خلاصه اثر : هنر شادمانگی، گامی به سوی صلح درونی و صلح برونی
عنوان اصلی : THE ART OF HAPPINESS
نوشته : دالای لاما و هووارد سی کاتلر
کتاب هنر شادمانگی نتیجه همکاری یک روانپزشک مشهور، یعنی هووارد کاتلر با دالایی لاما است. این کتاب ترکیبی از عقاید دالایی لاما درباره موضوعات مختلف و نظرات شخصی و علمی کاتلر درباره هر یک از این موضوعات است.
بسیاری از مردم به این مسئله که نام دالایی لاما به عنوان یکی از نویسندههای کتاب آورده شده است اعتراض کردهاند و گفتهاند او که چیزی ننوشته است. در حالیکه اگر به نتیجه نهایی کار توجه کنید میبینید که این طور نیست. این کتاب یک راهنمای بسیار خوب و فوقالعاده برای شادی و شامل سؤالاتی است که اگر به جای کاتلر هر یک از ما با دالایی لاما صحبت میکردیم احتمالاً این سؤالات را از او میپرسیدیم.
ماهیت و منبع شادی
کاتلر با عقاید خاصی که ناشی از فرهنگ غربیاش بود نوشتن این کتاب را شروع کرد؛ عقایدی از قبیل اینکه:. موفقیت یک عامل پیچیده و مبهم است و حداکثر کاری که میتوانیم انجام بدهیم این است که از غم و غصه دوری کنیم. اما دالایی لاما در طول صحبتهای طولانی، کاتلر را متقاعد کرد که شادی یک چیز دور از دسترس نیست و اساسأ هدف از حیات انسان، رسیدن به شادی است و حتی یک مسیر واضح و مشخص برای رسیدن به شادی وجود دارد. ابتدا باید عواملی را که باعث رنج و ناراحتیمان میشوند و سپس عواملی را که باعث شادی و آرامشمان میشوند مشخص کنیم. پس از آن باید عوامل ناراحتکننده را کاهش و عوامل خوشحالکننده را پرورش بدهیم.
شاید شگفتانگیزترین نکته درباره احساس شادی این باشد که روش رسیدن به آن کاملاً علمی است و به نظم و رعایت قوانین نیاز دارد. کاتلر میگوید:
«از همان ابتدای صحبتهایم با دالایی لاما متوجه شدم که حرفهایمان لحن علمی و آموزشی دارد. انگار من درباره آناتومی انسان از او سؤال میکردم. البته با این تفاوت که دالایی لاما درباره آناتومی ذهن و روح انسان صحبت میکرد.»
در اینجا خلاصهای از مطالب کتاب را آوردهام:
* احساس شادی سطوح مختلفی دارد. در مکتب بودائیسم چهار عامل برای احساس شادی وجود دارد: ثروت، رضایت از جهان و هستی، روحانیت و وارستگی. همه این عوامل برای شادی ضروری هستند. سلامت جسمی و داشتن دوستان خوب هم مهم هستند اما کلید اصلی دستیابی به شادی، داشتن حالت ذهنی مناسب است. حالت ذهنی فیلتری است که از طریق آن به جهان و زندگی نگاه میکنید. اگر ذهن منظمی نداشته باشید نمیتوانید کارهایتان را کنترل کنید و حتی نمیتوانید بدون توجه به رویدادهایی که در اطرافتان رخ میدهد زندگی کنید. منبع اصلی شادی، کنترل ذهن است. یک ذهن آرام با هدفمند باعث شادی میشود.
* به یک راه اساسی برای رسیدن به شادی این است که انسان با دیگران ارتباط برقرار کرده و به آنها محبت کند. حتی اگر همه چیزتان را از دست بدهید همیشه میتوانید ارتباطتان را با دیگران حفظ کنید. دالایی لاما میگوید وقتی کشورش را از دست داد به نوعی همه جهان را به دست آورد چون به راحتی با همه مردم ارتباط برقرار کرد. همیشه به نقاط مشترکی که با دیگران دارید توجه کنید تا هیچوقت احساس تنهایی نکنید.
* مهم نیست که احساسات و حالات ذهنی منفی چقدر قوی هستند، آنها هیچ ریشه و اساس واقعی ندارند. احساسات منفی، اختلالات ذهنی هستند که اجازه نمیدهند حقیقت را آن طور که هست ببینیم. کافی است یکبار بعد از عصبانیت، احساس شرمندگی کنیم تا بفهمیم که احساسات منفی، غیرواقعی هستند. وقتی که احساس خوبی داریم با ذات و طبیعت هستی در هماهنگی کامل هستیم. همه احساسات در صورت تمرین و تکرار، بیشتر میشوند. دالایی لاما پیشنهاد میکند که ما همواره احساسات خوب را در وجودمان تقویت کنیم. مثل هر عادت دیگری وقتی میخواهیم شادی را به صورت یک عادت برای خودمان در بیاوریم ممکن است ابتدا کم باشد، اما به تدریج بیشتر و بیشتر میشود.
* داشتن احساس مثبت فقط برای شما مفید نیست بلکه برای همه کسانی که با شما در ارتباط هستند مفید خواهد بود. در واقع احساس مثبت شما میتواند جهان را تغییر بدهد. هر چند کار مشکلی به نظر میرسد اما باید بتوانید احساسات منفیتان را کاهش داده و در عوض احساسات مثبتتان را توسعه بدهید.
* رفتار خوب و رفتار بد به اخلاقیات و دین ربطی ندارند بلکه تفاوت میان شادی و ناراحتی هستند. از طریق تمرین و تکرار میتوانید قلب مهربانی داشته باشید که امکان انجام رفتار ناسالم را در وجودتان کاهش میدهد و شما را از مسیر نادرست دور میکند.
* بین شادی و خوشگذرانی تفاوت وجود دارد. خوشگذرانی مانند شادی به نظر میرسد اما معنادار نیست. شادی، معنادار است و حتی با وجود رویدادهای ناراحتکننده، انسان میتواند همچنان احساس شادی کند. شادی یک حالت پایدار است. خوشگذرانی نوعی پاداش است اما شادی یکی از نیازهای زندگی است.
* شادی در طول زمان گسترش پیدا میکند. همانقدر که برای کسب موفقیت تلاش میکنید، برای شناخت شادی هم وقت گذاشته و مطالعه کنید. کاتلر معتقد است که تصمیم برای جستجوی علل و راههای شادی، یکی از مهمترین تصمیمات انسان در زندگیاش است. تصمیمی که به اندازه ازدواج یا شروع یک شغل، مهم است. اگر این کار را نکنیم احساس شادی برایمان به یک احساس تصادفی تبدیل میشود که هیچ کنترلی روی آن نداریم و به راحتی تحت تأثیر اتفاقات ناخوشایند زندگی قرار خواهیم گرفت. کسی که علل و راههای شادی را جستجو میکند ممکن است دچار فراز و نشیبهایی در زندگی بشود اما میتواند دوباره احساس مثبتش را احیا کند و به شرایط ذهنی مناسب برگردد.
* باید سعی کنید که به مرور زمان احساسات منفی، به خصوص خشم و نفرت را ترک کنید و به جای آنها انعطافپذیری و صبر را تمرین کنید. نظریه دالایی لاما درباره جایگزین کردن احساسات منفی با احساسات مثبت، با مطرح شدن نظریه روانشناسی «شناخت درمانی» از نظر علمی هم ثابت شده است. (به توضیحات مربوط به کتاب شناخت درمانی مراجعه کنید.) این شاخه از روانشناسی، انسان را تشویق میکند که حالتهای فکری منفی (مثل زندگیام نابسامان است) را با حالتهای بهتری (مثل این بخش از زندگیام مطلوب نیست ولی بقیه بخشهای زندگیام عالی هستند) جایگزین کند.
هم دردی و ارتباط انسانی
* دالایی لاما معتقد است که ذات انسان بر اساس محبت به دیگران شکل گرفته است. فلسفه و علوم بشری اینطور القا میکنند که انسان فقط خودش را دوست دارد و خودخواه است اما واقعیت این است که انسان از هر فرصتی استفاده میکند تا نوعدوستی خودش را نشان بدهد (مثل عملیات کمکرسانی در هنگام وقوع بلایا). بسیاری کودک را مثال میزنند که فقط به فکر برطرف کردن نیازهای جسمی خودش است و معتقدند که انسان همیشه و در تمام مراحل زندگی همینطور است اما اگر به همین موضوع از زاویه دیگری نگاه کنیم میبینیم که وجود کودک باعث شادی اطرافیانش میشود. اگر فکر کنیم که هستی ستیزهجو نیست و بر اساس همدردی نزدیکی انسانها بنا شده است به راحتی میتوانیم نشانههای تأییدکننده این موضوع را ببینیم.
* همدردی یک احساس مفید و اساس روابط میان انسانها است. دالایی لاما همانند دیل کارنگی معتقد است که فقط با دیدن و احساس کردن شرایط از دیدگاه سایر انسانها، میتوانیم کاملاً آنها را درک کنیم. همدردی به معنای ابراز تأسف برای دیگران نیست، بلکه به معنای درک نقاط مشترکتان با دیگران است. آنچه که امروز یک انسان دیگر تجربه میکند ممکن است به زودی برای شما اتفاق بیفتد.
* دالایی لاما انسانی است که هیچوقت تنها نمیشود. تنها راه جلوگیری از تنهایی این است که همیشه آماده برقراری ارتباط با انسانها باشید. بسیاری از کسانی که ادعا میکنند تنها هستند دوستان و خانوادهشان را دارند، اما چون به دنبال شخص ویژهای هستند احساس تنهایی میکنند. دالایی لاما میگوید: «چشمانتان را باز کنید و خوبیهای اطرافیانتان را ببینید، در این صورت خواهید دید که دیگر تنهایی معنا ندارد.».
* عشق بر اساس وابستگی با عشق بر اساس همدردی تفاوت دارد. همه انسانها شادی را دوست دارند و نمیخواهند در زندگی رنج بکشند. به جای اینکه به این امید به کسی عشق بورزید که او هم شما را دوست داشته باشد سعی کنید نقاط مشترکتان را با فرد مقابل پیدا کنید و هر کاری که از دستتان بر میآید برای شادی او انجام بدهید.
* اگر نتوانید احساس همدردی با دیگران را در خودتان تقویت کنید از احساس انسانیت که منبع مهربانی و الهامات الهی است، دور میشوید. هر چند که درک دردها و ناراحتی و دیگران چیز جالبی به نظر نمیرسد اما اگر غیر از این رفتار کنید خودتان را منزوی میکنید. انسان سنگدل هرگز روی آرامش را نمیبیند اما انسانی که با سایرین همدردی میکند ذهن آرام و آزادی دارد.
نکتههای نهایی
یک فایده خواندن کتاب هنر شادمانگی این است که تحت شرایط مختلف از خودتان میپرسید: «اگر دالایی لاما بود، چطور برخورد میکرد؟» دالایی لاما به شما میآموزد که چطور با وجود اتفاقات منفی و ناراحتکننده بتوانید زندگی شادی داشته باشید. و این نکته را در نظر بگیرید که دالایی لاما زمانی حکومت یک کشور را به دست داشت و حالا دیگر جایگاه سیاسیاش را از دست داده اما همچنان شاد و راضی است.
جالب است که دالایی لاما گاهی اوقات در جواب سؤالات کاتلر، میگوید: نمیدانم! به خصوص وقتی کاتلر در مورد شخص خاصی از او سؤال میپرسد. دالایی لاما معتقد است که انسان موجود پیچیدهای است و در فرهنگ غرب همیشه به دنبال ریشه و علت اتفاقات میگردند که اگر نتوانیم آنها را کشف کنیم، باعث رنج و ناراحتیمان میشود. انسان لزوماً در طول عمر کوتاه خودش علت همه پدیدههای جهان را درک نخواهد کرد.
از آنجایی که نمیتوانیم همه چیز را در مورد زندگی و هستی درک کنیم بهتر است نسبت به سایر انسانها رفتار خوبی داشته باشیم و جهان را به محیط بهتری برای زندگی تبدیل کنیم. با رعایت همین قانون ساده میتوانیم مطمئن باشیم که هیچوقت اشتباه نخواهیم کرد.
جملات طلایی کتاب :
دالایی لاما:
«همه ما یک ساختار جسمی، ذهن و احساسات داریم. همه ما انسانها با شرایط مشابه به دنیا میآییم و از دنیا میرویم. همه ما انسانها شادی را دوست داریم و نمیخواهیم رنج بکشیم.»
«به نظر من بهترین نوع استفاده از زمان این است: اگر میتوانیم به سایر انسانها کمک کنیم. اگر هم نمیتوانیم کمک کنیم، حداقل به آنها آسیب نرسانیم. این اساس فلسفه و اعتقاد من است.»
هووارد کاتلر:
«من اعتقاد دارم دالایی لاما میدانست که چطور با شادی و آرامش زندگی کند؛ شادی و آرامشی که قبلاً در هیچ کس ندیده بودم. با اینکه او یک راهب بودایی بود با خودم فکر کردم که آیا میشود بخشی از اعتقادات و روشهای او را که برای افراد غیر بودایی هم مناسب هستند جمعآوری کنم؟ روشهایی که هر یک از ما بتوانیم مستقیماً از آنها استفاده کنیم تا شادتر و قدرتمندتر باشیم و کمتر بترسیم.
چکیده:
برای رسیدن به شادی نباید انتظار داشته باشیم روند حوادث جهان مطابق میل ما باشد. با انجام تمرینهای ذهنی خاص میتوانیم بیشتر وقتها شاد باشیم.