عنوان اصلی:the way of transition
نوشته:ویلیام بریجز
هر بار که تغییری را در زندگیتان تجربه میکنید مثلاً از همسرتان جدا میشوید، دوباره به دانشگاه برمیگردید یا شغل جدیدی را آغاز میکنید، درست مثل این است که به خانه اول شطرنج برمیگردید. یعنی احساس میکنید تمام مدتی که در شرایط قبلی زندگی کردهاید هدر رفته است. احتمالاً با خودتان فکر میکنید که بهتر بود شرایط قبلی را ادامه میدادید و آن وضعیت خیلی هم برایتان بد نبوده است.
خوشبختانه کتاب ویلیام بریجز راهنما و مشوق خوبی برای این حالت است و به شما نشان میدهد که تغییر پایان همه چیز نیست، بلکه یک فرایند دورهای است که اساسیترین هدف آن شفاف کردن مسیر شما و گاهی هم بهبود آن است. بریجز جملهای را از رالف والدو امرسون نقل میکند: انسان با هدفهایش شناخته نمیشود، بلکه در هنگام بروز تغییرات شناخته میشود.» اگر مهارت برخورد با مشکلات زندگی را کسب کنید، در زندگیتان اعتماد به نفس بینظیری خواهید داشت.
شاید کتاب ویلیام بریجز در حال حاضر برایتان جذاب نباشد. اما نام آن را به خاطر بسپارید تا دفعه بعد که در معرض تغییرات زندگی قرار گرفتید، به سراغش بروید.
ویلیام بریجز این کتاب را با بیمیلی و در زمانی تألیف کرد که خودش در حال انجام برخی تغییرات بود و متوجه شد که هیچ راهنمایی برای کمک به انسان در چنین شرایطی وجود ندارد. اما در نهایت تعجب، بیش از ۲۵۰۰۰۰ نسخه از این کتاب به فروش رسید. هنوز هم کسانی که این کتاب را دارند آن را به دیگران قرض میدهند تا آن را بخوانند.
دلیل ارزشمند شدن کتاب این است که فقط راهنمایی برای مقابله با سختیها نیست بلکه به ما نشان میدهد که پدیدههایی همچون نابسامانی، مرگ و تولد دوباره در طبیعت اهمیت اساسی دارند و در اسطورهها نیز بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. در واقع پایداری، اساس طبیعت نیست بلکه همین چرخه مرگ و تولد دوباره است که ذات طبیعت را شکل میدهد. همه ما به طور غریزی این موضوع را میدانیم، اما بریجز معتقد است که پذیرفتن این اصل و بررسی دقیقتر آن باعث میشود که بتوانیم شرایط سخت تغییر را راحتتر سپری کنیم.
روش تغییر
یکی از ویژگیهای شگفتانگیز تغییر، چگونگی ورود آن به زندگی انسان است. بسیاری از زنان و زوجهایی که صاحب بچه میشوند، از کمبود وقت و محدود شدن آزادیشان پس از تولد بچه گلایه دارند و دچار مشکل میشوند. آنها برای این که بتوانند شیرینی بچهدار شدن را حس کنند، باید بتوانند از زندگی قبلیشان که یقیناً آزادی عمل بیشتری در آن داشتند، جدا شوند و آن را به فراموشی بسپارند.
آقایی به یکی از جلسات عمومی بریجز که برای بررسی تغییرات زندگی تشکیلشده بود آمد و در آن جلسه گفت که اخیراً در کارش ترفیع گرفته است. او گفت که میتواند هر چیزی که خانوادهاش میخواهند برایشان فراهم کند. اما فکر میکرد از نظر روانی آمادگی برخورد با این تغییر را ندارد. به نظر شما علت چیست؟ همه ما الگوهایی در زندگیمان داریم که به آنها عادت کردهایم. وقتی انسان به چیزی عادت میکند دیگر درستی یا نادرستی آن برایش اهمیت ندارد. به همین دلیل وقتی در این الگوها تغییری رخ میدهد، احساس خلاء میکند. حتی موسیقیدانی که سالها در کلوپهای معمولی زحمتکشیده، وقتی به یک ستاره تبدیل میشود باید کمی صبر کند تا بتواند به شرایط جدید عادت کند.
نتیجه اخلاقی این است که کمتر به خوب یا بد بودن یک رویداد در زندگی تان فکر کرده و بیشتر به این نکته توجه کنید که آیا این رویداد باعث ایجاد تغییر مهمی در زندگیتان میشود یا خیر. اگر این تغییر کم اهمیت به نظر می آید نگران نباشید چون شاید این فقط آرامش قبل از طوفان باشد و اتفاقات بزرگ دیگری در راه باشند.
تغییر، تنها متغیر ثابت زندگی است
بهتر است با توجه به پیامدهای بلندمدت تغییرات به آنها نگاه کنیم. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی ۳۰ سالگی را نقطه تغییر انسان و مرحله گذر او از جوانی به بزرگسالی میدانند. در گذشته ۲۱ سالگی را زمان بروز چنین تغییری میدانستند. مردم به سراغ بریجز میآیند و میگویند: «من فکر میکنم که در حال گذر از سنین جوانی به بزرگسالی و پختگی هستم.» اما واقعیت این است که تغییر در تمام طول زندگی انسان رخ میدهد و مختص سن خاصی نیست.
بریجز به داستان اسطورهای اودیسه اشاره میکند و سفر طولانی و پرزحمت او را از خانه شرح میدهد. با وجود اینکه اودیسه رهبر بزرگی بود فهمید که باید بسیاری از روشهای قبلیاش را کنار بگذارد. یکی از مهمترین چیزهایی که انسان از پدیده تغییر میآموزد این است که نمیتواند در تمام طول زندگی از یک روش استفاده کند. وقتی انسان جوان است فکر میکند زندگیاش پس از ۳۰ سالگی یک مسیر آرام و باثبات را در پیش خواهد گرفت. در حالی که چنین تصوری به ندرت درست از آب در میآید. اگر زندگیتان خیلی باثبات و یکنواخت به نظر میرسد وقتش رسیده است که یا خودتان تغییراتی در زندگیتان ایجاد کنید یا اینکه منتظر بمانید تا طبیعت، تغییرات را به شما تحمیل کند. او در ادامه، نظرات بریجز را درباره سه مرحلهای که در هر تغییری وجود دارد برایتان آوردهام. بریجز این سه مرحله را از روی مراحل رشد انسان گرفته است که انسان شناسان آن را تعیین کردهاند و در مراسم و آیینهای بعضی از قبیلهها نیز دیده میشوند.
پایان دادن به شرایط قبلی
برای شروع جدید، باید بتوانید به شرایط قبلیتان پایان بدهید. این اصل در بین انسانهایی که در قبیلهها زندگی میکنند نیز پذیرفته شده است. وقتی قرار باشد یکی از آنها یک تغییر درونی را تجربه کند از زندگی عادیاش فاصله میگیرد. در زندگی امروزی ممکن است ما به رهایی از تجربههای معمولی زندگی نیاز داشته باشیم.
بعد از این مرحله، دچار عدم هویت میشویم. انگیزههای قدیمیمان از بین میروند. بلافاصله بعد از این وضعیت وارد مرحله رفع توهم میشویم، یعنی متوجه میشویم نگاه ما به دنیا انعکاس واقعیت نبود. این مرحله هم میتواند اولین گام برای تغییر باشد و هم آخرین کام چون زمینه را برای یک شروع دوباره و رسیدن به یک درک جدید از جهان فراهم میکند.
وقتی لازم باشد به شرایط قبلیمان پایان بدهیم، هر یک از ما روشی را در پیش میگیریم. اما هر بار که میخواهیم این کار را انجام بدهیم ممکن است ناراحتیها و احساسات بد دوباره زنده شوند. مثلاً اگر در زمان کودکی طوری با شما رفتار میکردند که احساس بیلیاقتی میکردید، هر شکستی که در بزرگسالی تجربه میکنید این احساس را در شما زنده میکند. هر چند که ممکن است پایان دادن به یک وضعیت، خاطرات ناراحتکننده را به یادتان بیاورد، باید بدانید که پایان دادن به یک مرحله از زندگی، پایان دادن به خود زندگی نیست. در فرهنگهای قبیلهای این تغییرات طی یک مراسم به نمایش درآمده و بازی میشوند تا افراد پایان یک مرحله را پایان زندگی ندانند بلکه آن را یک مرحله لازم برای آغاز یک زندگی جدید بدانند.
دوره خنثی
معمولاً همه ما دوست داریم که هرچه زودتر از این مرحله سخت که بلافاصله پس از شوک ناشی از پایان دادن به مرحله قبلی است، عبور کنیم. اما از طرفی ممکن است این مرحله، ارزشمندترین مقطع زندگیتان باشد. چون شما در دوره خنثی، بسیار آزاد و پذیرای هر ایدهای هستید و میتوانید به تمامی راههای موجود در زندگی فکر کنید. ویلیام بریجز برای این مرحله برزخ مانند، پیشنهاداتی دارد.
سعی کنید مدتی تنها باشید. جایی بروید که در آن بتوانید بدون اینکه کاری انجام و بدهید، فقط فکر کنید. اما انتظار نداشته باشید که اتفاق خاصی بیفتد. هدف از انجام این کار این است که بتوانید به رؤیاهایتان فکر کنید.
دفتر خاطراتی از این روزهای خنثی تهیه یا حتی سعی باشید. به خودتان فرصت بدهید تا بتوانید تمامی رویدادهای زندگیتان را دوباره به یاد بیاورید.
هدف و خواسته واقعیتان را کشف کنید. ببینید واقعاً هدفتان از زندگی چیست. اگر قرار باشد همین امروز زندگیتان به پایان برسد، چه کاری هست که دوست دارید آن را انجام بدهید اما انجام ندادهاید؟
بسیاری از شخصیتهای بزرگ تاریخ (مثل سنت پل، حضرت محمد، دانته، بودا) نیاز انسان را به اینکه از محیط همیشگیاش خارج شده و به جنگل یا بیابان برود و با خودش خلوت کند درک کرده بودند. البته هدف شما این نیست که جهان را نجات بدهید، اما باید بدانید هزاران سال است که انسان نیاز دارد گاهی عقبنشینی کرده و خودش را دوباره بشناسد.
شروع دوباره
اما سؤالی که پیش میآید این است که چطور میتوانیم زمان مناسب را برای پایان دادن به دوره خنثی بشناسیم؟ در واقع چه وقت باید دوره جدید زندگیمان را آغاز کنیم؟ شروع دوباره را میتوانیم با نگاه به گذشته آغاز کنیم. مثلاً ممکن است همسر ایده آلمان را به در میهمانی ببینیم که اصلاً دوست نداشتیم در آن شرکت کنیم. یا وقتی به دیدن دوستمان میرویم به شکل اتفاقی کتابی را ببینیم و با خواندن آن زندگیمان تغییر کند.
وقتی برای تغییر و پیشرفت آمادگی داریم، موقعیتهای مناسب در مسیرمان قرار میگیرند. اما یک تذکر ضروری این است که خیلی به خودتان سخت نگیرید و با شرایط قبلیتان کمی پیوستگی منطقی داشته باشید. با دیدگاههایی که در شرایط برزخ یا دوره خنثی به ذهنتان خطور میکنند راحت برخورد کنید و اگر سرعت بروز تغییر مطابق میلتان نبود، ناامید نشوید. بریجز در این جا توصیهای را از پیشوایان مکتب دین یادآوری میکند: «بعد از روشن شدن ذهنتان، آن را شستشو دهید.»
درباره ویلیام بریجز:
بریجز یک استاد زبان انگلیسی در دانشگاه بود تا اینکه در سالهای میانی دهه ۱۹۷۰ میلادی تصمیم گرفت مدیریت تغییر را دنبال کند. در حال حاضر به عنوان مشاور و سخنران فعالیت کرده و استراتژیهای تغییر برخی از شرکتهای بزرگ مثل Apple Intel و Shell را تعیین میکند.
سایر کتابهای پرفروش او عبارتاند از: تغییر شغل Jobshift)، ( ایجاد شرکت خودتان و شرکا (Co&Creating You) و کتاب مدیریت تغییرات (Managing Transitions) او آخرین اثرش را که روش تغییر (The way of Transition) نام دارد پس از مرگ همسرش تألیف کرد. ویلیام بریجز در حال حاضر در میل ولی واقع در ایالت کالیفرنیا زندگی میکند.او این کتاب را در سال 1980 میلادی منتشر کرد.
جملات طلایی کتاب :
«رشد در طبیعت شامل تغییرات دورهای است: در یک دوره همه چیز به آهستگی پیش میرود و ظاهراً هیچ اتفاقی نمیافتد تا اینکه ناگهان پوسته تخم شکافته میشود، شاخهها پر از شکوفه میشوند، دم نوزاد قورباغه نمایان میشود، برگ درختان میریزد، پر پرندگان میریزد و خواب زمستانی آغاز میشود. برای انسان هم تغییرات به همین صورت هستند. هر چند نشانههای تغییرات در انسان به آشکاری تغییرات طبیعت نیست؛ اما تأثیر تغییرات در همه جانداران مشابه است.»
اگر تغییر کردن را انتخاب کنید یا نکنید، در هر حال تواناییها، مهارتها و حتی علاقههایی به شکل بالقوه در درونتان وجود دارند که تا زمان ایجاد یک تغییر خاص در زندگیتان آنها را کشف نخواهید کرد. تغییر، زمینه را برای رشد فراهم میکند. خاصیت تغییر این است که پرده را میکشد تا صحنه جدیدی از نمایش آغاز شود. آیا میدانید در این لحظه چه چیزی در زندگیتان در پشت پرده نمایش منتظر اشاره شماست تا آغاز شود؟»
چکیده:
تمامی تغییرات زندگی الگویی دارند که اگر به خوبی شناخته شوند، شرایط سخت زندگی را برای انسان، قابلدرک و قابلتحمل میکنند.