خلاصه کتاب :باگاواد گیتا
عنوان اصلی : Bhagavad Gita
نوشته : آ.ج.بهاکتی ودانتا سوامی پرابهوپادا
ممکن است کسانی که کتابهای مذهبی را مسخره میدانند با دانستن اینکه باگاوادگیتا از بزرگترین آثاری است که در مورد فرمانروایی ذهن نوشتهشده است تعجب کنند.
کریشنا به آرجونا میگوید:
«من از خرد و دانایی، بسیار با تو سخن گفتهام. در سکوت به آنها فکر کن و سپس با آزادی طبق میل و ارادهات رفتار کن.»
هرچند که خداوند قدرت بیپایان است انسان قدرت انتخاب و اراده دارد. شاید به این دلیل کتاب باگاوادگیتا این پیام را با نفوذ و قدرت زیادی در طول سالها بیان کرده است که به صورت شعر نوشتهشده زیرا شعر زبان دل انسان است.
از آنجایی که کتاب باگاوادگیتا به زبان پیچیده و علمی بیاننشده است یک کتاب خودیاری عالی محسوب میشود. این کتاب همچنان منبع عمیق آگاهی است و مسیری را از آنجایی برای رسیدن به ثبات ذهنی و کسب شادی نشان میدهد که با وجود سرعت و فشارهای زندگی در قرن بیست ویکم بسیار لازم است.
کتاب باگاوادگیتا صحبتهایی است که بین یک مرد جوان و خداوند (در قالب کریشنا) ردوبدل میشود. مرد جوان، آرجونا، که جنگجویی از خاندان سلطنتی پانداوا است در حالت ترس و نگرانی از جنگی که پیش رو دارد به سر میبرد. کسانی که باید با آنها بجنگد خویشان و اقوامش هستند.
در این شرایط سخت، آرجونا به سراغ ارابهران خودش به نام کریشنا میرود و از او کمک میخواهد. جوابی که آرجونا از کریشنا میشنود، پاسخ دلخواهش نیست. اما کریشنا در این بین فرصتی پیدا میکند تا درباره چگونگی کارکرد جهان و بهترین راه زندگی کردن، برای آرجونا صحبت کند.
گیتا بخشی کوچک اما دوستداشتنی از حماسه عظیم هندوها، ماهاباراتا، است. این حماسه درواقع وقایعنگاری شعرگونه جنگ دو گروه است که با هم خویشاوند هستند. نام این دو گروه کاور اواس و پانداواس است. گیتا به معنای ترانه آسمانی یا ترانه خدا است و خوان ماسکارو (که این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده است) آن را به یک سمفونی تشبیه میکند که حد اعلای روحانیت هندو را نشان میدهد.
زیبایی این اثر در این است که بخشهای مختلفی دارد (شعر، کتاب مقدس، فلسفه و راهنمای خودیاری) در اینجا به بررسی بخشی میپردازیم که به موضوع خودیاری مربوط است.
مفهوم تنگنایی که آرجونا در آن اسیر است
آرجونا دوست ندارد درگیر این نبرد شود. اصلاً چه دلیلی برای این کار وجود دارد؟ خواننده کتاب هم با آرجونا موافقت خواهد کرد که جنگیدن او با اقوامش کار درستی نیست.| داستان به شکل تمثیلی و درباره «عمل» و «بیعملی» (حالتهایی در عرفان) است و ما را با مفاهیم کارما و دارما آشنا میکند.
آرجونا شگفتزده است که اساساً در دنیایی که اینقدر بد است چرا باید کار خوبی انجام بدهد یا اصلاً کاری انجام بدهد. جوزف کمپل در کتاب قدرت اسطوره میگوید یکی از نشانههای بلوغ این است که انسان وجود بدی و شر را هم بپذیرد و باور کند که آنها هم در زندگی باید وجود داشته باشند. آنچه وی «پذیرش همه رویدادهای زندگی» مینامد به این معنا نیست که شما نباید با یک موقعیت ناخوشایند مبارزه کنید. بلکه منظور این است که نباید بگویید بدی و شر، حق حیات ندارند. هر چه در هستی وجود دارد حتماً دلیلی برای حیات دارد، حتی اگر لازم باشد که شما با این دلیل مبارزه کنید. خیلی خوب میشد اگر میتوانستیم از مشکلات زندگی جدا شویم اما واقعاً چنین چیزی امکان ندارد. چون ما زنده هستیم، نمیتوانیم از اعمالمان و نتایج آنها دوریکنیم. به این مسئله کارما میگویند.
حالا که قرار است زندگی کنیم راهنمای ما در این راه چیست؟ برخی از اعمال انسان از تمایلات طبیعی نشئت میگیرند و برخی دیگر بر اساس عزم و اراده او برای رسیدن به یک هدف والا انجام میشوند.
به نظر میرسد که اعمال نوع اول سادهتر باشند زیرا برای اینکه بر اساس تمایلات طبیعیتان رفتار کنید به تفکر در مورد فلسفه وجودتان در این دنیا احتیاجی ندارید. ضمن اینکه اعمالی که بر این اساس انجام میشوند به خودشناسی بسیار کمی احتیاج دارند. درواقع این نوع اعمال برخلاف قانون کلی جهان هستند و باعث از بین رفتن معنویت انسان میشوند. رفتارهایی که بر اساس عزم و اراده و بهمنظور رسیدن به یک هدف والا باشند مبهم و پیچیده به نظر میرسند اما طبیعیترین راه موجود هستند زیرا موجب حفظ حیاتمان میشوند و منبع لذت و شادیاند. معنی دارما همین است.
عقل و درایت
کتاب باگاوادگیتا اثر ارزشمندی است، چون تجسم ذهن استدلالگر است. ذهن استدلالی توانایی انتخاب مسیر را در جهت رسیدن به هدفها دارد و میتواند فراتر از آنچه که امیال انسانی میخواهند عمل کند. اگر آرجونا فقط به خاطر اینکه دوست ندارد نبرد کند، از این کار صرفنظر کند چیزی یاد نمیگیرد. اما کریشنا به او میگوید «نبردی را که باید در آن شرکت کنی هرگز رها نکن.» چون این کار وظیفه، هدف و دارمای اوست.
وقتی آرجونا از حالت بلاتکلیفی درمیآید به او اطلاع میدهند که دشمنانش قصد دارند هر طور شده با او بجنگند. أرجونا فقط وسیلهای است که کارهای الهی از طریق او به اجرا در میآید.
خواننده نباید درباره اینکه چرا کریشنا به أرجونا تأکید میکند که حتماً بجنگد زیاد فکر کند زیرا نکته اصلی داستان این است که جنگجوی جوان با فکر کردن در مورد کاری که میخواهد بکند و علت حضورش در این دنیا عقل و درایت خود را نشان میدهد. امروزه ما ذهن استدلالگر و هوش را یکسان میدانیم. این کار نوعی تنبلی فکری است. چون درست مثل این است که فرض کنیم کامپیوتر مانند انسان عمل میکند.
ذهن استدلالگر درواقع فرآیندی است که از طریق آن جایگاه واقعیمان را در جهان پیدا میکنیم علیالخصوص کارها و اعمالی که با انجام دادنشان رسالت الهیمان را انجام میدهیم. ذهن استدلالگر همان چیزی است که ما را به یک انسان تبدیل میکند.
بخش گیتا برای نشان دادن مسیری که باید به سمت ذهن استدلالی طی کنیم، به هیچ عنوان از عرفان استفاده نمیکند. بلکه بهترین استعدادها و ویژگیهای مثبت ما را آشکار میکند.
کار
کتاب باگاوادگیتا توجه ما را به سه عنصر تشکیلدهنده طبیعت جلب میکند: تاماس (تاریکی)، راجاس (آتش) و ساتوا (نور و روشنایی). در پیش گرفتن سبک آتشین (راجاس) در زندگی باعث میشود زندگی به عرصه تلاش بیپایان برای رسیدن به همهچیز و همهکس تبدیلشده و انسان حریص شود. در این حالت انسان به دنبال کسب چیزهایی است که آنها را ندارد و همه توجهش به این است که چه چیزهایی دارد و چه چیزهایی را هنوز ندارد.
این حالتها برایتان آشناست؟ این، زندگی بر اساس دستاوردهای مادی است و هرچند بهتر از زندگی در تاریکی یا همان تاماس (کسالت، کندی، بیتوجهی و از دست دادن موقعیتها) است باز هم پست محسوب میشود. نظرتان درباره زندگی در نور و روشنایی چیست؟ شما وقتی در این حالت به سر میبرید که هدفهایتان از نظر اخلاقی نیک و پسندیده باشند و در درونتان احساس آرامش کنید. در این حالت، شغلتان برایتان منبع آرامش و امنیت است و حتی اگر هیچ پولی هم به شما ندهند همچنان کارتان را انجام میدهید.
نکته کلیدی که این کتاب مقدس درباره شغل مطرح میکند این است که اگر به کاری که انجام میدهید علاقه نداشته باشید روحتان را آزار میدهید. اگر نمیتوانید شغل دلخواهتان را داشته باشید در عوض کاری را که در حال حاضر انجام میدهید دوست داشته باشید. زیرا در این صورت از ترس و نگرانی درباره «دستاوردهای مادی» رها میشوید. انسانهای عاقل همیشه و برای هر کاری یک نتیجه را در ذهن تداعی میکنند. اما اگر از این نتیجهها هم رها شوید، کاراییتان بیشتر میشود.
کتاب با گوادگیتا میگوید آنچه که بیش از مدیتیشن به انسان آرامش میدهد، این است که انسان به دستاوردهای مادی کارهایش فکر نکند؛ در این حالت از فشار ناشی از انتظارات رها میشود و به هستی اجازه میدهد بهترینها را برایش فراهم کنند.
خود استوار
شما به آرامی و بدون نگرانی در مقابل تلویزیون نشستهاید و در همین هنگام خبری از تلویزیون پخش میشود که به جوایز اسکار مربوط است و با تعریف و تمجید فراوان درباره این مراسم و نتایج آن صحبت میکند. ممکن است عدهای در مورد جایزه و مراسم اسکار بگویند که هرکسی دوست دارد در این مراسم باشد و این جایزه را دریافت کند. با هیجان زیادی که این خبر به شما میدهد ممکن است فوراً احساس حقارت کنید. با خودتان فکر میکنید و میگویید: مهم نیست که مردم معتقدند مراسم و جایزه اسکار سطحی و کمارزش است. چرا من در لیست میهمانان این مراسم نیستم؟ آیا واقعاً لازم است که من به کار فعلیام ادامه بدهم؟
برای این نوع فکر کردن تعریفی در علم روانشناسی وجود دارد که میگوید در این حالت تمام توجه انسان به دیگران و جلب رضایت و تأیید آنها است. هالیوود برای بسیاری از مردم، معبد آرزوها است. این افراد همیشه فکر میکنند فیلم معروف بعدی چیست یا بازیگر بعدی که یک قرارداد استثنایی میبندد کیست؟ اما برای کسانی که درون این معبد هستند، زندگی پرفشاری وجود دارد و اگر اوضاع به خوبی پیش نرود دچار یاس و افسردگی میشوند. کتاب باگاوادگیتا به شما آموزش میدهد که چگونه به جایی برسید که نیازی به ستایش و تأیید دیگران نداشته باشید و خودتان قدر ارزشهایتان را بدانید.
یکی از روشهایی که برای رسیدن به چنین توانایی وجود دارد، مدیتیشن است. مدیتیشن به شما کمک میکند از نگرانی و حرص دور شوید. از طریق مدیتیشن میتوانیم خود استوارمان را پیدا کنیم، خودی که استوار و ثابتقدم است و به قول دیپاک چاپرا «نسبت به انتقاد و تخریب مصون است، از هیچ چالشی نمیترسد و خودش را با هیچکس مقایسه نمیکند.» این جملات قدرت واقعی انسان را بیان میکنند. این قدرت را با آنچه که با رقابت و حرص میتوان بهدست آورد مقایسه کنید.
اگر خواستههای شما معمولی و مثل دیگران است، در مدیتیشن میتوانید توانایی و خواستههای منحصربهفردتان را کشف کنید. کارهایی که بعد از مدیتیشن انجام میدهیم معمولاً دارای کارمای منفی نخواهند بود. چون از طریق مدیتیشن به فضایی میرسیم که کاملاً خالص است و آگاهی کاملی به ما میدهد. در جایی از کتاب با گاوادگیتا آمده است که:با مدیتیشن درست، میتوانیم رفتار درستی داشته باشیم.
در کتاب باگاوادگیتا مرتب تأکید میشود که انسان آگاه در موفقیت و شکست یکسان عمل میکند یعنی نه از شکست ناراحت میشود و نه از پیروزی خشنود میشود. چنین انسانی تحت تأثیر وقایع و احساسات قرار نمیگیرد. این، یک کتاب راهنماست که به شما یاد میدهد چطور به استواری و ثبات شخصیت برسید. عجیب آنکه این ثبات و استواری از طریق ارزش نهادن به طبیعت ناپایدار و گذر سریع زمان، حاصل میشود.
در حالی که جهان بهطور مداوم در حال تغییر است ما باید خودمان را به ثبات و استواری برسانیم. این کتاب پادزهر بسیار خوبی برای حس حقارت و پوچی است؛ حسی که میتواند حتی مطمئنترین افراد را در زندگی مدرن، در خود غرق کند.
جملات طلایی:
«ما اولین بار در دنیای طبیعت زاده میشویم و تولد دوم ما در دنیای روح است.»
«آرجونا کسی مایه افتخار است که از ذهن قدرتمندش برای خدمت به جسمش استفاده میکند و قدرت جسمیاش را به انجام کارهای ارزشمند اختصاص میدهد نه کسب منفعت شخصی. پس تو نیز همین کار را بکن.»
«کسی که دیگران نمیتوانند آرامش او را به هم بزنند و قبل از دیگر انسانها به آرامش میرسد و بیش از خشم و ترس به آرامش اهمیت میدهد، برای من عزیز است.»
«اگر به خاطر خودخواهیات از نبردهای زندگی کنارهگیری کنی این کارت بیفایده است چون طبیعت تو را وادار خواهد کرد تا در نبردهای زندگی شرکت کنی»
«من از خرد و دانایی، بسیار با تو سخن گفتهام. در سکوت به آنها فکر کن و سپس با آزادی طبق میل و ارادهات رفتار کن»
چکیده :
در درونتان به دنبال آرامش بگردید، کاری را انجام بدهید که برای آن ساخته شدهاید و به رمز و رازهای جهان بی اندیشید.