افسانه کارآفرینی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه کتاب: افسانه کارآفرینی 

نوشته : مایکل ای. گربر

عنوان اصلی : THE E MYTH REVISED

 


The E Myth در سال 1985 میلادی منتشر شد و با بیش از یک میلیون نسخه فروش به یکی از پرفروش‌ترین‌های زیرزمینی تبدیل شد. دستیابی به نسخه اولیه بسیار سخت شد، اما مایکل گربر نسخه جدیدی به نام The E Myth Revisited: Why Most Small Businesses Don't Work and What to Do about It ارائه کرد، حاوی مطالب اصلاح شده؛ اما با همان پیام های قدرتمند. در سال 1995 میلادی که خود در سال 2001 میلادی به روز شد. با وجود قدمت آن در حال حاضر، تعداد کمی از مردم کار بهتری را در ارائه آناتومی یک کسب‌وکار کوچک انجام داده‌اند، از جمله اینکه مردم واقعاً در آنها چه می‌کنند و واقعاً چه چیزی از تمام تلاش‌های خود به دست می‌آورند. گربر از کار مشاوره خود آموخت که افراد در مشاغل کوچک معمولاً برای بازدهی بسیار زیاد کار می‌کنند. "استبداد روتین" به این معنی است که هرگز زمانی برای بررسی اجمالی عینی از آنچه انجام می‌دهند وجود ندارد. هدف کتاب او دوستی با کسانی بود که در باتلاق گیرکرده بودند. کتاب تا حدی از طریق گفتوگوی جاری با زنی که گربر با او کار میکرد، «سارا»، صاحب مغازة پایفروشی که مشکلات و چالشهایش کاملاً دربرگیرنده مشکلاتی است که اکثر افرادی که وارد تجارت میشوند با آنها مواجه هستند، پیش میرود. به طور خاص، این کتاب دستورالعملی است برای اینکه دوباره کنترل ساعات کاری خود را در اختیار خود قرار دهید - به طور خلاصه، بتوانید روی تجارت خود کار کنید، نه در آن. هرگز تا به حال این همه مردم ایده راه‌اندازی کسب و کار خود را نداشته‌اند. اگر این برای شما صدق می‌کند، قبل از اینکه جهش کنید، این کتاب را بخوانید.

 


کسب و کار به عنوان توسعه
پیام شگفت ‌انگیز گربر این است که وارد شدن به تجارت به همان اندازه که به خود کسب‌وکار مربوط می‌شود، به شخصیت شما و فردی که می‌خواهید باشید نیز بستگی دارد. او می‌گوید اگر به‌هم ریخته یا حریص هستید، یا اگر اطلاعاتتان در مورد اتفاقاتی که در کسب‌وکارتان می‌افتد خوب نباشد، کسب‌وکارتان بازتابی از این چیزها می‌شود. اگر قرار است کسب و کار شما رونق بگیرد، شما را درگیر فرآیند توسعه شخصی دائمی می‌کند. برای اینکه تغییر کند، شما نیز تغییر خواهید کرد. گربر به نقل از آلدوس هاکسلی می‌گوید: «آنها خود را با کار مست می‌کنند تا نبینند که واقعاً چگونه هستند». اگر کسب و کاری را با آگاهی کامل از معنای آن و دلیل انجام آن شروع کنید، می تواند تجربه فوق العاده ای باشد. کورکورانه وارد شوید، و این می تواند - همان‌طور که بسیاری کشف می‌کنند - یک کابوس باشد.

 


اسطوره کارآفرین
گربر خاطرنشان می‌کند که "افسانه e" این باور است که هر کسی که یک تجارت کوچک راه‌اندازی می‌کند یک کارآفرین است. با این حال، کارآفرینان به معنای قهرمانانه آفریننده ثروت هرکول در واقع بسیار نادر هستند. اکثر مردم به سادگی می‌خواهند برای خود شغلی ایجاد کنند و کار برای یک رئیس را متوقف کنند. فکر آنها این است که «چرا رئیس من باید از کاری که من انجام میدهم درآمد زیادی کسب کند؟ مشکلات به این دلیل شروع می‌شود که این شخص ممکن است چیزهای زیادی در مورد تخصص خود بداند، اما در مورد خود تجارت چیزی نمی‌داند. پس از شادی اولیه راه‌اندازی، آنها متوجه می‌شوند که رئیس (خودشان) شده‌اند و به زودی خسته و تضعیف می‌شوند. دانستن تخصص آنها از درون، آنها را برای اداره یک تجارت آماده نکرده است - در واقع، این امر به یک مسئولیت تبدیل می‌شود، زیرا آنها تمایلی به سپردن زمام کار به دیگری ندارند. همان‌طور که گربر بیان می‌کند: ناگهان کاری که او می‌دانست چگونه انجام دهد به یک شغل تبدیل می‌شود که می‌داند چگونه انجام دهد و ده‌ها کار دیگر که اصلاً نمی‌داند چگونه انجام دهد. پس او متوجه می‌شود که باید در یک نفر سه نفر شود:

  •  تکنسین - شخصی که در واقع خود کار را انجام می‌دهد.
  •  مدیر - اطمینان از سازماندهی همه چیز، فشار دادن تکنسین برای اطمینان از برآورده شدن اهداف و
  • کارآفرین - رؤیاپرداز یا رؤیاپرداز که مسیر کلی شرکت را ترسیم می‌کند.

 

هر یک از این منها با دیگری مبارزه می‌کنند و بیشتر مردم تعادلی نامتعادل در درون خود دارند. شایع‌ترین شکست کسی که یک کسب و کار کوچک راه‌اندازی می‌کند ده درصد کارآفرین، بیست درصد مدیر و هفتاد درصد تکنسین است.

 

 

چگونه همه چیز اشتباه می‌شود

 مشکل تکنسین این است که معتقد است پاسخ هر مشکلی سخت‌تر کار کردن است. وقتی پای ‌فروشی سارا شروع به از هم پاشیدن می‌کند، او فکر می‌کند که درست کردن کیک‌های بیشتر و بهتر همه چیز را حل می‌کند  این‌طور نیست. چیزی که او نیاز دارد این است که عقب‌نشینی کند و به تجارت به عنوان یک تجارت نگاه کند. گربر او را مجبور می‌کند که بپرسد: «آیا این سیستمی است که بدون توجه به اینکه چه کسی در آن کار می‌کند کار می‌کند؟» یا فقط جایی است که یک خانم کیک درست می‌کند و سعی می‌کند آنها را بفروشد؟ گربر خاطرنشان می‌کند که الگوی آشنای یک تکنسین که تجارتی را آغاز کرده است، این است: شادی، به دنبال آن وحشت، خستگی و ناامیدی. از چیزی که زمانی بیشتر دوست داشتند - کارشان - شروع به نفرت می‌کنند. یک کسب و کار کوچک در ابتدای راه به راحتی قابل تشخیص است: مالک همه کارها را انجام می‌دهد یا سعی می‌کند همه چیز را انجام دهد. آنها تنها فردی هستند که می‌دانند چگونه همه کارها را انجام دهند. اما با رشد کسب و کار، آنها باید شخص دیگری را استخدام کنند. این یک تسکین است؛ اکنون آنها مجبور نیستند به جنبه‌ای از کسب‌وکاری که دوست ندارند فکر کنند (بیشتر اوقات، انجام «کتاب‌ها» است). اما در مقطعی این شخص تصمیم به ترک می‌گیرد و تجارت دوباره به آشوب کشیده می‌شود. پاسخ مالک این است که بیشتر کار کنید، سخت‌تر کار کنید، هدف‌های بلندمدت را فراموش کنید، فقط محصول را بیرون بیاورید! متوجه می‌شوید که هیچ‌کس نمی‌تواند کار را مانند شما انجام دهد، بنابراین باید در اندازه‌ای باقی بماند که بتوانید همه کارها را انجام دهید. گربر می‌گوید این نکته، زمانی که مالک نمی‌خواهد از منطقه آسایش خود خارج شود و کنترل آن به عنوان تکنسین باشد، احتمالاً خطرناک‌ترین نکته برای یک تجارت کوچک است. چنین کوچک شدن یک تراژدی است. روحیه مالک افت می‌کند و در نهایت کسب و کار به دلیل محدودیت‌های طبیعی خود از بین می‌رود.

 

 

مسیر جسورانه را در پیش بگیرید
لازم نیست این‌طور باشد. گربر به سارا می‌گوید که: هدف از وارد شدن به تجارت، رهایی از شغل است تا بتوانید برای افراد دیگر شغل ایجاد کنید نه این که «رئیس نداشته باشید»، بلکه باید در زمینه کاری خود فراتر از کار کردن برای خودتان پیش برویدبرای ایجاد چیزی عالی از کار زندگی خود که تفاوت ایجاد می‌کند و طبیعتاً به چیزهای بیشتری نیاز دارد.


سازمان و منابع سارا می‌آموزد که سؤال کلیدی این نیست که کسب‌وکار او چقدر میتواند کوچک باشد، بلکه این است که با وجود سیستم‌ها و سازمان‌های مناسب، به طور طبیعی چقدر میتواند بزرگ شود. گربر پیشنهاد می‌کند که اگر مسیر جسورانه‌تری را انتخاب کنید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که به جایی که می‌خواهید با کسب و کار بروید، متبلور شوید و این هدف را یادداشت کنید. او متعجب است که چگونه تعداد کمی از مشاغل کوچک اهداف مکتوب دارند، اما «هر برنامه‌ای بهتر از بی‌برنامه‌ای است.» بدون چنین هدف یا برنامه‌ای، آیا باید از فقدان جهت، سازماندهی و وحشت عمومی که نحوه اداره اکثر شرکت‌ها را پنهان می‌کند شگفت‌زده شویم؟ او می‌نویسد که یک شرکت بالغ متفاوت از بقیه شروع می‌شود. اکثر شرکت‌های بزرگ با چشم‌اندازی از هدفشان، شروع به کار کردند. تام واتسون، بنیان‌گذار آیبیام، نقل میکند: «من متوجه شدم که برای تبدیل‌شدن آیبیام به یک شرکت بزرگ، باید مدت‌ها قبل از اینکه تبدیل به یک شرکت بزرگ شود، مانند یک شرکت بزرگ عمل کند.» واتسون یک الگو یا چشم‌انداز داشت و هر روز سعی می‌کرد شرکت را پس از آن مد کند، هر چند دور از ذهن به نظر می‌رسید. او تصویری در ذهن خود داشت که شرکت چگونه به نظر می‌رسید و «زمانی که سرانجام به تصویر ذهنی خود می‌رسید» تنها مدل تکنسین (شناخته شده) برای کسب و کارش کار شده بود. این پارادوکس در اظهارات واتسون خلاصه میشود: «هر روز در IBM روزی بود که به توسعه تجارت اختصاص داشت، نه انجام تجارت.» این سخن دیگری از گربر است: «روی تجارت خود کار کنید، نه در آن.»

 

 

این سیستم است

 گربر از مک‌دونالد به ‌عنوان نمونه کامل کسب‌وکاری که «کارآمد» است، نام می‌برد. اگرچه ری کروک، بنیان‌گذار مک‌دونالد عاشق غذا بود، اما زیبایی سیستمی را که برادران اصلی مک‌دونالد توسعه داده بودند، بیشتر دوست داشت: «سرعت، سادگی و نظم آن.» بیشتر کسب و کارهای کوچک بر این باورند که از طریق استخدام افراد باهوش - مدیرانی که می‌توانند کسب و کار را به سطح جدیدی ببرند - رشد خواهند کرد. در واقع، گربر پیشنهاد می‌کند، این روشی برای انجام کارها است. آنچه شما واقعاً نیاز دارید، سیستم‌ها و روش‌های اثبات ساده است که افراد صرفاً خوب را قادر می‌سازد کارهای خارق‌العاده‌ای انجام دهند - روش‌هایی برای عملکرد که تضمین می‌کند مشتری رضایت مشتری را تضمین می‌کند، نه توسط افراد فردی، بلکه توسط خود سیستم. گربر اظهار می‌کند، اگر بتوانید یک کسب و کار عالی حول افراد عادی ایجاد کنید، لازم نیست نگران پیدا کردن حوزه‌های خارق‌العاده باشید.

 

 

 ایجاد دنیایی از نظم

شما باید کسب و کار خود را تا کوچک‌ترین جزئیات سازماندهی، سازماندهی و استاندارد کنید، زیرا تنها اطمینان در کسب و کار شما این است که کارکنان آن غیرقابل‌پیش‌بینی عمل خواهند کرد. با استانداردها، سیستم‌ها و مسئولیت‌پذیری مناسب، این ریسک را از بین می‌برید و در نتیجه مشتری همیشه به آنچه می‌خواهد می‌رسد. کسب و کار مانند ماشینی است که پول تولید می‌کند. هرچه دستگاه را بیشتر استاندارد و اصلاح کنید، ارزش آن واضح‌تر خواهد بود. ممکن است بگویید، من نمی‌توانم استانداردها را رعایت کنم، من در کاری که انجام می‌دهم استاد کار هستم! اما گربر پاسخ می‌دهد: یک استادکار وقتی همه چیزهایی را که باید آموخته باشد، چه می‌کند؟ آن را به دیگران منتقل می‌کند. در انجام این وظیفه می‌توان مهارت شما را چندین برابر کرد. ارکستراسیون از طریق یک سیستم تجاری از آنچه شما می‌دانید استفاده می‌کند. این نوشتار تسلط شما بزرگ است. گربر خاطرنشان می‌کند که اکثر مردم یا عدم هدف در زندگی خود یا احساس انزوا از دیگران را احساس می‌کنند. یک کسب و کار عالی می‌تواند هر دو حفره را پر کند و حس رفاقت و نظمی را ایجاد کند که در غیر این صورت از دست می‌رفت. زندگی بیشتری را هم برای مشتریان و هم برای کارمندان به ارمغان می‌آورد و یک «نقطه مرجع ثابت» ارائه می‌کند - جزیره‌ای از آرامش هدفمند در دنیایی که در غیر این صورت بی‌نظم است.

 

 

نظرات پایانی
گربر از سارا میخواهد تصور کند که اگر مدل 5000 دقیقاً شبیه آن بود، تجارت او چگونه اداره میشد. آیا گسترش ایده‌ها و فلسفه او به این مقیاس بزرگ به این معنی است که او "فروخته شده است"؟ یا آیا او احساس می‌کند که این بیان طبیعی سیستمی است که او عاشقانه ساخته است و سزاوار تکرار آن است؟ موفقیت The E Myth تا حدی مرهون این واقعیت است که با رونق در کسب و کار فرانشیز هم‌زمان شد. گربر فرانشیز را "انقلاب کلید در دست" می‌نامد، به این صورت که به کسی اجازه می‌دهد تا حق استفاده از یک سیستم تجاری را بخرد که در آن تنها کاری که باید انجام دهد)با مقداری سرمایه و مقدار کار معقول( کلید زدن برای به دست آوردن آن است. رفتن و سودآور شدن فرانچایز بر این درک استوار است که «محصول واقعی یک تجارت، خود کسب و کار است.» با این حال، اگرچه میتوانید خرید یک امتیاز را به خوبی انجام دهید، اما میتوانید با راهاندازی نوعی سیستم کسبوکار خودتان حتی بهتر عمل کنید - همان‌طور که سارا شروع به درک میکند. کتاب گربر ممکن است گاهی اوقات تقریباً عرفانی شود، به نقل از افرادی مانند کارلوس کاستاندا، رابرت آساجولی، و نویسندگان ذن مانند رابرت پیرسیگ. از آنجایی که گربر یک هیپی است که به خود اعتراف می‌کند که شعر می‌نویسد، این جای تعجب نیست. چیزی که شگفتآور است تزریق حس معنوی او به عنوانی است که اساساً یک عنوان تجاری است و این کلید موفقیت کتاب بوده است. با توجه به موضوع آن، خواندن کاملاً اعتیادآور است، زیرا در نهایت به این موضوع می‌پردازد که شما چه کسی هستید و به کجا می‌خواهید در زندگی بروید، نه به تجارت. گربر با تکرار اولین اصل موفقیت تجاری خود خاطرنشان می‌کند که «افراد بزرگ چشم‌اندازی از زندگی خود دارند که هر روز از آن الگوبرداری می‌کنند. آنها روی زندگیشان کار میکنند، نه فقط در زندگیشان.» E Myth Revisited گاهی اوقات می‌تواند کمی خود را تبلیغ کند، اما این را باید در زمینه پیام‌های قدرتمند آن بخشید. فصل بازاریابی که نشان می‌دهد چرا بسیار مهم است که دقیقاً چه چیزی را می‌فروشید، به تنهایی ارزش قیمت کتاب را دارد.

 

 

مایکل ای. گربر
گربر که در سال 1936 میلادی به دنیا آمد، زمانی برای امرار معاش دایره المعارف ها را می فروخت. او هشت سال قبل از نوشتن The E Myth شرکت خود را با نام E Myth Worldwide در سال 1977 میلادی تأسیس کرد. از طریق مشاوره و برنامه های خود به مشاغل کوچک کمک می‌کند. گربر همچنین یک سخنران اصلی است که به طور گسترده سفر کرده است. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به پیمانکار اسطوره E (2003میلادی)، تسلط بر اسطوره  (2007میلادی)، سرمایه ‌گذار املاک و مستغلات اسطوره E (2015میلادی)، و فراتر از اسطوره E (2016میلادی) اشاره کرد.

 

 

جملات طلایی کتاب : 

«من فکر نمی‌کنم کسب‌وکار شما اولین کار در دستور کار ما باشد. بلکه شما هستید.»

 

«انسان‌ها قادر به انجام اعمال خارق‌العاده هستند. قادر به رفتن به ماه است. توانایی ایجاد کامپیوتر قادر به ساخت بمبی است که می‌تواند همه ما را نابود کند. حداقل کاری که باید بتوانیم انجام دهیم این است که یک کسب‌وکار کوچک را اداره کنیم.»

 

«کسب‌وکاری که منظم به نظر می‌رسد می‌گوید که اگرچه ممکن است دنیا کار نکند، اما برخی چیزها می‌توانند کار کنند.»

 

چکیده :

کلید رونق واقعی در تجارت این است که روی شرکت خودکار کنید، نه در آن

۵
از ۵
۱۳ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها