خلاصه کتاب : انجیل ثروت
نوشته : اندرو کارنگی
عنوان اصلی : THE GOSPELOF WEALTH
ممکن است سختی خوبی اما در عین حال مشکلی (سختی) باشد: «اگر شما فوق العاده ثروتمند هستید، وقتی بمیرید با تمام پول خود چه خواهید کرد؟» هنگامی که در سال 1901 میلادی منافع عظیم آهن و فولاد خود را به سرمایه دار «جان پیرپونت مورگان» فروخت و بیش از 225 میلیون دلار دریافت کرد، اندرو کارنگی به ثروتمندترین فرد عصر خود تبدیل شد. او پسر یک کتانی باف فقیر اسکاتلندی بود که داستان او، داستان موفقیت کلاسیک یک فرد مهاجر آمریکایی بود. او علاوه بر داشتن قدرت قضاوت و انگیزه عالی، اعتراف کرده که در زمان مناسب در مکان مناسب بوده است. خانواده کارنگی در پیتسبورگ ساکن شده بودند که در آن زمان مهد انقلاب صنعتی آمریکا بود و در جوانی او در صنایع نوظهور تلگراف و راهآهن کشور مشغول به کار بود. بعدها، به عنوان کاپیتان صنعت، او به دلیل پایین نگه داشتن دستمزدها و ساعات کار طولانی مورد انتقاد شدید قرار گرفت (اعتصاب معروف هومستد در سال 1892 میلادی در یکی از کارخانههای او منجر به کشته شدن 10 نفر شد)، با این حال، او همچنین یک حس اروپایی از «خیر/کالای عمومی«کالا/خیر عمومی (good هم به معنای خیر/خوبی معنا میشود هم به معنای کالا/جنس)» را با خود حفظ کرد، و آخرین بخش زندگی خود را صرف یافتن این موضوع کرد که چگونه پول خود را برای بیشترین سود بخشد. پدربزرگ کارنگی اولین کسی بود که یک کتابخانه امانت دهی کوچک را در دانفرملاین اسکاتلند، زمانی که هیچ کتابخانه عمومی وجود نداشت، تأسیس کرد. خانواده او به دور از رفاه بودند، اما عشق و احترام به دانش کتاب اثری دائمی بر اندرو جوان گذاشت. بعدها، زمانی که او ثروتمند شد، وقف عظیم کتابخانه های کارنگی انتخاب آشکاری برای ثروتمند بودن او بود. یک روز عصر در سال 1868میلادی ، در سن 33 سالگی، کارنگی زمانی که در هتل سنت نیکلاس نیویورک زندگی میکرد، یادداشتی برای خود نوشت. او این یادداشت را با یک هدف آغاز کرد: «سی و سه و درآمد سالانه 50000 دلار!» او امور تجاری خود را به گونهای سازماندهی میکرد که سالانه همان مبلغ را به دست آورد، در حالی که مازاد آن را صرف «اهداف خیرخواهانه» میکرد. او که بیشتر فلسفی/عارفانه شد، از قصد خود برای بازنشستگی در 35 سالگی نوشت و از این پس زندگی خود را وقف خواندن و مطالعه کرد. او چنین کاری نکرد، اما در این کلمات، شما بذرهای بشردوستی را در او میبینید. دانش به دست آمده از خواندن و مطالعه نشاندهنده ارزش واقعی اوست. یک زندگی خوب، زندگیای بود که واقعاً ذهن را باز میکرد. پول به تنهایی بیارزش بود. اگرچه خود تحصیلات خوبی نداشت، اما بنجامین فرانکلین کارنگی میدانست که «رهبران خواننده هستند» و ثروت از دانش عمیقتر و تفکر بهتر به وجود آمده است. هنگامی که اولین کتابخانه اهدایی او ساخته شد، از او خواسته شد که نشانش را بالای در ورودی بگذارند. او این کار را انجام نداد ولی در عوض، او یک پلاک خواست که خورشید و پرتوهای آن را به تصویر بکشد به همراه عبارت «بگذار نور باشد». انجیل ثروت، همانطور که پس از انتشار در بریتانیا شناخته شد، مقالهای بود که در ابتدا در «بررسی آمریکای شمالی» منتشر شد. زمانی که نخستوزیر سابق ویلیام گلادستون به سازماندهی انتشار آن در Pall Mall Gazette (لغت انگلیسی نیست) کمک کرد، در سراسر اقیانوس اطلس معروف شد. حتی امروزه نیز تأثیر آن با طول متن آن (چند هزار کلمه) تناسبی ندارد.
آزادی، نابرابری و ثروت
کارنگی مقاله خود را با اشاره به تفاوتهای عظیم در ثروت در دنیای مدرن آغاز میکند. او با بیان دیدگاه مشترک دوران خود، استدلال میکند که این نابرابری بزرگ روش طبیعی جهان است، نشاندهنده اصول بدیهی: «بقای شایستهترینها و پیشرفت بهترینها». او اذعان میکند که شانس قطعاً در خوشبختی انسانها نقش دارد، اما در یک جامعه آزاد افراد دارای توانایی و جاهطلبی به طور طبیعی موفق میشوند در حالی که دیگران عقب میمانند.
تمام ثروت از فردگرایی سالم و آزادی خلق کردن و انجام دادن سرچشمه میگیرد. در یک کشور آزاد، ما آزادیم که یک میلیون درآمد داشته باشیم، و آزادیم که از گرسنگی بمیریم. همه اینها، به گفته کارنگی، یک امر مسلم بود. اما سؤال بزرگی که یک نظم سرمایهداری با آن روبرو بود این بود: اگر نظم منجر به تمرکز ثروت هنگفت در دست عده معدودی شود، با این همه افراد محروم چه باید کرد؟ حتی اگر برخی از افراد از نظر ویژگیها «خوشبخت به دنیا آمده اند»، این نیز درست است که هر آنچه را که از طریق سرمایه گذاری ایجاد میکنند، بدون حمایت عمومی محقق نمیشود. بنابراین، او استدلال میکرد که در نهایت ثروت عظیم متعلق به جامعهای است که به ایجاد آن کمک کرده است.
با آن )پول( چه کار باید کرد
کارنگی با توجه به این نکته بدیهی که «نمیتوانید آن را با خود ببرید»، راههایی را بررسی میکند که یک فرد ثروتمند میتواند از شر ثروت خود خلاص شود. آنها میتوانند:
- آن را به خانواده خود بسپارند
- در هنگام مرگ آن را به عموم مردم بسپارند
- در طول عمر خود به توزیع و بخشش اموال خود بپردازند
او پرسید : چه فایدهای دارد که تمام پول خود را به خانوادهات واگذار کنی؟ تاریخ نشان میدهد که ثروتهای کلان برای وارثانشان بیشتر از یک موهبت، بار است. اگرچه برخی از وارثان مبتکران نمونه منابع خانواده هستند، اما بدون انگیزه برای سختکوشی، اکثر فرزندان ثروتمندان تمایل دارند زندگی متوسطی داشته باشند و برخی با پولشان نابود میشوند. او اظهار میکند که طبیعتاً یک نجیبزاده میخواهد همسر و دختران خود را به خوبی رها کند (یعنی میخواهد همسر و دخترانش بعد از مرگ او، زندگی خوبی داشته باشند)، اما آنها بیشتر فکر میکنند که چیزهای زیادی را به پسران خود بسپارند. او خاطرنشان کرد که به عنوان یک قاعده کلی، بیشتر ثروتها به خاطر فکر رفاه بچهها نیست، بلکه به دلیل غرور خانواده است. اما وقتی مردی غرور چه فایدهای داشت؟ او احساس میکرد که خیلی بهتر است که ثروت خود را در طول زندگی خود با همان تخیل و تلاشی که در خلق آن نشان داده بودید، تقسیم و بخشش کنید. این به معنای اجتناب از مسیر یک بشردوست معمولی است که صرفاً آن را به خیریه میبخشد، اما خودتان فعالانه کار میکنید تا حداکثر سود اجتماعی را برای دلارهای خود تضمین کنید.
کجا خرج کنیم
به گفته کارنگی، دادن مستقیم پول به کسانی که چیزی نداشتند، هدر دادن پول بود، زیرا آنها آن را به خاطر «افراط» و «زیاده روی» آن را از بین میبردند. او با جدیت خاطرنشان کرد که «نه فرد و نه نژاد با صدقه بهبود نمییابد.» منابع فقط باید به دست کسانی برود که میتوانند به خودشان کمک کنند و پروژههای عمومی ارزشمندی که دولت بودجه لازم برای ساخت آنها را نداشت انجام دهند. او در مقالهای مرتبط دیگر، برخی از حوزههایی را فهرست کرد که مستحق وسعت کارآفرینی بودند. آنها شامل دانشگاهها، کتابخانهها، پارکها، موزهها و گالریهای هنری، بیمارستانها، سالنهای کنسرت، حمامهای شنا و کلیساها بودند. او مشاهده کرد که ثروت، «از دست تعداد معدودی میگذرد، میتواند نیروی بسیار قویتری برای اعتلای نژاد ما باشد تا اینکه در مبالغ ناچیز بین خود مردم تقسیم شود». نمیتوان به مردم اعتماد کرد که از پول داده شده بهترین استفاده را ببرند، اما یک مؤسسه اصیل یا تسهیلات مورد نیاز به آنها بدهند و آنها از آن برای اهداف خوب استفاده کنند. کارنگی به دلیل وقف کتابخانههای عمومی (نزدیک به 5000 کتابخانه در سراسر جهان) و تأمین مالی مؤسسات اختصاص داده شده به صلح (او تمام موانع را برای جلوگیری از جنگ جهانی اول کنار گذاشت) مشهور شد. شهر نیویورک قبلاً دارای کتابخانههای آستور و لنوکس بود که برای ایجاد (با بودجه بیشتر از ساموئل جی تیلدن) کتابخانه عمومی مشهور شهر نیویورک ترکیب شدند. کارنگی کلاه خود را برای دیگر نیکوکاران در این قالب برمیدارد و از تیلدن، کوپر، پرت، استنفورد (وصیتکننده دانشگاه استنفورد) و خانواده واندربیلت نام میبرد که دانشگاهی را به نام آنها در حالی که هنوز در دوران اوج مالی خود بودند ساخته اند.
نظرات پایانی
افراد ثروتمند همیشه مشتاق یافتن راهی برای دور زدن کتاب مقدس هستند، «برای شتر آسانتر است که از سوراخ سوزن عبور کند، تا اینکه یک مرد ثروتمند وارد ملکوت خدا شود.» با این حال، کارنگی این هشدار را رد نکرد و با اضطراب اشاره کرد که « این مشکل جدی برای ثروتمندان است.» او معتقد بود که انجیل خود او، هدف کامل سخنان عیسی را بیان میکند، به این معنا که کسی که ثروتمند میمیرد، «بیآزار میمیرد». برخی نگرش کارنگی - که ثروت بزرگی که عاقلانه اهدا میشود، خیلی بیشتر از میلیونها چیز کوچکی که به خیلیها داده میشود، برای جامعه مفید است - را پدرانه تلقی کردهاند. با این حال، او صادقانه معتقد بود که افراد در رابطه با پیشرفت کلی بشریت اهمیت کمی دارند. این شامل خودش هم میشد. بیل گیتس، پادشاه نرمافزار و وارن بافت، سرمایهگذار، دو تن از ثروتمندترین افراد عصر ما، هر دو تحت تأثیر انجیل ثروت قرار گرفتهاند. ثروت آنها که در بنیاد بیل و ملیندا گیتس به هم پیوسته است، بزرگترین موقوفه تاریخ را نشان میدهد. اکنون میلیاردها دلار در سال را برای اهداف ارزشمند، عمدتاً مربوط به بهداشت و آموزش، اختصاصمیدهند. چاک فینی، میلیاردر معاف از گمرک، پشتیبان سازمان بشردوستانه آتلانتیک، نیز از این مقاله الهام گرفته شده است. در رابطه با بخششهای بزرگ، کارنگی استانداردهای مدرن را تعیین کرد و فراتر از آن، میلیونها زندگی که توسط کتابخانهها و سایر مؤسسات او روشن شد. این میراث حتی بزرگتر از ثروت اوست.
اندرو کارنگی
کارنگی که در سال 1835 میلادی در اسکاتلند به دنیا آمد، از دوران کودکی خود در دانفرملاین در آغوش یک خانواده بزرگ لذت برد. پدرش در اوایل نوجوانی خانواده را به ایالاتمتحده نقل مکان کرد. اولین کار او، در 13 سالگی، در یک کارخانه پنبه بود و پس از آن کار به عنوان تلگرافیست و کارمند راهآهن بود. او قبل از اینکه خودش را به عنوان یک تولید کننده آهن در پیتسبورگ راهاندازی کند، به سرعت در شرکت راهآهن پنسیلوانیا ترقی کرد. هنگامی که جنگ داخلی شروع شد، از او خواسته شد که مسئولیت راهآهن و تلگراف دولت ایالاتمتحده را بر عهده بگیرد. او یک جمهوریخواه بود و با بردهداری مخالف بود و این فرصتی را برای خدمت به آرمان فراهم کرد. کارنگی پس از فروش آثار آهن و فولاد خود، سالهای بازنشستگی خود را در قلعه محبوب خود اسکیبو در اسکاتلند گذراند. او در سال 1919 میلادی در لنوکس، ماساچوست درگذشت، همان سالی که صنعتگران هنری کلی فریک، هنری جان هاینز و ویلیام وولورث بودند. وقف کارنگی عمدتاً برای ساخت کتابخانههای عمومی در سراسر آمریکا و بریتانیا، به علاوه هدایای بزرگ به دانشگاهها بود. او همچنین از بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی حمایت مالی کرد.
کتاب های او که نویسندهای مشتاق است عبارتند از: دموکراسی پیروز (1886میلادی)، دور دنیا (1884میلادی)، امپراتوری تجارت (1902میلادی)، جیمز وات (1905میلادی)، و مشکلات امروز (1907میلادی). او همچنین الهامبخش تحقیقات ناپلئون هیل در مورد تجار موفق آمریکایی بود که منجر به نوشتن قانون موفقیت (1928میلادی) و بیندیشید و ثروتمند شوید (1937میلادی شد.
جملات طلایی کتاب :
«بنابراین، این وظیفه فرد ثروتمند است: اول، الگوی زندگی متواضعانه، پرهیز از تظاهر یا تکبر برای تأمین نیازهای مشروع افراد وابسته به او و پس از انجام این کار، تمام درآمدهای مازادی را که به او میرسد صرفاً به عنوان وجوه امانتی در نظر بگیرد که بعداً از او خواسته میشود آنها را به شیوهای مدیریت کند که به نظر او بهترین نتیجه را برای جامعه داشته باشد و بهتر از آن چیزی که میتوانستند برای خودشان انجام دهند، برایشان انجام دهد.»
«فردی که ثروتمند بمیرد، رسوا (بیآبرو و بیاعتبار) میمیرد.»
چکیده :
ثروت آفرین وظیفه اخلاقی دارد که زندگی دیگران را به هر نحوی که میتواند غنی کند.