دست مرئی

خلاصه کتاب : دست مرئی(قابل دید/پدیدار)

نوشته : آلفرد چندلر

عنوان اصلی : THE VISIBLE HAND

 

آلفرد چندلر در کتاب دست مرئی: انقلاب مدیریتی در تجارت آمریکایی که در سال 1978 میلادی برنده جایزه پولیتزر شد، تحول تجارت آمریکایی را از میلیون ها شرکت کوچک و خانوادگی به عصر تجارت بزرگ توصیف می‌کند. هر تاریخ‌دان اقتصادی می‌توانست این کار را انجام دهد، اما ادعای اصلی تر او این بود که شرکت تجاری مدرن جای بازار را «در هماهنگی فعالیت های اقتصاد و تخصیص منابع آن» گرفت. به عبارت دیگر، دست مرئی  مدیریت جایگزین چیزی شد که آدام اسمیت آن را دست نامرئی بازار می‌نامید. البته بازار تقاضای کالاها و خدمات را ایجاد کرد، اما عرضه آنها به طور فزاینده‌ای به حوزه بنگاه‌های تجاری با ساختار بوروکراتیک مدرن تبدیل شد که نه تنها تولید و توزیع کنونی را کنترل می‌کرد، بلکه به آینده نگاه می‌کرد و عرضه آتی کالا و خدمات را شکل می‌داد. بدین ترتیب عصر «سرمایه‌داری مدیریتی» آغاز شد. بنگاه تجاری بزرگ، که توسط  مدیران حرفه‌ای اداره می‌شود، به ویژگی تعیین‌کننده اقتصاد سیاسی آمریکا و همه اقتصادهای توسعه‌یافته تبدیل شد.

 

شکل کسب و کار تغییر می‌کند

چندلر شرکت تجاری مدرن را به عنوان داشتن «واحدهای عملیاتی متمایز بسیاری» تعریف می‌کند که «توسط سلسله مراتبی از مدیران حقوق بگیر مدیریت می‌شوند». هر واحد یا بخش در تئوری می‌تواند به عنوان شرکت خود اداره شود. چقدر این کار با مغازه، کارخانه یا بانک سنتی متفاوت بود که معمولاً در یک مکان بود و یک محصول یا خدمات واحد ارائه می‌داد و توسط یک خانواده یا مالک اداره می‌شد. جایی که زمانی همه مدیران مالک بودند، اکنون طبقه ای از مدیران میانی و مدیران اجرایی اغلب بدون هیچ‌گونه سهام مالکیتی به وجود می آیند که وظیفه سازمان‌دهی هزاران کارگر را بر عهده دارند. اگر روزی روزگاری یک مدیر بانک در صورت مهاجرت به ایالت مجبور به استخدام در بانک دیگری می‌شد، اکنون می‌تواند در همان شرکت حواله دریافت کند. این شرکت کوچک و خانوادگی به طور مداوم بسته به قیمت های فعلی و بادهای بازار که کاملاً در معرض آن بود، تولید یا سرمایه گذاری را کاهش می‌داد. در مقابل، شرکت‌های جدید، بزرگ و مدیریتی برای پاسخگویی به بسیاری از بازارها در کل منطقه یا حتی در کل کشور تأسیس شدند. آنها به دلیل سهم بازار بزرگ‌تر و غالباً تسلط بر یک محصول یا خدمات خاص، کمتر تحت سلطه نیروهای بازار بودند. اندازه آنها به این معنی است که آنها می‌توانند عملکردهایی را که یک شرکت کوچک باید در بازار انجام دهد، درونی و یکپارچه کنند. آنچه  قابل توجه است سرعت این تحول است. در طی بیش از یک قرن، بین دهه‌های 1820 میلادی و 1940 میلادی، اقتصاد آمریکا از یک اقتصاد کشاورزی به یک اقتصاد صنعتی و شهری تبدیل شدچشم‌انداز تجارت آمریکایی کاملاً تغییر کرد. عادت کردن اقتصاددانان به زمان زیادی طول کشید، زیرا علم اقتصاد بر این فرض استوار بود که تولید و توزیع توسط بسیاری از شرکت‌های کوچک که خود را با بازار تطبیق می‌دهند، مدیریت  می‌شد. کسب‌وکارهای غول‌پیکر مانند دو پونت، جنرال موتورز، و سیرز، روباک، که از نظر جغرافیایی پراکنده شده اند و بسیاری از وظایف خود را در خانه انجام می‌دهند، نحوه عملکرد اقتصادها را زیر سؤال می‌برند. در واقع، زمانی که شرکت‌های بزرگ مدیریتی به وجود آمدند، اقتصاددانان آنها را به عنوان یک انحراف ناشی از میل به قدرت انحصاری رد کردند. این شرکت‌ها به دلیل ماهیت خود، قدرت مقدس رقابت و دست نامرئی  را بر هم زدند و با تخصیص کارآمد منابع مخالفت کردند. در همین حال، مورخان نیز چندان علاقه‌ای به شرکت بزرگ نداشتند و ترجیح می‌دادند به افراد نگاه کنند و درباره آنها «بارون های دزد یا دولتمردان صنعتی، یعنی افراد بد یا افراد خوب» قضاوت کنندچندلر معتقد است که هم اقتصاددانان و هم مورخان نتوانستند تغییر بزرگی را ببینند که اقتصاد سیاسی مدرن را فرا گرفته بود: ظهور خود مدیریت.

 

انقلاب مدیریتی

چندلر میگوید یکی از دلایل موفقیت و گسترش کسب وکار مدرن این است که ساختارهای مدیریتی آن باعث افزایش طول عمر شرکت میشود. در حالی که شرکت‌های سنتی اغلب با مرگ مالک منحل می‌شدند، شرکت‌های بزرگ جدید به افراد وابسته نبودند. «افراد آمدند و رفتند. مؤسسه و دفاتر آن باقی ماندند.» با این حال، مدیران انگیزه‌ای برای تصمیم‌گیری خوب و بلندمدت داشتند، زیرا شغل آنها به موفقیت شرکت بستگی  داشت. در واقع، چندلر استدلال می‌کند، مدیران بیشتر از مالکان (که صرفاً سود سهام عادی از شرکت را برای تأمین هزینه‌های سبک زندگی خود می‌خواستند) یک بازی طولانی را انجام دهند و رشد آینده را به سود کوتاه مدت ترجیح دهند. تفاوت مهم دیگر بین شرکتهای مدیریتی بزرگ و شرکتهای سنتی این بود که مشاغل بر اساس استعداد و تجربه پر میشد تا ارتباطات خانوادگی یا سرمایه. چندلر خاطرنشان می‌کند که تا  جنگ جهانی اول، خانواده دو پونت همچنان کسب و کارهایی را که در اختیار داشتند مدیریت می‌کردند. پس از آن، شرکتهای آن توسط مدیران حرفهای اداره میشد و تنها آن دسته از De Ponts که فارغالتحصیل دانشکده های مهندسی برتر بودند و تجربه در شرکت داشتند، اجازه مدیریت داشتند. از آنجایی که شرکت‌ها ارزش سرمایه‌گذاری روی مدیران خود را داشتند، کیفیت مدیریت افزایش یافت. فرزند یک شرکت خانوادگی کوچک‌تر احتمالاً  همان سطح آموزش و تجربه مدیریتی را که در یک شرکت بزرگ کسب می‌کند، نخواهد داشت، بنابراین «استعداد» به طور طبیعی از اشکال قدیمی تجارت دور شده است. مدارس مدیریت به وجود آمدند و مدیریت تبدیل به یک حرفه شد. با ارتقای استانداردها، شرکتهای مدیریتی مدرن، بر اساس تخصیص علمی منابع، به سرعت شرکتهایی را کنار زد که از سر یک عضو عاقل خانواده اداره میشدند، یا با حرص و طمع یک سرمایهدار همراه شدند.

 

چرا در ایالات‌متحده اتفاق افتاد

چندلر میگوید، انقلاب صنعتی بریتانیا، علیرغم تأثیری که بر جهان داشت، بیشتر تکنولوژیکی بود تا مدیریتی. خانواده های بنیانگذار شرکتها، که اغلب توسط بانک های بزرگ حمایت می‌شدند، ناظران و سرکارگران توانا  را برای اداره امور منصوب میکردند، اما طبقه مدیریتی مانند آنچه در ایالات‌متحده بین دهههای 1820 میلادی و 1940 میلادی به وجود آمد، به آن میزان تکامل پیدا نکرد. توضیح چندلر برای اینکه چرا ایالات‌متحده به خانه سرمایه‌داری مدیریتی تبدیل شد، صرفاً اندازه و ماهیت بازار داخلی آن بود. تا سال 1900میلادی، این بازار دو  برابر بازار بریتانیا و تا سال 1920 میلادی سه برابر بزرگ‌تر از بازار بریتانیا بود. علاوه بر این، این بازار بسیار سریع تر از کشورهای بزرگ اروپایی رشد می‌کرد، بازار ایالات‌متحده همگن‌تر بود (درآمدها نسبت به اروپا برابرتر بود و طبقه اجتماعی اهمیت کمتری داشت). در نهایت، جدید بودن ایالات‌متحده به عنوان یک نهاد اجتماعی و سیاسی به این معنی بود که راه‌های انجام تجارت به طور کامل مشخص نشده بود و ایده‌های جدید  در تولید، توزیع، بازاریابی و مدیریت به سرعت همراه با نوآوری‌های تکنولوژیک پذیرفته شد.

 

افزایش هماهنگی به معنای هزینه‌های کمتر و بهرهوری بالاتر و بنابراین سود بیشتر در مقایسه با روش‌های سنتی انجام تجارت است. بخش بزرگی از هزینه‌های کمتر از طریق داخلی سازی بسیاری از معاملات در شرکت حاصل شد. برای یک تولیدکننده، ارتشی از کارگران مزدبگیر دائمی در هزینه‌های استخدام و اخراج در بازار صرفه جویی کردند، تقسیمات داخلی برای فروش، بازاریابی و توزیع هزینه‌های کسب اطلاعات بازار را کاهش داد و مالکیت تأمین کنندگان عدم اطمینان را از تولید خارج کرد. هماهنگی بیشتر نهاده‌ها و تولید به معنای استفاده فشرده‌تر از کارخانه، تجهیزات و نیروی کار است.

 

برای دگرگونی کسب وکار آمریکایی، فناوری های جدیدی بودند که حجم بسیار بیشتری از تولید یک کالای واحد و بازارهای دائماً در حال گسترش را برای این کالاها امکان‌پذیر میکردند. چندلر استدلال می‌کند که فناوری و بازارهای جدید تقریباً نیاز به شکل جدیدی از شرکت تجاری دارند. رشد سریع جمعیت و گسترش مردم در سراسر ایالات متحده مستلزم افزایش تولید و هماهنگی اداری توزیع کالاها و خدمات در سراسر قلمروها و مناطق بود و افزایش درآمد سرانه به این معنی بود که مردم میتوانستند کالاهای جدید تولید انبوه و استاندارد شده از جمله پارچه، پوشاک، کفش، سراجی، خواربارفروشی، شیرینی‌پزی، تنباکو، مبلمان، داروسازی، جواهرات و ظروف غذاخوری را بخرند.مقیاس بزرگ تولید و صرفه‌جویی در مقیاس، سودهایی را برای شرکت‌های بزرگ صنعتی به ارمغان آورد که بیشتر آن در خطوط تولید جدید و ظرفیت تولید سرمایه‌گذاری شد. بدین ترتیب، دایره‌ای با فضیلت از افزایش جمعیت و افزایش دستمزدها اتفاق افتاد در حالی که در همان زمان هزینه کالاهای مصرفی کاهش یافت. این روندها تنها سلطه بازیگران بزرگ صنعتی را تقویت کرد. شاید بزرگ‌ترین فایده‌ای که بازارهای در حال گسترش به همراه داشت هماهنگی بود. ازاین‌گذشته، در مقایسه با شبکه‌ای که فقط در یک ایالت وجود دارد، برای راه‌اندازی یک شبکه راه‌آهن منطقه‌ای یا فرا قاره‌ای که افراد و محموله‌ها را در فواصل طولانی جابه‌جا می‌کند، هماهنگی اداری بسیار بیشتری لازم بود. اگر خیلی خوب اجرا نمی‌شد، ضررها به‌سرعت افزایش می‌یافت. غولهای صنعتی از استاندارد اویل تا فورد شبکه‌های فروش و توزیع خود را ایجاد کردند و موفق شدند جریان تولید را از منبع مواد خام تا نقطه فروش به مصرف‌کننده هماهنگ کنند. برای مدیریت یک سیستم تلگراف ملی نیز هماهنگی لازم بود. زمانی که تلگراف با تلفن جایگزین شد، قبلاً یک سیستم مدیریتی وجود داشت که می‌توانست با فناوری جدید سازگار شود.

 

در توزیع و بازاریابی، بازرگانان کوچک کمیسیون توسط عمده‌فروشان بزرگ، فروشندگان کالا و خرده‌فروشان انبوه کنار زده شدند. علی‌رغم قوانینی که در ایالت‌های مختلف برای محافظت از تاجر کوچک وجود داشت، ثروت فروشگاه‌های زنجیره‌ای و فروشگاه‌های بزرگ ایجاد شد و خانواده‌هایی مانند Wanamaker، Kresge و Woolworth به نام‌های معروفی تبدیل شدند. خرده‌فروشان انبوه، به دلیل اینکه تبدیل به عملیات (شرکت‌های) بزرگی شدند، اغلب به عمده‌فروشان خود تبدیل می‌شدند و سهام خود را مستقیماً از تأمین‌کنندگان تضمین می‌کردند. در امور مالی، اندازه نیز شروع به معنا کرد. با گسترش تعداد شعب و مراکز، یک بانک می‌تواند از عملیات مرکزی مرکزی که قبلاً راه‌اندازی شده بود استفاده فشرده‌تر کند.

 

 

مدیران حکومت می‌کنند

با این حال، با رشد شرکت‌ها، فشارهایی برای حفظ خود و عدم واگذاری هیچ سهم بازار به نگرانی‌های رقیب وجود داشت. زمانی که تلاش‌های مدیریت به اقدامات دفاعی معطوف شد، به‌راحتی میتوان فهمید که چگونه نتیجه میتواند برای مصرف‌کننده و ملت نامناسب باشد (به عنوان مثال، پیچیدگی راه‌آهن‌های خصوصی که در قرن نوزدهم وجود داشت و مسافران را ملزم به دریافت بلیطهای مختلف میکرد.) قطار و غیره استاندارد اویل که در استانداردسازی سوخت برای روشنایی و حمل و نقل، امتیاز عمومی را فراهم کرد، انرژی و پول زیادی را صرف اطمینان از نداشتن رقیب کرد. چندلر خاطرنشان میکند که مخالفت‌های عمومی و دولتی زیادی با شرکتهای بزرگ وجود داشت که به نظر میرسید مخالف ارزش‌های آمریکایی آزادی فرصت برای همه، بهویژه کارآفرینی صاحبان کوچک، صاحب کارخانه یا کشاورز بود. طبقه جدید مدیران که به نظر می‌رسید قدرت زیادی بر زندگی مدرن دارند، فقط در برابر رؤسای و سهام‌داران خود پاسخگو بودند، نه مردم یا سیاستمداران.  خشم عمومی منجر به ایجاد چارچوب قانونی برای مقابله با آن شد. بااین‌حال، واکنشهای منفی نتوانست جلوی ظهور و ظهور تجارتهای بزرگ را در آمریکا و سراسر جهان بگیرد. رشد روزافزون جمعیت و تقاضا برای کالاها و خدمات، «فناوری مدیریت» را به‌اندازه خود فناوری در ارضای این تقاضا مهم کرد. اندازه ثروت نسبی بازار داخلی ایالات متحده، توسعه تکنیک‌های تولید انبوه را تقریباً به یک ضرورت تبدیل کرد، درحالی‌که در بازارهای کوچک‌تر اروپا و ژاپن، ساختارهای سنتی خرده‌فروشی، عمده‌فروشی، تولید و مدیریت به این سرعت مجبور به تغییر نشدند. حتی زمانی که شرکتهای خانوادگی برای محافظت از بازارها یا منابع ترکیب میشدند، ساختارها بیشتر فدرال بودند تا مرکزی و نیازی به کادری از مدیران حرفهای نداشتند. زمانی که آنها مدیران را استخدام کردند، خانواده و تأمین‌کنندگان مالی آنها کنترل خود را حفظ کردند. پس از جنگ جهانی دوم، با رشد بازارها و گسترش رفاه در میان جوامع، اختلافات بین اروپا، ژاپن و ایالات متحده کاهش یافت. چندلر خاطرنشان می‌کند که سرمایه‌داری مدیریتی پیش فرض برای هر کشوری است که می‌خواهد از نظر اقتصادی قدرتمند باشد، و در همه‌جا، چاندلر خاطرنشان می‌کند، «موارد مدیریت حرفه‌ای ظاهر شده است - انجمن‌ها، مجلات، مدارس آموزشی، مشاوران».

 

 

نظرات پایانی

چندلر به ما یادآوری می‌کند که یکی از عوامل مهم در داستان کسب‌وکار مدرن، دولت قوی‌تر و بزرگ‌تر است. پس از شوک‌های رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم و با انقلاب فکری در اقتصاد کینزی، انتظار می‌رفت که دولت‌ها برای حفظ اشتغال کامل و ثابت نگه‌داشتن تقاضای اقتصادی از طریق مخارج دولتی و سیاست‌های پولی اقدام کنند. بخش خصوصی، علی‌رغم قدرتش، نتوانسته بود تقاضا را تنظیم کند و برای دفع خطر یک رکود دیگر به دست دولت افتاد. به نظر می‌رسید که یک اقتصاد تولید انبوه و توزیع انبوه، به یک دولت بزرگ نیاز داشت تا همه چیز را یکنواخت نگه دارد. این نشان می‌دهد که تمدن ما کاملاً یک تمدن سرمایه‌داری نیست، بلکه یک تمدن مدیریتی است. همان‌طور که آدام اسمیت گفت، قیمت‌ها و بازارها اطلاعات مهمی را در مورد بهترین مکان تخصیص منابع ارائه می‌دهند، اما با توجه به اندازه گسترده مصرف‌کنندگان امروزی و تنوع محصولات و خدمات، هماهنگی زیادی برای تغذیه، پوشاک، خانه و ... لازم است. ما را سرگرم کند تصور اینکه این امر بدون شرکت‌های بزرگ و هزاران مدیر آنها در یک محیط نظارتی که از منافع آنها محافظت می‌کند و حقوق مالکیت قراردادی و معنوی را که اغلب نتیجه سرمایه‌گذاری‌های عظیم در تحقیق، طراحی و فناوری است، اعمال می‌کند، سخت است. همان‌طور که جوزف شومپیتر مشاهده کرد، اقتصاد بزرگ‌تر و جامعه، هر چه چنین چیزهایی روتین و سازماندهی شود و دیگر به شغل یک فرد کارآفرین تبدیل نشود. در کشورهای ثروتمند، مردم دیدی مبهم نسبت به کارآفرین و صاحبان کوچک عجیب و غریب دارند، اما در بخش‌های فقیرتر جهان، مردم آرزوی پیچیدگی و کارایی بیشتری را دارند که با مدیریت حرفه‌ای و شرکت‌های بزرگ همراه است.

 

 

آلفرد چندلر

چندلر در سالم 1918میلادی در دلاور به دنیا آمد. او در دانشگاه هاروارد تحصیل کرد و دکترای خود را به پایان رساند. او در MIT دانشگاه جان هاپکینز و سپس هاروارد تدریس کرد و در سال 1970 میلادی در مدرسه بازرگانی هاروارد صنایع شیمیایی و دارویی و صنایع الکترونیک و کامپیوتر مصرفی تدریس کرد. او در سال 2007میلادی  درگذشت.

 

 

استراتژی و ساختار کلاسیک

 او در سال 1962 میلادی  استدلال کرد که ساختار شرکت باید از استراتژی پیروی کند. او زندگی ‌نامه ‌ای از صنعت‌گر پیر دو پونت و یکی از آن‌ها درباره پدربزرگش هنری وارنوم پور، یکی از بنیان‌گذاران استاندارد اند پورز نوشت. او همچنین به ویرایش نامه ها و مقالات روسای جمهور تئودور روزولت و دوایت آیزنهاور کمک کرد. با کمک مالی بنیاد اسلون، دست مرئی جایزه بنکرافت دانشگاه کلمبیا و همچنین پولیتزر را دریافت کرد. چندلر از خویشاوندان خونی خانواده دوپونت نبود، اما نام میانی خود را دوپونت گذاشتند، زیرا مادربزرگش هنگام مرگ پدر و مادرش توسط آنها بزرگ شده بود. پدربزرگ دیگر چندلر یک مهندس بود که به تبدیل شرکت شیمیایی Du Pont de Nemours به شرکت DuPont کمک کرد.

 

جملات طلایی کتاب:

«مورخان و همچنین اقتصاددانان از در نظر گرفتن پیامدهای ظهور کسب‌وکار مدرن شکست‌خورده‌اند. آنها کارآفرینانی را که کسب‌وکار مدرن ایجاد کردند، بیشتر از نظر اخلاقی تا تحلیلی، مورد مطالعه قرار دادند. نگرانی آنها بیشتر این بوده است که آیا آنها استثمارگر (سردمداران دزد) بودند یا خالق (دولتمردان صنعتی). مورخان همچنین مجذوب سرمایه‌دارانی شده‌اند که برای دوره‌های کوتاه بودجه‌ای را به حمل‌ونقل، ارتباطات و برخی شرکت‌های صنعتی اختصاص میدادند و بنابراین به نظر میرسید که بر بخشهای عمده اقتصاد کنترل داشته باشند. اما آنها تقریباً هیچ توجهی به مدیرانی نکرده‌اند که به دلیل انجام یک کارکرد اقتصادی جدید و اساسی، نقش محوری‌تری در عملیات اقتصاد آمریکا ایفا میکنند تا سردمداران دزد، دولت مردان صنعتی یا سرمایه‌داران

 

 

چکیده:

تمدن ما به همان اندازه که سرمایه‌داری است مدیریتی است.

۵
از ۵
۱۲ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها