از دست دادن بکارتم

خلاصه اثر : از دست دادن بکارتم

نوشته : ریچارد برانسون

عنوان اصلی : LOSING MY VIRGINITY

 

همه می‌دانند که ریچارد برانسون کیست: کارآفرین معروف به نام تجاری ویرجین، ماجراجویی که با بالون از اقیانوس‌ها عبور کرده است، و بشردوستی که توسط ملکه به عنوان شوالیه شناخته شده است. آنچه بیشتر ما در مورد برانسون می‌دانیم از تلویزیون و مقالات و روزنامه‌ها سرچشمه می‌گیرد، اما واقعیتی پشت این تصویر وجود دارد که تنها یک زندگینامه خوب آن را آشکار می‌کند. صدها داستان «چگونه این کار را انجام دادم»

توسط بیزینس من‌های معروف وجود دارد، اما «از دست دادن بکارتم» بهتر از بسیاری از آنهاست. این به لطف مطالب غنی برانسون است که باید از آنها استفاده کرد (او یادداشت نویس است و همین خط‌نویسی‌هایش در یک دوره 25 ساله امکان نوشتن کتاب را فراهم کرده است)، اما همچنین به این دلیل است(دلیل برتری کتاب اوکه او موفق شده از بزرگنمایی خود جلوگیری کند. اگر شما یک کارآفرین مشتاق هستید، خواندن آن عالی استپیام: متفاوت بودن یک مانع نیست، بلکه تقریباً یک الزام برای دستیابی به موفقیت تجاری است.

 

یا به زندان می‌روی یا میلیونر می‌شوی

برانسون در سال 1950 میلادی به دنیا آمد و دوران کودکی شادی داشت، والدین او که فرزندان خود را برابر می‌دانستند و اغلب چالش‌هایی را برای متکی کردن آنها به خود(خودکفایی آنها) ایجاد می‌کردند .با وجود اینکه خانواده او از طبقه متوسط‌رو به بالا بودند ولی ثروتمند نبودند. مادر برانسون همیشه به فکر راه هایی برای کسب درآمد بیشتر از «صنایع کلبه ای» در گاراژ بود. در مدرسه خصوصی در استو تحصیل کردبرانسون کمی کند و تنبل به حساب می‌آمد. او در واقع نارساخوان بود و اعتراف کرد که در سن 8 سالگی هنوز نمی‌توانست بخواند و در ریاضیات و علوم ناامید بود. هنگام ترک مدرسه، مدیر مدرسه به او گفت: «یا به زندان می‌روی یا میلیونر می‌شوی». اولین موفقیت کارآفرینی برانسون یک مجله ملی برای دانشجویان بود که  شامل مصاحبه هایی با میک جگر و جان لنون بود. او اعتراف می‌کند که برای کسب درآمد بیشتر وارد این کار نشده است. در واقع، این کار درآمدی نداشت، اما با کمک دوستانش و کمی تبلیغات کارش را ادامه داد. دوستان برانسون غرق و شیفته موسیقی بودند و او به این فکر افتاد که قطعات موسیقی را از طریق پست به قیمت ارزان بفروشد، به ویژه آنهایی که در فروشگاه‌های خیابانی موجود نشده بودند. تجارت او رشد کرد اما یک اعتصاب پستی(تظاهرات پستی) باعث شد او متوجه شود که همه چیز چقدر آسیب‌پذیر است. او شروع به جستجو برای یک فضای خرده‌فروشی کرد.

اولین فروشگاه ضبط ویرجین که در سال 1971 میلادی افتتاح شد، به پاتوقی برای جوانان تبدیل شد و اولین فروشگاهی بود که منحصراً برای بازار جوانان تهیه شده بود. بسیاری از فروشگاه‌های دیگر در سراسر بریتانیا دنبال رو او شدند. روزهای  اولیه ویرجین هر چیزی که بود، منظم بود. کسب وکار نه از محل‌های اداری، بلکه از زیرزمین‌ها، دخمه های کلیسا و قایق های خانه اداره می‌شد، با تعداد زیادی چوب‌لباسی برای کمک، که فقط برخی از آن‌ها حقوق استاندارد ویرجین 20 پوند در هفته دریافت می‌کردند. برانسون هرگز از قانون تجارت برای کار نکردن با دوستان خود پیروی نکرد. اکثر حلقه‌های درونی ویرجین در 15 سال اول افرادی بودند که با او بزرگ شده بودند. اگر چه ناگزیر شکست‌هایی وجود داشت، این استراتژی مدیریت تصادفاٌ به طور قابل ملاحظهای مؤثر بود. در فضایی مملو از عشق مجانی و مواد مخدر فراوان، کسی باید زود بیدار می‌شد و نگران پرداخت فاکتورها و حقوق بود، و برانسون در خانواده‌اش غیرعادی بود زیرا زیاد زیاده روی نمی‌کرد و ترجیح می‌داد «وقت خوبی داشته باشد و روی خودش تمرکز کند.» پشت هیکلی پابرهنه و مو بلند تاجری بود که می‌خواست تغییری ایجاد کند. گرچه فروشگاه‌های زنجیره‌ای او در حال رشد بود، اما ویرجین با تمام هزینه‌های سربار در واقع ضرر می‌کرد. برانسون به دنبال راه‌حلی برای مشکلات افتاد که تقریباً بخش بد پیشگویی مدیر مدرسه را برآورده می‌کرد. او شروع به خرید عمده صفحات (صفحات گرامافون) کرد  و گفت که آنها قرار است در بلژیک فروخته شوند و بنابراین از عوارض سنگین فروش داخلی بریتانیا فرار کرد. پس از سه سفر، صفحه‌ها(صفحه‌های گرامافون) را از طریق کانال انگلیس به سمت خریداران خیالی برد، صفحه‌هایی که سپس با سود زیادی در فروشگاه‌های ویرجین فروخته شد، فعالیت‌های او توسط گمرکات و ماموران مالیاتی کشف شد. او برای فرار از زندان مجبور شد سه برابر مبلغی که به عنوان عوارض پرداخت نشده بود (60000 پوند در سال 1971 میلادی پول زیادی بود) پس بدهد. او تحت فشار شدید، به نحوی پرداخت‌ها را انجام داد اما این تجربه او را سوزاند و تصمیم گرفت دیگر هیچ‌وقت کاری نزدیک به غیرقانونی انجام ندهد. به زحمت 21 سالش بود ولی به سرعت بزرگ می‌شد.

 

ورود به عصر بزرگ ، موسیقی

برانسون که علاقه‌مند به داشتن یک شرکت ضبط موسیقی خود بود که بتواند کارهایش را از طریق فروشگاه‌های ویرجین تبلیغ کند، به اندازه کافی پول جمع کرد تا خانه‌ای قدیمی در آکسفورد شایر بخرد که به مرور به یک استودیوی ضبط تبدیل شد. اولین اقدامی که ویرجین انجام داد یک انتخاب غیرعادی بود. یک نوازنده جوان به نام  مایک اولد فیلد ماهها وقت صرف کرده بود تا ضبط آهنگی را کامل کند که بدون آواز و تعداد زیادی زنگ و سایر سازهای غیرمعمول بود. این اولین انتخاب عجیب و غریب برای چیزی بود که به عنوان یک برچسب موسیقی راک در نظر گرفته شده بود، اما نتیجه داد. آلبوم زنگ لوله‌ای اولدفیلد یکی از پرفروشترین آلبومهای دهه 1980 میلادی بود و سالهای اولیه حضور ویرجین در این تجارت را تأمین مالی کرد. بعداً « تپانچه های جنسی»، «باشگاه فرهنگ»، «فیل کالینز»»، «لیگ انسان» و دیگر ستارگان را به سمت خود جذب کرد و در اوایل دهه هشتاد به یکی از شرکت‌های اصلی تبدیل شدبرانسون به آرزوی خود برای یک شرکت موسیقی رسیده بود که در آن فروشگاههای «ویرجین»از جمله فروشگاه «مگا ویرجین» معروف، بتوانند گروههایی را که  موزیک ویرجین موزیکشان را تأیید کرده بود، تبلیغ کنند.

 

ورود به عصر بزرگ ، خطوط هوایی

برانسون با تمرکز بر صنعت موسیقی، هرگز به راه‌اندازی یک خط هوایی فکر نمی‌کرد. اما وقتی پیشنهاد ایجاد یک سرویس فراآتلانتیک برای رقابت با خطوط هوایی انگلستان را دریافت کرد، نتوانست مقاومت کند. بر خلاف قضاوت بهتر مشاورانش، او با بوئینگ در سیاتل تماس گرفت و برای اجاره یک 747 برای یک سال مذاکره کرد تا «تست کند» که آیا کل ایده کار می‌کند یا خیر. ویرجین آتلانتیک بخیلی زود به واقعیت تبدیل شد و هدف آن برآورده کردن تقاضایی بود که لیکر فردی لیکر قبل از اینکه خطوط هوایی انگلستان او را اخراج کند، از آن استفاده کرده بود. ویرجین آتلانتیک تقریباً هرگز راه‌اندازی نشد. در اولین پرواز، دسته‌ای از پرندگان وارد یکی از موتورهای بدون بیمه شدند و با هزینه 600000 پوندی آن را خراب کردند. این باعث اضافه برداشت شرکت شد و باعث شد شرکت به ورشکستگی نزدیک شود. فقط یک عملیات فراخوان اضطراری پول نقد ((recall cash از کشور ویرجین انجام شد. بین سال‌های 1984 میلادی و 1990 میلادی ویرجین آتلانتیک کوچک باقی ماند اما با تنها تعداد انگشت‌شماری هواپیما.

جهش قیمت سوخت ناشی از جنگ اول خلیج‌فارس، مانند از دست دادن ناگهانی مسافران پس از وقایع 11 سپتامبر 2001 میلادی، مانع بزرگی بود. ویرجین همچنین مجبور بود با یک تهاجم دائمی حقه های کثیف از سوی خطوط هوایی انگلستان که ویرجین را مورد هدف قرار داده بود، مبارزه کند؛ تهدیدی که باید با هر وسیله‌ای سرکوب می‌شد. همان‌طور که خطوط هوایی برانسون هر چه بیشتر پول نقد جذب می‌کرد، بانکدارانش صبر  خود را از دست می‌دادند و او به یک درک دردناک از موقعیت رسید: یا ویرجین موزیک را بفروشید و ویرجین آتلانتیک را به پرواز ادامه دهید، یا شرکت هواپیمایی را از دست بدهید و نام برند ویرجین و معیشت هزاران نفر را خراب نکنید. باز هم، علی‌رغم توصیه های خانواده و دوستان، برانسون تصمیم به فروش ویرجین موزیک گرفت که او و تیمش 20 سال برای توسعه آن صرف کرده بودند. این یک تصمیم دل‌خراش بود، به خصوص که او به تازگی رولینگ استونس را امضا کرده بود و نقطه اوج ظهور این لیبل بود. او «باکرگی خود را از دست داده بود»، اما این فروش 560 میلیون پوند یا یک میلیارد دلار به دست آورد و به برانسون این آزادی را داد تا مسیر گروه شرکت‌های ویرجین را ترسیم کند بدون اینکه بانکداران بسنگ جلوی پایش بیندازند. او خاطرنشان کرد که فروش شرکت موزیکش، فراتر از بالاترین رؤیاهایش به او پول رساند.

 

سبک برانسون

برانسون خاطرنشان می‌کند که، مهم نیست که مردم به شما چه می‌گویند، هیچ دستورالعملی برای موفقیت تجاری وجود ندارد که بتوان آن را در هر زمینه‌ای اعمال کرد. با این حال، یک سبک برانسون برای انجام تجارت وجود دارد که ممکن است برای کارآفرین مشتاق آموزنده باشد. در سرتاسر کتاب، برانسون هرگز از بزرگنمایی خود جلوگیری کند. باهوش برخورد نکرده است. بلکه رازهای موفقیت او را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

 

بزرگ فکر کردن و ریسکهای حساب شده: «علاقه من به زندگی از این است که برای خودم چالشهای بزرگ و ظاهراً دست‌نیافتنی قرار میدهم و تلاش میکنم از آنها بالاتر بروم»

 

استرس کمتری نسبت به دیگران به دلیل عدم اطمینان.

 

تلاش برای اثبات اشتباه مردم

 

داشتن این باور ساده که «شما می‌توانید آن را انجام دهید»

معیار اصلی برانسون برای ورود به یک بازار یا صنعت جدید، سرگرم‌کننده بودن آن است. باید فضایی برای تکان دادن بازارهای نامطلوب و ارائه چیز جدیدی وجود داشته باشد. متأسفانه، این اغلب مستلزم مبارزه یک مرد کوچک با نهنگ‌های شرکتی است. در طول جنگ با BA(خطوط هوایی انگلستان)، شایعات زیادی مبنی بر ورشکستگی ویرجین آتلانتیک وجود داشت. در مقطعی ۵۵ میلیون پوند به بانک‌ها بدهکار بود و برانسون مجبور شد برای سرپا  نگه‌داشتن همه‌چیز دست به شعبده بازی بزرگی بزند. او در جایی خاطرنشان می‌کند: «گاهی به نظرم می‌رسد که تمام عمرم را صرف متقاعد کردن بانک‌ها برای تمدید وام هایشان کرده ام از آنجایی که گروه ویرجین همیشه سود خود را دوباره در کسب و کارها سرمایه‌گذاری می‌کند، هرگز مانند شرکت‌های مستقر دارای بالشتک نقدی نبوده است، بنابراین همیشه خطر تمام شدن آن وجود داشت. هر معامله‌ای که برانسون انجام  می‌داد، به نظر می‌رسید که شرکت را به خطر بیندازد، و تنها در اواسط دهه نود بود که گروه ویرجین توانستند کمی آرامش داشته باشند. تأمل برانسون در این سال‌های سخت، توصیه های خوبی برای هرکسی که در تجارت تحت‌فشار مالی قرار دارد، ارائه می‌کند: «هرچقدر هم که شرایط سخت باشد، هنوز باید تصویر بزرگ را در خط مقدم ذهن خود داشته  باشید.» هر زمان که او خود را در تنگنا می‌دید و مشاورانش به او پیشنهاد می‌کردند که کمی عقب‌نشینی کند و ایمن باشد، نقطه‌ای بود که در واقع او شروع به ریسک کردن می‌کرد.

سایر بینش‌ها عبارت‌اند از:

او به طور کلی در مورد افراد و پیشنهادات تجاری جدید در عرض «30 ثانیه» تصمیم می‌گیرد. اگرچه یک «طرح تجاری» باید خوب باشد، اما او در نهایت غریزه خود را ادامه می‌دهد.

 

او یک سخنران سریع یا یک سخنران عمومی عالی نیست و اذعان می‌کند که اغلب برای پاسخ صحیح به یک سؤال زمان می‌برد: «امیدوارم مردم به یک پاسخ آهسته و مردد بیشتر از یک پاسخ سریع و ساده اعتماد کنند.»

 

از انتقاد از افرادی که برای او کار می‌کنند متنفر است(یعنی گوشزد کردن برانسون درباره نحوه صحیح کار به افرادی که برای او کار می‌کنند).او همیشه سعی می‌کند به جای آن شخص دیگری را استخدام کند.

 

او اعتراف می‌کند که بسیاری از موفقیت‌هایش ایده‌های خودش نبوده است.او حتی نام «ویرجین»ایده خودش نبوده است. با وجود تصویر یک کارآفرین تنها، مانند هر شرکت بزرگ، ویرجین در واقع توسط هسته‌ای از مدیران و مشاوران مورد اعتماد ساخته شد.

 

ویرجین دفتر مرکزی شرکت بزرگی ندارد، اما خانه هایی را در شهرهای بریتانیا و آمریکا میخرد تا کارمندان در آنجا کار کنند. برانسون بیشتر از هر کسی بزرگ شدن دو فرزند خود را دید، زیرا او به معنای واقعی کلمه از خانه کار می‌کرد. او و همسرش جوآن تا سی سالگی در یک قایق خانگی(houseboatدر لندن زندگی می‌کردند.

 

نظرات پایانی

بخش قابل‌توجهی از کتاب به تلاش‌های مختلف برانسون برای شکستن رکوردهای بالون و قایق‌های موتوری اقیانوسی مربوط می‌شود. چرا او احساس کرده است که مجبور است به چنین ماجراجویی‌هایی ،که چندین بار او را به مرگ(ورشکستگی) نزدیک کرده است، برود، در حالی که او کسی است با ثروت، موفقیت و خانواده خوشبخت که همه چیز دارد؟ پاسخ این سؤال ساده است. این کارها به وجود او بُعد دیگری می‌بخشد و به او احساس زنده بودن می‌دهد. یکی از بخش‌های جالب جستجوی روح است که در 40 سالگی به سراغش آمد. آیا او قرار بود زندگی خود را صرف ایجاد و ساخت شرکت کند؟ مطمئناً چیز دیگری وجود داشت؟ مدتی به فکر فروختن دارایی‌های خود و رفتن به دانشگاه برای تحصیل در تاریخ بود. با این حال، امروزه او بسیاری از انرژی خود را صرف امور خیریه می‌کند. از جمله اهداف او می‌توان به تغییرات آب و هوایی، ایدز HIV، حیات‌وحش آفریقا، و کارآفرینی جوانان اشاره کرد. با این حال، از طریق شرکت‌هایش است که بیشترین تغییر را در زندگی مردم داده است، و دائماً به دنبال راه‌هایی برای ارائه ارزش جدید به مردم است، چه از طریق پرواز ارزان، تلفن همراه یا کارت‌های اعتباری ارزان‌تر. ویرجین گالاکتیک ممکن است یکی از اولین شرکت‌هایی باشد که پروازهای تجاری مسافری به فضا را ارائه می‌دهد. این شرکت معیار تجاری برانسون را برآورده می‌کند  که تنها وارد حوزه‌ایی می‌شود که سرگرم کننده و هیجان انگیز هستند، در عین حال جایی که می‌توان پول درآورد.

 

جملات طلایی کتاب:

« سعی کنید چیزی بسازید که اصیل باشد، متمایز از همه باشد، ماندگار باشد و امیدوار باشید که مفید واقع شود. مهم‌تر از همه، شما می‌خواهید چیزی بسازید که به آن افتخار کنید. این همیشه فلسفه کسب و کار من بوده است. به صراحت می‌توانم بگویم که هیچ‌وقت برای کسب درآمد وارد هیچ تجارتی نشده ام.»

 

«من ممکن است یک بیزینس من باشم، از این نظر که شرکت هایی را برای کسب سود راه اندازی و اداره میکنم، اما وقتی سعی میکنم از قبل برنامه ریزی کنم و رؤیاپردازی های محصولات و شرکت های جدید داشته باشم، یک ایدئال گرا (کمال‌گرا) هستم.»

 

چکیده :

از متفاوت بودن نترسید با ورود به هر حوزه یا صنعت جدیدی، هدفتان این باشد که واقعاً آن را تکان دهید و چیز جدیدی ارائه دهید.

 

 

۵
از ۵
۱۴ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها