پدیده‌ای به نام انسان

خلاصه کتاب : پدیده‌ای به نام انسان

نوشته : پیپر تیار دو شاردن

عنوان اصلی : THE HUMAN PHENOMENON

 

پیپر تیار دو شاردن آخرین کلمات کتاب پدیده‌ای به نام انسان را در سال ۱۹۳۸ نوشت. اما هفده سال بعد یعنی پس از مرگش این کتاب معروف شد. تیار علاوه بر اینکه یک دیرین‌شناس معروف بود یک کشیش کاتولیک نیز بود و کلیسا اعتقاد داشت که او در نوشته‌های فلسفی‌اش از سنت کلیسا فاصله گرفته است؛ نوشته‌های او هیچ وقت از طرف کلیسا تأیید نمی‌شد. هر کس دیگری جای او بود از مقام کشیشی استعفا می‌داد یا حداقل عصبانی می‌شد اما تیار نه از کشیشی استعفا داد و نه عصبانی شد. شاید برای چنین مرد آزادی عجیب باشد اما به عهدش برای اطاعت و فرمان‌برداری از کلیسا وفادار ماند.

 

تأثیر انزوای فیزیکی و ذهنی او (او برای ادامه دادن کارهای علمی به چین «تبعید» شد) غلیان افکاری بود که فوق‌العاده آزاد و متفاوت هستند و بعضی از ایده‌های او تازه در این عصر معنی می‌دهند. ارزش انسان‌های با بصیرت و دوراندیش فقط با گذشت زمان معلوم می‌شود. همچنان که وارد قرن بیست و یکم می‌شویم افراد کمتری وجود دارند که می‌توانند تصویر جالب‌تری از نسل انسان ارائه کنند.

 

پدیده‌ای به نام انسان یک کتاب خودیاری معمولی نیست و بسیاری از خواننده‌ها این کتاب را فوق‌العاده «مذهبی» می‌دانند اما تأثیر این کتاب روی نویسندگانی که در زمینه توانایی‌های بالقوه انسان و رشد فردی مطالبی نوشته‌اند فوق‌العاده زیاد است. با اینکه ایده‌های این کتاب در مورد تکامل ذهنی و روحی، انتزاعی هستند در حال تجدید حیات‌اند زیرا پاسخ سؤالاتی را که بسیاری از ما در مورد خودمان و جایگاهمان در کل جهان داریم در خود دارند.

 

 

تکامل ما

نوری تکامل تیار هم در مورد دنیای ذهنی و هم در مورد دنیای فیزیکی بود. او اعتقاد داشت همین که فهمیده‌ایم از نسل میمون هستیم کافی نیست. از نظر او وظیفه ما این است که بفهمیم چرا به تکامل رسیده‌ایم. زیست‌شناسانی که امروزه در مورد تکامل مطالعه می‌کنند شواهد زیادی دارند که نشان می‌دهد مغز انسان در طول هزاران سال هیچ تغییری نکرده است اما فقط به این دلیل که ما همان ساختار مغزی قبلی را داریم به این معنی نیست که مثل گذشته هستیم و تغییری نکرده‌ایم. تیار اعتقاد داشت که وقتی انسان زندگی کردن را شروع کرد پیشرفت، ناگزیر شد. به این ترتیب ما دیگر فقط از «زندگی کردن لذت نمی‌بریم بلکه «خوب و عالی زندگی کردن» هم برایمان لذت‌بخش است.

 

شاید تیار به طرز منحصر به فردی توانسته باشد از علم تکامل برای پاسخ دادن به سؤالاتی که در مورد سرنوشت بشر وجود دارند استفاده کند. دانشمندان در زمان او از اینکه در مورد این مسائل تفکر کنند می‌ترسیدند و کشیش‌های زیادی وجود نداشتند که از سابقه علمی و هوش زیاد تیار برخوردار باشند. تیار به عنوان یک دیرین‌شناس و باستان‌شناس به کشف مبدأ و خاستگاه بشر علاقه داشت و به نظر او واضح بود که هر چه بیشتر در مورد گذشته بدانیم به آینده دورتری می‌توانیم نگاه کنیم.

 

 

انسان به عنوان یک پدیده

با اینکه او پدیده‌ای به نام انسان را یک کتاب علمی می‌دانست از تخصصی شدن بیش از حد خوشش نمی‌آمد و با اینکه خودش یک متخصص و دانشمند بود این طور اعتقاد داشت که علم فقط زمانی به بلوغ می‌رسد که به انسان فراتر از بعد جسمی و فیزیکی نگاه کند:

 

«فیزیک واقعی آن علمی است که یک روز انسان را بخشی از کل جهان و در وحدت با آن ببیند.»

انسان از نظر تیار پدیده‌ای بود که هنوز باید از نظر علمی یا ادبی به طور مناسب شرح داده می‌شد و کاوش‌ها، دستاوردها و اتفاقات تاریخ بشر از نظر او باید به عنوان یک جنبش واحد در نظر گرفته می‌شدند. ما الآن آن قدر به واژه «انسان» عادت کرده‌ایم که تقریباً دیگر یک ایده نیست با این حال این واژه خیلی نوپا، بر اساس پذیرش اصل وحدت با وجود همه جنگ‌ها و تقسیم‌بندی مرزی و تفاوت‌های فرهنگی وجود دارد.

 

از نظر تیار انسان مرکز جهان نیست بلکه «محور و جوانه اصلی تکامل» است. او معتقد بود که در نتیجه جستجوهای عقلانی و معنوی ما پیچیدگی و هوش طبیعت افزایش پیدا می‌کند. هرچه پیچیده‌تر و باهوش‌تر باشیم دنیای فیزیکی نفوذ کمتری روی ما خواهد داشت. درست همان طور که فضا، ستاره‌ها و کهکشان‌ها در حال گسترده‌تر شدن هستند دنیا به همین ترتیب و به صورت طبیعی در حال پیچیده‌تر شدن است و از سادگی به سمت پیچیدگی حرکت می‌کند. ذهن و روان انسان نیز بر اساس همین قانون، رشد می‌کند. تیار روند انسان‌تر شدن انسان یا به فعل درآمدن توانایی‌های بالقوه‌اش را «انسان شدن» نامیده است. 

 

 

شخصیت = تکامل

با اینکه تیار در مطالعه جهان و اعماق زمین غرق شده بود همیشه مجدداً به شخصیت انسان برمی گشت. او در سال ۱۹۴۷ در خطاب به یونسکو در بحث در مورد امکان تهیه یک منشور حقوق بشر جدید گفت که باید برای «بخش منحصر به فرد وجود هر انسان که قابل انتقال به دیگران نیست» زمینه را فراهم کنند نه اینکه برای خودمختاری افراد تدارک ببینند. این حرف، متکبرانه به نظر می‌رسد اما به این معنی است که ما زمانی به عنوان یک نسل پیشرفت می‌کنیم که به همه فضایی بدهیم تا ویژگی‌هایشان را به طور کامل ابراز کنند.

 

همچنان که انسان‌ها از نظر فناوری، پیشرفته‌تر می‌شوند به جنبه معنوی وجودشان نیز بیشتر علاقه‌مند می‌شوند (تیار این را «درونی سازی» می‌نامد). با این حال اگر هر فردی خودش را از دیگران جدا بداند و با آنها همدردی نکند تکامل نسل بشر صورت نخواهد گرفت؛ همچنین این تکامل با یک سرعت ثابت اتفاق نمی‌افتد. 

 

 

زیست‌کره ذهنی و نقطه امگا

در سال ۱۹۲۵ میلادی تیار واژه «زیست‌کره ذهنی» را ابداع کرد. زیست‌کره به معنی پوسته زنده‌ای است که کره زمین را احاطه کرده است، زیست‌کره ذهنی، معادل ذهنی زیست‌کره است یعنی لایه نامرئی فکر دور کره زمین که کل وضعیت فکری، روحی، فرهنگی، عشقی و علمی بشر را در برمی‌گیرد. تیار پیش‌بینی کرده بود که هر انسانی بالاخره به همه منابع زیست‌کره ذهنی احتیاج پیدا خواهد کرد تا از نظر مادی و معنوی تغذیه شود. از راه دیگری هم ممکن است عمل کند و آن اینکه انسان‌ها خودشان از نظر مادی و معنوی، زیست‌کره ذهنی را تغذیه کنند. ما با افکار و روابطمان زیست‌کره ذهنی را پوشش می‌دهیم.

 

مفهوم زیست کره ذهنی در جامعه شبکه‌ها جا افتاده است. این مفهوم تأثیر فوق‌العاده زیادی روی تئوری پردازان اینترنت و کامپیوتر داشته است که تشخیص داده‌اند تیار ۵۰ سال قبل از ایجاد اینترنت در واقع آن را دیده بود. این مفهوم همچنین قبل از مفهوم «گایا» ی جیمز لاولاک ایجاد شده بود که منظور از گایا این است که کره زمین یک ارگانیسم زنده واحد است.

 

تیار می‌گوید همچنان که بشر بیشتر به خودش فکر می‌کند و می‌تواند جایگاهش را در مکان و زمان درک کند در واقع تکاملش جهشی می‌شود و دیگر به کندی صورت نمی‌گیرد.

 

به جای تغییرات کند فیزیکی، تغییرات عظیمی در افکار به وجود می‌آید که بالاخره ما را از ویژگی‌های محدود کننده جسمانی و فیزیکی به طور کامل رها می‌کند. و ما به سمت حیات تازه‌ای پیش خواهیم رفت که در آن همه ویژگی‌های بالقوه‌مان به فعل در می‌آیند. تیار این را «نقطه امگا» نامید.

 

 

 نکاتی چند :

پدیده‌ای به نام انسان کتابی نیست که بتوان به سادگی آن را خواند. شاید بعضی از بخش‌های کتاب غیرقابل درک باشند اما یادمان باشد که تیار هرگز مخاطب مناسبی نداشت که بتواند ایده‌هایش را روی آنها امتحان کرده و بازخورد آنها را ببیند. (کسانی که مقاله‌های فوق‌العاده ساده می‌خواهند شاید کتاب آینده انسان (The Future of Man) را ترجیح بدهند. به هر حال این مهم‌ترین و معروف‌ترین کتاب اوست و به نظر می‌رسد که نفوذش روز به روز در حال افزایش باشد.

 

ایده تیار در مورد فراحیات شاید غیرممکن به نظر برسد اما او اعتقاد داشت حقیقتی که فقط یک نفر بتواند ببیند همچنان حقیقت محسوب می‌شود و بالاخره همه آن را قبول خواهند کرد. (شاردن معتقد بود که در آینده به شکلی زندگی خواهیم کرد که فقط حیات مادی نخواهیم داشت بلکه همه انسان‌ها از نظر ذهنی چنان پیشرفته خواهند شد که فرا انسان‌ها پدیدار می‌شوند و فرا حیات شکل می‌گیرد، کل حیات زمین به تکامل می‌رسد و همه نیروهای بالقوه ش به فعل در می‌آیند. «مترجم») و با اینکه کتاب تیار بعد از مرگش پرفروش شد واقعیات هولناک قرن بیستم به طور طبیعی و آن‌چنان که انتظارش می‌رفت این ایده را که ما به طور دائم در حال حرکت به سمت یک نقطه امگای عالی در سرنوشتمان هستیم تضعیف کرد. پیشرفت معنوی و عقلی می‌توانند به طور همزمان با وجود شر در جهان وجود داشته باشند و تیار در واقع همه چیز را مثل توتالیتاریسم بخشی طبیعی از تکامل اجتماعی می‌دید که فرم‌های بهتر دولت و جامعه جایگزین آن خواهند شد.

 

پدیده‌ای به نام انسان بهترین کتاب خودیاری است. نویسنده این کتاب ایده‌هایی را فراهم کرده است که می‌توانند ما را از زمان و مکانی که در آن قرار داریم فراتر ببرند. اگر برنامه داشته باشیم که در ارتباط با کل نسل بشر کارهای بزرگ و مهمی انجام بدهیم می‌توانیم با وضوح و قدرت بیشتری به کارهای شخصی خودمان برسیم. وقتی مردم به کل جهان فکر می‌کنند به صورت کلیشه می‌گویند «تازه می‌فهمی که چقدر بی‌اهمیت هستی.» تیار همچنین عقیده‌ای نداشت. در فلسفه او هر فردی نقش حیاتی در تکامل جهان ایفا می‌کند و از آنجایی که از تواضع تیار با خبر هستیم می‌دانیم که این به معنی کبر و غرور نیست. بلکه لازم است هر فرد شخصیت و توانایی‌هایش را به طور کامل ابراز کند تا بتواند نقش حیاتی‌اش را در این دنیا به انجام برساند.

 

 

پیپر تیار دو شاردن

او در سال ۱۸۸۱ میلادی در منطقه اوورنی واقع در فرانسه به دنیا آمد و چهارمین فرزند یک خانواده ۱۱ نفره بود. شاردن در یک کالج الهیات به صورت شبانه‌روزی ساکن شد و در سن ۱۸ سالگی به مدت شش سال وارد جامعه یسوعی شد. در سن ۲۴ سالگی به قاهره فرستاده شد تا در یک کالج فیزیک و شیمی تدریس کند که سه سال در آنجا ماند و سپس به مدت چهار سال به مطالعه علوم دینی در ساسکس واقع در انگلستان پرداخت. تیار در زمان خودش یک زمین‌شناس و دیرین‌شناس ماهر شد و بالاخره در سال ۱۹۱۲ میلادی به کسوت کشیشی درآمد. وقتی جنگ جهانی اول شروع شد بازگشت او به پاریس برای دنبال کردن مطالعات زمین‌شناسی‌اش در موزه تاریخ طبیعی به تأخیر افتاد. او در جنگ، برانکارچی بود و یک مدال نظامی و نشان لژیون دونور را نیز دریافت کرد.

 

تیار پس از گرفتن مدرک دکترایش از دانشگاه سوربن از طرف موزه تاریخ طبیعی به مدت یک سال به چین فرستاده شد. قرار بود از سال ۱۹۲۶ میلادی مدت ۲۰ سال از عمرش را در آنجا بگذراند ولی در واقع کلیسا او را به دلیل آموزش‌هایی که در زمینه گناه اول و تکامل می‌داد به چین تبعید کرده بود. او نقش مهمی در پیشرفت علم دیرین‌شناسی و زمین‌شناسی چین ایفا کرد و عضو گروهی بود که مرد پکنی (استخوان‌های مردی که متعلق به ۵۰۰۰۰۰ سال پیش بود «مترجم») را پیدا کردند. درست بعد از اتمام جنگ به او اجازه داده شد که به پاریس برگردد و از حیات علمی حاکم در آنجا لذت ببرد تا اینکه در سال ۱۹۴۷ میلادی در اثر یک حمله قلبی مجبور شد دوران نقاهتش را در یک دهکده بگذراندنوشته‌های بسیار زیاد تیار به یکی از دوستانش سپرده شد تا پس از مرگش به چاپ برسند.

 

 

جملات طلایی کتاب :

«انسان،مدرن دیگر نمی‌داند با توانایی‌های بالقوه‌اش چه کار کند.بعضی وقت‌ها وسوسه می‌شویم که این منبع عظیم را زیر پایمان له کنیم تا به همان ماده‌ای تبدیل شود که از آن نشئت گرفت و فکر نمی‌کنیم که چنین عملی در قبال طبیعت تا چه حد می‌تواند فجیع و وحشتناک باشد.»

«وقتی با تفکر و تأمل زندگی کنیم، زندگی برایمان از حالت عادی خارج شده و متعالی می‌شود. در مسئله مهم وجود دارد. یکی اینکه در آینده زندگی ما همین زندگی عادی نخواهد بود بلکه از فرا حیات برخوردار خواهیم شد و دیگر اینکه برای برخورداری از فرا حیات تنها کاری که باید انجام بدهیم این است که خط تکامل بشر را دنبال کنیم. (توضیح این مطلب در متن آمده است «مترجم»)» 

 

«از چنین منظری انسان مرکز ثابت و راکد جهان محسوب نمی‌شود (همان طور که مدتی طولانی این طور فکر می‌کرد، بلکه محور و جوانه اصلی تکامل است که این طرز فکر بسیار بهتر است.»

 

 

چکیده:

اگر یکتا بودن خودتان را تحسین و ابراز کنید به معنای واقعی کلمه تکامل جهان را ممکن می‌کنید.

 

۵
از ۵
۸ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها