خلاصه اثر : پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند؟
عنوان اصلی : HOW PROUST CAN CHANGE YOUR LIFE
نوشته : آلن دو باتن
آیا کتاب هفت جلدی و یک میلیون و چهارصد هزار کلمهای در جستجوی زمان از دست رفته که به اعتقاد بسیاری از مردم، بزرگترین کتاب منتشرشده در قرن بیستم است ارتباطی با موضوع خودیاری دارد؟ پاسخ مثبت به این سؤال باعث خشم برخی از دوستداران مارسل پروست میشود چون آنها معتقدند که هنر نباید با ایدههای درمان گرایانه مقایسه شود. هر چند این کتاب ظاهری نخبه گرایانه و فرهنگی دارد پروست میگوید که این کتاب را طوری نوشته است که هر کسی بتواند آن را بفهمد و مخصوص قشر خاصی نیست. آلن دو باتن هم معتقد است که پروست این کتاب را به عنوان یک استاد ادبیات ننوشت بلکه هدف او نجات خودش بود. اگر این کتاب توانسته باشد به او کمک کند و او را نجات بدهد به دیگران هم کمک خواهد کرد.
کتاب پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند صرفاً ادای احترام به یک انسان نیست، بلکه هدفش تکریم موضوع خودیاری است. مهمترین خدمتی که این کتاب به خواننده میکند این است که فلسفه و اساس کتاب مارسل پروست را به کسانی که آن را نخواندهاند نشان میدهد. درک پروست گونه از زندگی، با همه پیچیدگی و ظرافتش، | راهی است برای کسانی که هرگز به خودشان زحمت ندادهاند تا به مسائلی فراتر از حرفهای ساده و روشن نویسندگانی همچون استیون کاوی و آنتونی رابینز فکر کنند.
اگر کسانی که به مطالعه درباره مدیریت زمان میپردازند با خواندن این مقاله تشویق شوند تا به مطالعه و بررسی طبیعت زمان بپردازند، میتوانیم ادعا کنیم که آلن دو بان و از طریق او مارسل پروست در کارشان موفق بودهاند.
پدر خانواده پروست یک استاد برجسته بهداشت بود که مقالات علمی بسیاری نوشت و سفرهای زیادی کرد. یکی از پسران خانواده پزشک شد و وضعیت مالی بسیار مطلوبی داشت. ضمن این که به ورزش هم علاقهمند و آن قدر قوی بود که یک بار یک گاری با اسبهایش از روی بدنش رد شد، اما او جان سالم به در برد.
اما پسر دیگر این خانواده، یک هنردوست تنبل بود که با پول والدینش زندگی میکرد و حتی نمیتوانست شغلی را که در یک کتابخانه داشت حفظ کند. زمانی که سلامتیاش در سطح مطلوبی بود یا در اپراهای پاریس بود یا میهمانیهای بزرگی برگزار میکرد. وقتی پدر و مادرش از دنیا رفتند، تازه به فکر افتاد تا برای زندگیاش کاری بکند. در آن زمان در اواسط دهه ۳۰ سالگی به سر میبرد که نویسندگی را آغاز کرد. اما هنوز زمان زیادی مانده بود تا شناخته شود. همانطور که آلن دو باتن نقل میکند پروست آرزویی را با مستخدمش در میان گذاشت که انگار در آن زمان به نظرش غیرممکن میرسید: «افسوس سلسته، کاش من هم میتوانستم همان کاری را با کتابهایم بکنم که پدرم با مریضهایش میکرد.»
شاید با وجود شهرت فراوانی که بعدها مارسل پروست کسب کرد این جملات ناامیدانه برای ما کمی خندهدار به نظر برسد. اما این گفته پروست، به خوبی نشاندهنده هدف او در کارش است: او تلاش میکرد مانند پدرش موفق شود، البته به عنوان نویسندهای که آثارش به بهبود شرایط انسانها کمک کند. کتاب آلن دو باتن به مسائلی فراتر از ویژگیهای یک شاهکار ادبی (در جستجوی زمان از دست رفته اشاره میکند چون باید به نوعی تأثیر درمان گرایانه این کتاب را آشکار کند و تصویر درستی از این اثر مارسل پروست به خواننده بدهد.
فواید رنج
مارسل پروست عقیده داشت که باید از ناراحتی و رنج استفاده مطلوب کرد. در واقع به نظر او هنر زندگی کردن همین است. با توجه به اینکه فلسفه همواره به دنبال پیدا کردن تئوریهای شادی بود، دو باتن فهمید که مارسل پروست پیشنهاد بهتری برای زندگی کردن دارد: «به جای اینکه در جستجوی راهی باشیم تا زندگیمان پر از موفقیت و شادی باشد بهتر است به دنبال روشهایی باشیم تا از ناخوشیها و ناراحتیهایمان به طور مفید استفاده کنیم.»
رنج کشیدن همیشه نتایج عجیبی در پی دارد. بسیاری از شخصیتهای مارسل پروست، کسانی هستند که به درستی متحمل رنج نمیشوند یعنی در مقابل مسائل رنجآور زندگی موضع دفاعی به خود میگیرند و به این ترتیب به انسانهای غیرقابل تحملی تبدیل میشوند. اما کسانی که به درستی رنج را تحمل میکنند دلیل واقعی رنج را میبینند و میدانند که به تدریج فشار احساسی مسائل رنجآور کم خواهد شد و تنها چیزی که باقی خواهد ماند حکمت و آگاهی حاصل از آن رنج است.
مارسل پروست معتقد است که هنر زندگی کردن، این نیست که انسان زندگی باشکوهی داشته باشد؛ هنر زندگی این است که انسان بتواند از همه شرایطی که برایش اتفاق میافتند بهره ببرد. با داشتن چنین دیدگاهی برای زندگی، استفاده بهینه از ناراحتیهایمان و روش معقول و مناسبی به نظر میرسد.
چطور دوستان خوبی پیدا کنیم... و چه کار کنیم تا در تاریخ جاودانه شویم؟
مارسل پروست دوستان خوب زیادی داشت که به او علاقه بسیاری داشتند و به نیکی از او یاد میکردند. آلن دو باتن به ما نشان میدهد که چطور پروست توانست به این درجه از محبوبیت برسد.
اولین اصل مهم این است که پروست هرگز فکر نمیکرد دوستی فرصتی است برای اینکه انسان درباره خصوصیترین و سریترین احساساتش با دوستش صحبت کند، حتی اگر دوستش تمایلی به شنیدن آنها داشته باشد. برعکس، برای این که دوستتان را حفظ کنید و بیشترین تأثیر مثبت را از شخصیتش بگیرید، باید اجازه بدهید که او نظرش را بیان کند. شاید مارسل پروست به این دلیل این قدر محبوب شد که شنونده بسیار خوبی بود. نکته دوم این است که پروست اعتقاد داشت رابطه دوستانه باید مسرتبخش و غیر جدی باشد. از نظر او صحبتهای دوستانه باید فرصتی برای سرگرم کردن دوستان و طوری باشد که احساس کنند از نظر شما فرد خاصی هستند.
شاید بشود همه این حرفها را در کتابهای دیل کارنگی که در مورد روابط انسانها نوشته شدهاند نیز خواند. حتی دوستان پروست فعل «پروست گونه بودن» را برای نشان دادن نهایت توجه و تحسین ساخته بودند. اما مسئله مهمتر از این حرفها است: دو باتن به روشنی نشان میدهد که چطور مارسل پروست هم توانست دوستانش را حفظ کند و هم در نوشتههایش تحلیلهای ریزبینانه داشته باشد.
پیامی که میتوانیم از پروست به عنوان استاد روابط دوستانه بیاموزیم این است که در دوستی انتظارات خود را کاهش دهیم و برای رسیدن به حس خوشبختی به هیچکس وابسته نشویم. باید احساسات درونی و عشق واقعیمان را خوب بشناسیم (که این عشق واقعی معمولاً یک شخص نیست، بلکه چیزی است که از درونمان سرچشمه میگیرد. این عشق واقعی برای پروست، کار نویسندگی بود) و زندگیمان را بر اساس آن شکل دهیم. احساس رضایتی که از این کار حاصل میشود همه روابط انسان را به مسیر درست هدایت میکند.
چطور یک زندگی منحصربه فرد داشته باشیم؟
اگر پزشک معالجتان به شما بگوید که فقط یک هفته دیگر زنده خواهید ماند، دنیا از نظرتان شگفتانگیز و زیبا و زندگی، یک معجزه خواهد بود. پس چطور است که در حالت عادی قدر زندگیمان را نمیدانیم و گرفتار حالتهایی مثل افسردگی، کسالت و حتی بیزاری از زندگی میشویم؟ پروست معتقد است که تمامی این احساسات در عین طبیعی بودن، ناشی از برداشت اشتباه ما از وقایع هستند. راوی داستان در کتاب «در جستجوی زمان از دست رفته» با انتظار دیدن دریایی طوفانی، ساحلی تاریک و شنیدن صدای گوشخراش پرندگان به کنار دریا میرود اما در عوض با یک شهر ساحلی آرام روبرو میشود. دوست نقاشی که همراه اوست و نامش در داستان الستیر است، با اشاره به مسائل ساده و کماهمیتی مانند لباس سفید یک زن در مقابل نور آفتاب کاری میکند که حس تحسین زیبایی در وجود راوی داستان احیا شود.
نام مارسل پروست برای بسیاری از مردم نماد تصویری دستنیافتنی از روشنفکری و پاکسازی روحی است و نوشتههای او یادآور دوران طلایی پاریس است یعنی زمانی که زندگی غنیتر و ارزشمندتر از اکنون بوده است. اما دو بائن میگوید که این تصور کاملاً اشتباه است و خواننده را از این موضوع آگاه میکند که خیلی هم نباید مجذوب و شیفته پروست شود. ما نباید به دنبال این باشیم که کومبرای (شهری که پروست تابستانهای دوران کودکیاش را در آن سپری کرد) را ببینیم تا بفهمیم که او چطور زندگی میکرد. بلکه هدف از مطالعه این کتاب این است که در هر کجای دنیا و در هر شرایطی که هستیم، درک درستی از زندگیمان داشته باشیم. آرزوی زندگی کردن در زمان پروست، خوردن کیکهای خوشمزه مادان، دیدن کالسکههای اسب دار و میهمانیهای آنچنانی و لذت بردن از زندگی به سبک فرانسویهای آن زمان خیانت به امکانات موجود در زندگی خودمان است.
زمان
از یک طرف بخشی از اهمیت اثر مارسل پروست، توجه او به زمان و دانستن ارزش آن است. این موضوع یکی از جزئیات ظریف زندگی است. پروست از ما میخواهد که قدر زمان را بدانیم و از آن لذت ببریم. سبک نگارش او هم به خوبی این عقیده را آشکار میکند. اگر پروست به این نتیجه میرسید که بیان یک جمله ارزشمند است، تا میتوانست آن جمله را طولانی مینوشت. دو باتن برای تشریح این حالت جملهای را از کتاب پروست مثال میزند که اگر با فونت معمولی نوشته شود طول آن به چهار متر میرسد یا میشود ۱۷ بار دور تا دور یک بطری نوشیدنی آن را پیچید.
از طرف دیگر، مارسل پروست به طور غیر محسوسی در آثارش نسبت به زمان بیتوجه است و به عبور آن اهمیت نمیدهد. اکثر مردم فکر میکنند که کتاب در جستجوی زمان ازدسترفته یادآوری خاطرات گذشته است و فقط جنبه احساسی دارد. اما چیزی که دو باتن میگوید این است که این کتاب اصلاً درباره گذشته نیست بلکه پروست هم مانند هر داستاننویس دیگری از گذشته استفاده میکند تا به خواننده نشان بدهد که چطور مسائل، مستقل از زمان وجود دارند. رویدادهای زندگی در گذشته میمانند، اما درک عمیقی که از سایر انسانها، عشق و زندگی به دست میآوریم وابسته به زمان نیستند. دو باتن به خاطر اینکه کتاب مارسل پروست مخصوص زمان خاصی نیست، تصمیم گرفت کتابی درباره این اثر منتشر کند.
از طرف دیگر، مارسل پروست به طور غیر محسوسی در آثارش نسبت به زمان بی توجه است و به عبور آن اهمیت نمی دهد. اکثر مردم فکر می کنند که کتاب در جستجوی زمان از دست رفته یادآوری خاطرات گذشته است و فقط جنبه احساسی دارد. اما چیزی که دو باتن می گوید این است که این کتاب اصلاً درباره گذشته نیست بلکه پروست هم مانند هر داستان نویس دیگری از گذشته استفاده می کند تا به خواننده نشان بدهد که چطور مسائل، مستقل از زمان وجود دارند. رویدادهای زندگی در گذشته می مانند، اما درک عمیقی که از سایر انسان ها، عشق و زندگی به دست می آوریم وابسته به زمان نیستند. دو باتن به خاطر این که کتاب مارسل پروست مخصوص زمان خاصی نیست، تصمیم گرفت کتابی درباره این اثر منتشر کند.
درباره دوباتن:
دو باتن در سوئیس بزرگ شد، در انگلستان به مدرسه هاراو رفت و از دانشگاه کمبریج فارغالتحصیل شد. او در حال حاضر در اوائل دهه ۳۰ سالگیاش به سر میبرد و این کتاب را در سال1997 میلادی نوشت همچنین این کتاب به ۱۶ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. سایر آثار دو باتن عبارتاند از: مقالههایی در مورد عشق) (Essays in Love)1993میلادی) جنبش رمانتیسم (The Romantic Movement) ((۱۹۹۴میلادی) ببوس و بگو
(Kiss and Tell)(۱۹۹۵میلادی) هنر سفر کردن(The Art of Travel) (2002میلادی) کتاب تسلای فلسفه (۲۰۰۰میلادی) برای ساختن یک مجموعه تلویزیونی برای کانال ۴ تلویزیون انگلستان در نظر گرفته شد و نویسنده برنامه از نظرات سقراط، اپیکور، سنکا (نویسنده و دولتمرد رومی) میشل دومونتین (نویسنده فرانسوی قرن ۱۶) شوپنهاور (فیلسوف آلمانی) و نیچه برای پیدا کردن راهحل مشکلات روزمره زندگی استفاده میکرد.
دو باتن در حال حاضر در لندن زندگی میکند و به عنوان دستیار پژوهشی دوره آموزشی فلسفه در دانشکده مطالعات پیشرفته دانشگاه لندن مشغول فعالیت است.
جملات طلایی:
«هرچند مارسل پروست هیچوقت از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته راضی نبود و آن را تأسفآور، گمراهکننده و زشت مینامید؛ این کتاب دارای این مزیت است که مستقیم به سراغ موضوع مهم و جدیدی میرود: جستجو برای پیدا کردن علل اتلاف وقت. این کتاب، خاطرهنویسی عصر شعر و موسیقی نیست بلکه یک داستان مفید و قابلاستفاده برای تمام مردم دنیا است که نشان میدهد چطور میتوانیم اتلاف وقت را کنار بگذاریم و از زمانی که در دست داریم نهایت استفاده را ببریم.»
«هر چند فلاسفه (به عنوان عاقلترین انسانها «ویراستار») همیشه به دنبال راههایی برای رسیدن به شادی بودهاند عقل حکم میکند که انسان به دنبال راهی برای استفاده صحیح از غصهها و ناراحتیهایش باشد. (زیرا غم و ناراحتی بیشتر از شادی در دنیا رواج دارد پس عاقلانهتر این است که به دنبال راه حلی برای ناراحتی باشیم نه فرمولی برای رسیدن به شادی «ویراستار») تکرار همیشگی رنج و فلاکت در زندگی انسانها نشان دهنده این است که برای برخورد صحیح با ناراحتی باید از روشهای رؤیایی و تخیلی برای رسیدن به شادی دست برداریم.»
چکیده :
برای تجربیات غنی زندگیتان، چه تجربههای خوب و چه تجربههای بد، ارزش قائل شوید. هر چه توقع انسان در زندگی کمتر باشد، بیشتر شگفتزده میشود.