خلاصه کتاب : مرد مرد
عنوان اصلی:A BOOK ABOUT MEN
نوشته: رابرت بلای
چرا بازنویسی یک داستان قدیمی توسط رابرت بلای، تا این اندازه موردتوجه میلیونها انسان غربی قرارگرفته است؟
هزاران سال است که این داستان در میان مردم نقل میشود. متأسفانه مانند بسیاری از چیزهای ارزشمندی که موردتوجه قرار نمیگیرند و بخشی از آنها از بین میرود، بسیاری نمیدانند که با عدم توجه به این داستان اساطیری چه چیز با ارزشی را از دست میدهند. اما میزان استقبالی که از این داستان شده است نشان میدهد کمکاری که در گذشته وجود داشته حالا برطرف شده است و حتی زنان و سایر قشرهای جامعه هم از این آگاهی سود میبرند.
مردانی که به این کتاب میخندند و آن را مسخره میکنند بیش از هر کس دیگری به آن نیاز دارند. آسیبپذیرترین انسان کسی است که خودش را دقیقاً نشناخته باشد. زنان هم باید از احیای دوباره این احساس مردانه در بین مردان استقبال کنند. تأثیر مثبتی که داستان مرد مرد برای مردان دارد کتاب زنانی که با گرگها میدوند اثر خانم کلاریسا پینکولا استیس برای زنان دارد. به همین دلیل خواندن این کتاب را به همه زنان توصیه میکنم. اس کتاب مرد مرد ارزشش را دارد که دو یا سه بار خوانده شود، به خصوص اگر با اسطورهشناسی آشنایی زیادی نداشته باشید. این کتاب اولین اثر رابرت بلای است که به نثر نوشتهشده اما دارای قطعات عالی شعر نیز هست.
رابرت بلای یک شاعر تحسین برانگیز آمریکایی است. اما چطور شد که این شاعر توانست یک کتاب پرفروش در زمینه خودیاری بنویسد؟ بلای برای کسب درآمد بیشتر، سخنرانیهایی درباره اسطورهشناسی انجام میداد. در خلال این سخنرانیها فهمید که وقتی مردها داستان مرد مرد را که اثر برادرز گریم است میشنوند عصبانی و ناراحت میشود. به همین دلیل کتابی درباره این داستان قدیمی نوشت که باعث ایجاد جنبش مردان شد و سمینارهای او نیز شهرت این کتاب را افزایش داد.
انسان مدرن
بلای در اولین سمینارهایش از مردها میخواست که صحنهای از نمایش اودیسه شعر حماسی از هومر شاعر یونانی) را اجرا کنند که در آن اودیسه شمشیرش را در دست میگیرد و برای از بین بردن سرسی که نماد برتری زن در جهان بود، حرکت میکند. (سرسی زن جادوگری بود که مردان را به خوک تبدیل میکرد. «مترجم») در بین شرکتکنندگان، مردانی که صلحدوست بودند نمیتوانستند شمشیر را حرکت بدهند زیرا عقیده داشتند که هیچ انسانی نباید به انسان دیگر صدمه بزند. این افراد کسانی بودند که در طول دوران جنگ ویتنام به سن بلوغ رسیده بودند و نمیخواستند با مردانگیشان که برای ادامه حیات به یک دشمن احتیاج داشت کاری بکنند. آنها برخلاف استواری و ثابتقدمی مردان دهه ۱۹۵۰ میلادی، ظرفیت پذیرش نظرات و ایدههای متفاوت را داشتند.
بلای معتقد است که جهان برای اینگونه مردان ملایم و دوستداشتنی محل مناسبتری است. و از نظر او این مردان آرام را از روی ناراحتی ناشی از انفعالشان میشود تشخیص داد. بلای تلاش کرد تا به این مردان بیاموزد که شمشیر کشیدن همیشه به این معنا نیست که شما جنگطلب هستید بلکه نشانه قاطعیت مثبت نیز هست.
داستان مرد مرد، مردان را از طریق اسطورهها و افسانهها با منبع مردانگیشان آشنا کرده و میان مردان احساساتی عصر جدید و قدرت و شور و نشاط یک جنگجو ارتباط برقرار میکند.
شرح داستان
هزاران سال است که داستان مرد مرد به شکلهای مختلف و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. خلاصه داستان از این قرار است که پادشاه یک شکارچی را به چالشی دعوت کرده و از او میخواهد که به جنگلی برود که تا آن زمان هیچکس از آنجا زنده بیرون نیامده. بود. او به جنگل میرود و در کنار دریاچه ناگهان دستی از آب خارج میشود و سگ شکارچی را با تیر میزند. شکارچی کمکم آب دریاچه را با سطل خالی میکند و در کف دریاچه یک مرد جنگلی پشمالو را پیدا میکند. سپس این مرد را با خود به قصر پادشاه میبرد و در آنجا زندانیاش میکند.
یک روز پسر پادشاه در حال بازی با توپ طلاییاش بود که اتفاقاً توپ وارد قفس مرد جنگلی شد. شاهزاده پس از بحث با مرد جنگلی برای پس گرفتن توپش با او معامله کرد و قرار بر این شد که شاهزاده مرد پشمالو را آزاد کند تا توپش را به دست بیاورد. این معامله نشاندهنده سرآغاز بلوغ شاهزاده است زیرا او آماده جدایی از والدین و رسیدن به توپ طلاییاش (استعاره از احساس پرشور جوانی) از طریق کشف نیروی مردانگیاش است.
مرد جنگلی استعاره از چه چیز یا چه کسی است؟
بلای معتقد است که بین مرد جنگلی و مرد وحشی تفاوت عمدهای وجود دارد. مرد وحشی کسی است که جامعه را نابود و زنان را اذیت میکند، احساس درونی او به شکلی است که دنیا را بیارزش میداند و از سایر انسانها متنفر است. اما مرد جنگلی میداند که اگر دقت نکند ممکن است به دیگران صدمه بزند، به همین دلیل میشود گفت که شاید مرد جنگلی شبیه یک روحانی ذن است. مرد جنگلی نماد نیروی مردانگی است اما مرد وحشی بدترین نوع مرد است.
مرد متمدن تلاش میکند بعضی از خصوصیات مرد جنگلی را با شخصیت خودش ترکیب کند و به یک «خود» ارزشمند برسد. وقتی پسر پادشاه خودش را به خطر میاندازد و با مرد جنگلی فرار میکند، والدین او فکر میکنند که شیطان، پسرشان را تسخیر کرده است این تصور یک موضوع مهم و قابلتوجه است. بلای معتقد است که رفتار مدرن و امروزی با بچهها و مراقبت و محبت بیش از حد به آنها در دوران کودکی، آنها را از شناخت قدرت واقعی خودشان محروم میکند. اعتیاد و مشکلات روانی، نشاندهنده ضعف جامعه در اداره «بخش تاریک» ذهن و زندگی بشر است.
اسطورهها از ما دعوت میکنند تا کاملاً و با تمام وجود زندگی کنیم و همه سختیهای زندگی را نیز بپذیریم. برای رسیدن به شناخت کامل از خودمان باید روی «یک چیز ارزشمند» (مثل یک ایده، شخص، هدف یا یک سؤال) تمرکز کنیم و تصمیم بگیریم که به هر قیمت ممکن به آن برسیم؛ این، نشانه بلوغ انسان است. وقتی که تصمیم واضحی میگیریم، پادشاه درونمان بیدار میشود و تمام نیروهایمان به طور کامل آشکار میشوند.
بیداری جنگجوی درون
اگر به نیروی جنگندگی احترام گذاشته نشود و این نیرو به سمت کانالهای مناسب هدایت نشود، به ایجاد نوجوانان بزهکار، مردان همسر آزار و بچهباز یا احساس شرمندگی در مردان منجر میشود. اما اگر این احساس درست هدایت و به کار گرفته شود، باعث بروز احساس شادی در همگان میشود. بلای در جایی از کتابش میپرسد علتش چیست که ناخودآگاه یک سرباز شجاع با مردی را که در لباس پرافتخار نظامی و انبوهی از مدالها میبینیم، تحسین میکنیم؟ این تصویر نشاندهنده نیروی جنگندگی است که متمدن و هدایتشده است.
رابرات بلای در کتابش توصیه میکند که این نیروی جنگندگی در تمامی روابط انسانی مورداستفاده قرار بگیرد. او جملهای را از روانکاو مشهور آمریکایی کارل یونگ نقل میکند که میگفت: «ازدواج در جامعه آمریکا بدترین نوع در تمام دنیاست، چون مرد باید تمام ناراحتی و دلخوری خود را از همسرش در محل کار تخلیه کند.» مرد آمریکایی در منزل باید مثل یک گربه خانگی رفتار میکرد که حق بحث کردن نداشت. جنگندگی به این معناست که از حقوقتان دفاع کنید. زنان میخواهند بدانند حد و مرز یک مرد چیست.
اساس موضوع
یک مرد ممکن است سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ سالگیاش را با شور و حرارت فراوان طی کند و فکر کند که هیچچیزی نمیتواند او را متوقف کند. اما برای این که به پختگی برسد، لازم است که عاملی وجود داشته باشد که نیروهای بالقوهاش را آزاد کند. در بسیاری از اسطورهها همیشه یک حیوان وحشی به مرد جوانی حمله میکند تا پایش را برد. در داستان مرد مرد، یک شوالیه، پسر پادشاه را تعقیب میکند تا با شمشیر، ضربهای به پایش بزند. وقتی پسر پادشاه در خلال این تعقیب و گریز از اسب به زمین میافتد، موی طلاییاش که آن را از همه مخفی کرده بود از زیر کلاهخود بیرون میآید. رابرت بلای میگوید پی بردن به ارزش درد و غم به اندازه توانایی اوج گرفتن در هوا، برای پیشرفت و پختگی مرد لازم و حیاتی است.
اشتیاق برای مردانگی
مراسم پذیرش پسران جوان به عنوان افراد بالغ در بسیاری از فرهنگها برای عمیقتر شدن قدرت مرد و کشف بخشی از زوایای تاریک وجودش است. زنان نمیتوانند این کار را برای پسرانی که به سن بلوغ میرسند انجام بدهند. در بسیاری از فرهنگها پسران نوجوان از زنی که تا زمان به بلوغ رسیدن آنها سرپرستیشان را به عهده داشت جداشده و مدتی با مردانی که از خودشان بزرگتر هستند زندگی میکنند. در جامعه مدرن، اصول و روشهای کمتری برای پذیرش پسران جوان به عنوان یک فرد بالغ وجود دارد و آنها میتوانند با آزادی بیشتری دوران نوجوانی و جوانیشان را طی کنند، این آزادی شامل رفتارهای وحشیانه خشونت با والدین (به خصوص مادرانشان) و پوشیدن لباسها و گوش دادن به نوعی موسیقی میشود که توجه دیگران را جلب میکند.
بسیاری از مردان در محیطی رشد کرده و بالغ شدهاند که زنسالاری در آن حاکم بوده است. این موضوع اساساً مشکلی ایجاد نمیکند اما مردان برای بلوغ کامل به بهرهمندی از تربیت و فضای مردانه هم نیاز دارند. پسران هر چه بزرگتر میشوند بیشتر به پدرشان فکر میکنند و کمکم راه پدرشان را در پیش میگیرند. اسطورهها در مورد این دوره از زندگی حرفهای زیادی میزنند؛ دورهای که پسران باید راحتطلبی را کنار بگذارند و با سختیهای زندگی آشنا شوند. رابرت بلای میگوید به عنوان مثال هملت شکسپیر تصویر واضحی از همین روند جدا شدن از مادر و رفتن به سمت پدر است.
رنگهای زندگی
در داستان مرد مرد، شاهزاده که خودش را به شکل یک شوالیه در میآورد، ابتدا سوار بر یک اسب قرمز رنگ است، سپس سوار یک اسب سفید و در نهایت سوار بر یک اسب سیاهرنگ میشود. این رنگها سمبل رشد ذهنی و منطقی مرد در طول حیات هستند: قرمز نماد احساسات تند و روابط جنسی لجامگسیخته در ابتدای جوانی، سفید نماد کار و تلاش برای زندگی بر اساس منطق و قانون و سیاه نماد سطحی از بلوغ و پختگی است که انسانیت و مهربانی مرد در آن امکان شکوفایی پیدا میکند.
رابرت بلای معتقد است که لینگن در سالهای پایانی ریاست جمهوریاش مردی بود که به مرحله سیاه زندگی رسیده بود زیرا همهچیز را به بهترین شکل ممکن درک میکرد دیگر بر اساس احساسات (رنگ قرمز زندگی یا چیزهایی که به او تحمیل میشد و یا قانون رنگ سفید زندگی) حکومت نمیکرد. او از سرزنش دیگران دست برداشته و به یک شوخطبعی فیلسوفانه رسیده بود. احتمالاً با یک مرد که به مرحله سیاه زندگیاش رسیده است آشنا هستید. خصوصیت بارز چنین مردهایی این است که واقعاً قابلاعتماد هستند و هیچ جنبه ناشناختهای در وجودشان نیست چون تمامی ابعاد شخصیتشان را به تکامل رساندهاند.
در مورد رابرت بلای نویسنده کتاب مرد مرد :
در سال ۱۹۲۶ میلادی در شهر مدیسون واقع در ایالت مینه سوتا در آمریکا به دنیا آمد. خانوادهاش کشاورز بودند اما رابرت به دانشگاه هاروارد رفت تا در مقطع لیسانس تحصیل کند. او توانست فوقلیسانسش را هم از دانشگاه آیوا بگیرد. بلای از مشهورترین شاعران آمریکاست که در قید حیات هستند. او آثار بزرگی را ویرایش و برای بسیاری از شاعران جوان نقش مرشد و راهنما را ایفا کرده است. به علاوه با ترجمه تعداد زیادی شعر غیر انگلیسی به توسعه شعر کمک کرده است. رابرت بلای یکی از رهبران جنبش ضد جنگ در زمان جنگ ویتنام بود.
او پس از داستان مرد مرد، آثار دیگری را هم منتشر کرد. از جمله این آثار میتوان به جامعه خواهر و برادری (The Sibling Society)اشاره کرد که در مورد نوجوان بودن جامعه آمریکا است. اثر دیگر بلای کتاب پادشاه زن: اتحاد نیروهای مردانگی و زنانگی (The
Maiden King: The Reunion of Masculine and Feminine) (نویسنده عمداً دو کلمه پادشاه و زن را ترکیب کرده تا بگوید که این دو باید اتحاد داشته باشند. زیرا معمولاً زن ملکه میشود و مرد پادشاه. بنابراین عبارت پادشاه مرد را برای نشان دادن این اتحاد بین دو نیروی مردانگی و زنانگی به کار برده است. «ویراستار») است که آن را با همکاری نویسنده مشهور کتابهای خودیاری، ماریون وودمن، تألیف کرده است. آخرین اثر رابرت بلای کتاب خوردن عسل کلمات نام دارد که مجموعهای از بهترین اشعار او در طول ۳۰ سال اخیر است. رابرت بلای در حال حاضر در ایالت مینه سوتا زندگی میکند.او در سال 1990 میلادی این کتاب را منتشر کرد.
جملات طلایی:
«مردان در ۲۰ سال اخیر بیشتر از قبل فکر میکنند و داناتر شدهاند. اما با این حال آزادتر نشدهاند. مردان آنقدر خوب هستند که نه تنها مادرشان را راضی میکنند، بلکه همسران خود را هم خوشبخت میکنند.»
«کلمه خاص برای انسان سادهلوح اهمیت زیادی دارد. چون او رابطه خاصی با عدهای خاص دارد. همه ما یک سری روابط خاص داریم، اما انسان سادهلوح با حسن نیت بیش از حدی که مردم را دلزده میکند با آنها ارتباط برقرار میکند. این رابطه برای انسان سادهلوح آنقدر اهمیت پیدا میکند که هیچوقت اشکالات شخص خاص را نمیبیند.»
«داستان مرد مرد، یادآور مراسم خاصی است که بین ۱۰ تا ۲۰ هزار سال قبل در اروپای شمالی برگزار میشد تا طی آن به بلوغ رسیدن پسران جوان را جشن بگیرند. وظیفه یک مرد جنگلی در چنین مراسمی این بود که به یک پسر جوان یاد بدهد که مردانگیاش غنی، متنوع و چندوجهی است و اینکه جسم یک مرد جوان قدرتی را به ارث میبرد که پیشینیان او کسب کرده بودند و روحش تواناییهایی را به ارث میبرد که صدها سال پیش ایجاد شدند.»
چکیده:
با خواندن داستانهای قدیمی میتوانیم قدرت باستانی و عمیق مردان را احیا کنیم.