خلاصه کتاب : اتوبیوگرافی
نوشته : بنجامین فرانکلین
عنوان اصلی : THE AUTOBIOGRAPHY
بنجامین فرانکلین بیشتر به خاطر نقشی که در انقلاب آمریکا و آزمایشهایی که در ارتباط با الکتریسیته انجام داد به عنوان یک شخصیت تاریخی، معروف است. اما آنطور که اورموند سیوی (فرانکلین شناس) در مقدمه کتاب اتو بیوگرافی، نوشته است نفوذ زیادی که فرانکلین در امور تجاری، سیاسی و علمی قرن هجدهم دنیای غرب داشت، نتیجه مهارت او در نویسندگی بود. در کتابهای تاریخی از بنجامین فرانکلین به عنوان یک شخص مهم یاد میشود که در تهیه پیشنویس بیانیه استقلال و قانون اساسی آمریکا نقش داشته است. ریچارد آماچر به عنوان یک زندگینامه نویس درباره کتاب اتو بیوگرافی فرانکلین میگوید: «این اولین کتاب بزرگی است که در آمریکا نوشته شده است.»
این کتاب کمک کرد تا گونه ادبی مدرنی به نام اتو بیوگرافی (یعنی زندگینامهای که خود فرد درباره خودش مینویسد «مترجم») شکل بگیرد و با وجود اینکه هرگز به پایان نرسید و هرگز به خوبی ویرایش نشد به مدت دو قرن یکی از کتابهای پرفروش بود. نظر فرانکلین در مورد نوشتن، در یکی از جملات قصار او خلاصه شده است که میگوید:
«اگر نمیخواهید به محض مردن و پوسیدن از خاطرات محو شوید یا چیزی بنویسید که ارزش خواندن داشته باشد یا کاری کنید که ارزش نوشتن داشته باشد.»
خود کتاب
کتاب اتو بیوگرافی، وقایعنگاری هوش و ذکاوت فرانکلین نیست. هدف فرانکلین از نوشتن اتو بیوگرافی این بود که نشان بدهد چطور یک انسان میتواند از طریق ارزیابی مداوم خودش، زندگی و شخصیت والایی پیدا کند. فرانکلین به عنوان یک دانشمند این کتاب را طوری نوشته است که انگار گزارش شکستها و موفقیتهایش در زندگی است.
در هیچ بخشی از کتاب ادعا نکرده است که مهارت خاصی در زندگی کردن دارد. اما تلاش کرده است تا فرمولی برای تضمین موفقیت پیدا کند. این انگیزه، اتو بیوگرافی را به یکی از اولین کتابهای خودیاری تبدیل کرده است.
فرانکلین هرگز تلاش نکرد تا برتریاش را نشان بدهد. او در این کتاب مستقیماً با خواننده صحبت کرده و شوخیهای زیرکانهای را در جایجای کتاب گنجانده است که باعث ایجاد صمیمیت میشود. فرانکلین در بخش اول کتاب با ذکر جزئیات از تجربیاتی که در ارتباط با خانواده، دوستان، رئیسها و همکارانش داشته است و سفرها و تلاشهایش برای راهاندازی یک کسب و کار جدید صحبت کرده است که همه اینها به نظر خواننده امروزی، آشنا و واقعی میآیند.
خلق بهترین شخصیت ممکن
فرانکلین معتقد بود چه به وجود خدا اعتقاد داشته باشید و چه نداشته باشید فضیلتها به خودی خود خوب هستند. او در یک محیط پیوریتان (پیوریتان ها یک گروه از مسیحیان پروتستان بودند که از نظر مذهبی خشک و متعصب بودند. «مترجم») بزرگ شده بود و از نظر فرهنگی نیز پیوریتان باقی ماند زیرا مرتباً خودش را میآزمود و سعی میکرد شخصیتش را بهتر کند. ماکس وبر در مقاله معروفش تحت عنوان اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، فرانکلین را مظهر حقیقی این نظام اخلاقی میدانست. فرانکلین در صنعت چاپ فعالیت میکرد و اعتقاد داشت شخصیت، نتیجه غلطگیری مواردی است که مانع از رسیدن ما به کمال میشوند. زندگی برای رنج بردن نیست بلکه پر از فرصتهایی برای بهتر کردن شرایطی است که در آنها قرار دارید.
به همین دلیل است که کتاب فرانکلین در میان آثاری که در مورد خودیاری نوشته شدهاند برجسته است. او به هیچ یک از مفاهیم مذهبی در مورد خوب یا بد بودن انسانها توجهی نمیکرد بلکه همه انسانها را لوح پاکی میدانست که برای موفقیت طراحی شدهاند. سیوی میگوید: «امتحان کردن مداوم هویتهای جدید برای فرانکلین کاملاً عادی بود؛ انگار لباسهای مختلفی را پرو میکرد.» او معتقد بود که نمیتوان یک حکم قطعی در مورد همه انسانها صادر کرد زیرا مردم مرتباً در حال تغییر هستند؛ این ایده فرانکلین کاملاً مدرن بود.
قانون بهبود مداوم فرانکلین
فرانکلین اتو بیوگرافی را در دوران پیری و زمانی نوشت که به عنوان یک فرد بزرگ شناخته شده بود. در بخشی از این کتاب نوشته است که وقتی از بوستون به فیلادلفیا رفت فقط چند شیلینگ پول و سه قرص نان با خودش داشت که دو تا از آنها را به یک زن فقیر بخشید. او که به طور غریزی میدانست اگر در استفاده از لغات مهارت پیدا کند میتواند از یک زندگی معمولی نجات پیدا کند یکی از دوستانش را که در یک کتابفروشی کار میکرد تشویق کرد تا هر شب کتابی به او «قرض» بدهد که بتواند در فرصت بین دو روز کاری آن را مطالعه کند. فکر میکنم فرانکلین با عبارت معروف «رهبرها کتابخوان هستند» موافق بود. حداقل یک دوجین کتاب غیرداستانی در طول سال بخوانید تا زندگیتان به طرز فوقالعادهای غنیتر و بهتر شود.
با این حال وقتی فرانکلین جوان بود هرگز فکرش را هم نمیکرد که روزی یک رهبر مستقل یا سفیر آمریکا در فرانسه شود. کسی که زندگینامه فرانکلین را میخواند نباید روی دستاوردهای او تمرکز کند زیرا دستاوردهای فرانکلین در مقایسه با تلاشهایش برای خودشناسی، کماهمیت هستند. پیام فرانکلین متعلق به هیچ زمان خاصی نیست. مثل این پیامش که میگوید: «بزرگی مخصوص یک عده محدود نیست بلکه وظیفه همه ماست.» ما همیشه غر میزنیم و میگوییم به اندازه کافی تخصص نداریم، استعداد نداریم، انگیزه نداریم. اما فرانکلین میدانست که برخورداری از اخلاق بهبود مداوم، چیزی است که موجب برجستگی و اوج گرفتن انسانها میشود.
فرانکلین و اخلاق خودیاری
نمونه معروفی که نشان میدهد فرانکلین از اخلاق خودیاری برخوردار بود فهرستی است که به هنر فضائل (The Art of Virtue) معروف شده است. این فهرست شامل ۱۲ ویژگی میشود که او قصد داشت آنها را کسب کند.
او با استفاده از جدولهای مختلف و ارزیابیهای روزانه ادعا میکرد که اکثر این فضائل را کسب کرده و فقط نتوانسته است به ترتیبی که آنها را در کتابش آورده است به آنها برسد. دلیلش هم این است که به قول ما امروزیها در مدیریت زمان مشکل داشت. او که از رسیدن به این اهداف دوازدهگانه به خود میبالید مورد سیزدهمی را هم به فهرست اضافه کرد و آن را تواضع نامید! تعادل: تا حدی بخور که سنگین نشوی و تا حدی بنوش که مست نشوی.
سکوت: فقط حرفی بزن که به نفع خودت یا دیگران باشد. از حرفهای بیهوده بپرهیز.
نظم: اجازه بده همه چیزها جای مخصوص به خودشان را داشته باشند و هر بخشی از کارت زمان مخصوص به خودش را داشته باشد.
قاطعیت: به خودت قول بده کاری را که باید، انجام بدهی و بدون قصور کاری را که به خودت قول دادهای انجام بده.
صرفهجویی: وقتی خرج کن که نفعی به حال خودت با دیگران داشته باشد و هیچچیز را هدر نده.
سختکوشی: هیچ زمانی را از دست نده. همیشه در حال انجام دادن یک کار مفید باش و هیچ کار غیرضروری انجام نده.
خلوص و صداقت: از هیچ فریبی استفاده نکن. بیغرض و عادلانه فکر کن و اگر قرار است صحبت کنی بر همین اساس صحبت کن.
عدالت: از طریق اذیت و آزار دیگران یا نفع نرساندن به آنها در زمانی که این کار وظیفه توست، به آنها بیعدالتی نکن.
میانهروی: از افراط بپرهیز و وقتی از سوی دیگران ضربهای به تو وارد میشود (چه فیزیکی و چه روحی) تا حدی که فکر میکنی فرد مقابل ظرفیتش را دارد نفرت و ناراحتیات را نشان نده و اگر لازم شد نشان بده.
تمیزی: هیچ نوع کثیفی را چه از نظر بدنی و چه از نظر لباس و محل زندگیات تحمل نکن.
آرامش: اجازه نده اتفاقات بیاهمیتی که هر روز میافتند یا غیرقابل اجتناب هستند آرامشت را به هم بزنند.
پاکدامنی: فقط برای بچه دار شدن یا حفظ سلامتی با همسرت رابطه جنسی برقرار کن. و آنقدر در این کار غرق نشو که برایت بیاهمیت شود یا آرامش و شهرت خودت یا دیگری به خطر بیفتد.
تواضع: از عیسی مسیح (ع) و سقراط پیروی کن.
فرانکلین همچنین توصیه میکرد هر روز صبح از خودتان یک سؤال بپرسید. مثلاً: «امروز چه کار خوبی میتوانم انجام بدهم؟» و هر شب هم این سؤال را از خودتان بپرسید: «امروز چه کار خوبی انجام دادم؟»
اتو بیوگرافی تأثیر بسیار زیادی روی کتابهای خودیاری داشته است. کتاب موفق غول درونتان را بیدار کنید اثر آنتونی رابینز پرسیدن این سؤالات را بخشی از راه و رسم رسیدن به موفقیت میداند. فرانکلین ایدهای داشت که کمی عجیب به نظر میرسید و آن این بود که در دوران جوانی چیزی را که دوست دارید روی سنگ قبرتان پس از مرگ نوشته شود تعیین کنید و بنویسید تا بتوانید بر کارهایی که در زندگیتان انجام میدهید کنترل داشته باشید. در حال حاضر این ایده یک تکنیک رسمی در کتابهای خودیاری است. استیون کاوی نویسنده کتاب هفت عادت مردمان مؤثر دینش را به فرانکلین مخفی نمیکند و زندگی او را «داستان تلاش قهرمانانه مردی میداند که میخواست اصول و قوانین را پایه و اساس زندگی قرار بدهد.» این توجه به شخصیت به جای تکنیکهای رفتاری، اساس هفت عادت استیون کاوی را تشکیل میدهد.
راز نفوذ
در نهایت مهارت ذاتی فرانکلین در دوستی با مردم و نفوذ در دلها مورد توجه دیل کارنگی قرار گرفت. فرانکلین در دوران جوانی معتقد بود که در فن بیان مهارت کامل دارد اما بعدها به این نتیجه رسیدن که این مهارت اجازه نمیدهد که او بتواند کاری را به انجام برساند. او به گفته خودش عادت کرده بود که از خودش تعریف نکند و هرگز از کلماتی مانند «بدون شک» استفاده نمیکرد و سعی نمیکرد حرف دیگران را تصحیح کند. در عوض از عبارات سنجیدهای مانند: «به نظر من....» یا «اگر اشتباه نکنم...» استفاده میکرد. نتیجه این شد که با اینکه سخنران بزرگی نبود مردم به حرفهایش فکر میکردند و او خیلی زود به شهرت و اعتبار رسید.
نکاتی چند :
کتاب اتو بیوگرافی فرانکلین داستان تلاش او برای پیشرفت در زندگی بدون کمک گرفتن از دیگران و نشاندهنده آزادی برای تولید ثروت است که عصاره اخلاق آمریکایی محسوب میشود. با این حال با توجه به شوخطبعی فرانکلین، بوقلمون صفتیاش و مهارت او در تعریف کردن از خود خیلی سادهلوحانه است که فکر کنیم او به همه حرفهایی که در فهرست دوازدهگانه هنر فضیلتها یا کتاب اتو بیوگرافی گفته، عمل کرده است. پس خیلی تصور والایی در مورد فرانکلین نداشته باشید چون او واقعاً انسان والایی نبود!
نسخههایی که او در کتابش برای مردم پیچیده است مورد انتقاد قرار گرفتهاند. تارو معتقد بود که توصیههای فرانکلین باعث ایجاد یک رقابت وحشتناک برای ثروتاندوزی میشوند که در این راه حتی لحظهای نباید برای لذت بردن از طبیعت باز ایستاد. راسل بی نای، فرانکلین شناس، فرانکلین را این طور توصیف میکند: «اولین مبلغ صرفهجویی و فرشته نگهبان حسابهای پسانداز!» احتمالاً به این دلیل چنین صفاتی را به فرانکلین نسبت داده است که او در کتاب «راه ثروت» جملات قصاری را که در مورد پول و صرفهجویی بودند جمعآوری کرد. به هر حال نحوه زندگی فرانکلین مطابق با اعتقادات یک پیوریتان واقعی نبود زیرا پیوریتان ها زندگی سادهای داشتند ولی زندگی او از تجملات و زرق و برق برخوردار بود. فرانکلین فهمیده بود که خودیاری به معنی تلاش سخت و جدی نیست بلکه بیشتر به معنی هیجان رسیدن به یک زندگی غنیتر است.
بنجامین فرانکلین
فرانکلین در سال ۱۷۰۶ در بوستون به دنیا آمد. او آخرین فرزند از ۱۷ فرزند پدر و مادرش بود. پدر فرانکلین شمع ساز بود. تحصیلات رسمی بنجامین فقط تا سن ده سالگی ادامه پیدا کرد. از سن ۱۲ سالگی تا ۱۷ سالگی و قبل از اینکه به فیلادلفیا برود نزد برادرش که یکی از اولین روزنامههای آمریکا را به چاپ رساند شاگردی میکرد. نهایتاً خودش یک چاپخانه را راهاندازی کرد و در اواخر دهه بیست سالگی چاپ سالنامههای فوقالعاده موفق ریچارد مسکین را آغاز کرد. این سالنامهها ترکیبی از اطلاعات مفید و جملات قصار بودند که بسیاری از آنها هنوز هم استفاده میشوند. در سن ۴۲ سالگی او آن قدر ثروتمند بود که میتوانست دیگر کار نکنند اما پروژههای مدنی و آزمایشانش را در ارتباط با الکتریسیته آغاز و برقگیر را اختراع کرد.
رهبری حزبی فرانکلین در انجمن پنسیلوانیا به دخالت او در مذاکرات میان انگلستان و آمریکای استعماری منجر شد. همچنین او در کمیتهای حضور داشت که پیشنویس بیانیه استقلال آمریکا در آن تهیه شده بود. او که در سن ۶۹ سالگی به عنوان سفیر آمریکا در فرانسه انتخاب شده بود به مدت ده سالی که در این سمت بود برای کسب حمایت فرانسه از آمریکا و همچنین صلح با انگلستان مذاکراتی انجام داد. فرانکلین در سال ۱۷۸۷ به عنوان یکی از نمایندههای ایالتی در کنوانسیونی شرکت کرد که قانون اساسی آمریکا در آن تعیین شد. و وقتی او در سال ۱۷۹۰ از دنیا رفت مسلماً معروفترین فرد آمریکایی در جهان بود. کتاب اتو بیوگرافی در آن زمان به چاپ رسید اما وقایع زندگی او را فقط تا سال ۱۷۵۸ میلادی پوشش میداد. او از سال ۱۷۷۱ میلادی تا سال ۱۷۹۰ میلادی که در فرانسه زندگی میکرد هر از چند گاهی به مطالب اتو بیوگرافی اضافه میکرد یعنی این کتاب را یکسره و به طور مداوم ننوشت.
فرانکلین را اولین کارآفرین آمریکا میدانند. او در کنار موفقیتهایی که داشت جریان آب گرم (گلف استریم: که از خلیج مکزیک به اروپا جاری میشود) را روی نقشه کشید، یک بخاری خانگی را طراحی، یک کتابخانه عمومی را راهاندازی، یک ایستگاه آتشنشانی تأسیس: در یک کمیته فرانسوی که در مورد هیپنوتیزم مطالعه میکردند خدمت کرد.
جملات طلایی کتاب :
«و من از تصور انجام دادن یک کار بزرگ دلسرد و ناامید نشدم زیرا همیشه فکر میکردم حتی یک انسان معمولی هم میتواند تغییرات بزرگی در تاریخ بشر ایجاد کرده و دستاوردهای بزرگی داشته باشد به شرطی که در درجه اول خوب برنامهریزی کند و سپس همه سرگرمیها و کارهای دیگری را که حواسش را از انجام آن کار بزرگ پرت میکنند کنار بگذارد و در نهایت، آن کار بزرگ تنها چیزی باشد که در این دنیا به آن مشغول است.»
«وقتی کسی بر درست بودن چیزی تأکید میکرد که من آن را اشتباه میدانستم از لذت مخالف ناگهانی با او و نشان دادن پوچی حرفهایش پرهیز میکردم. و در پاسخ به چنین فردی حرفهایم را اینطور آغاز میکردم که در بعضی موارد و شرایط نظر او میتواند درست باشد اما در آن مورد به خصوصی که دربارهاش حرف میزنیم به نظر میرسد تفاوتهایی وجود داشته باشد و از این قبیل. زود متوجه فواید این تغییر در رفتارم شدم و از آن به بعد بحثهایی که در آنها شرکت میکردم لذتبخش تر بودند.»
چکیده:
بهبود فردی مداوم و عشق به یادگیری ، راه دستیابی شما به یک موفقیت فوق العاده است.