چطور می‌توان آستانه تحمل را بالا برد _ قسمت سوم

 

 


چطور می‌توان آستانه تحمل را بالا برد

قسمت سوم

تاریخ انتشار : می 2002

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نبوغ و خلاقیت

 

سومین ستون سازنده تاب‌آوری توانایی پیدا کردن راه حل با هر چیزی که در اختیار ما قرار دارد است روانشناسانی که پیروی می‌کنند از عقاید کلود لوی استروس مردم‌شناس این مهارت را بریکولاژ (سرهم‌بندی کردن) می‌نامند جالب این است که ریشه‌های این واژه با مفهوم تاب‌آوری پیوندهای عمیقی دارد که در لغت به معنای بازگشت کردن است .

 

لوی استروس می‌گوید بریکولاژ یا همان سرهم‌بندی کردن در معنی قدیمی‌اش برگشت کردن به بعضی از حرکات خارج از قلمرو شی به کار می‌رفته است مثل توپی که برمی‌گشته و یا سگی سرگردان یا اسبی که مجبور می‌شود برای اینکه به مانع برخورد نکند از مسیر مستقیم منحرف شود سرهم‌بندی به معنای امروزی نوعی خلاقیت تعریف می‌شود نوعی نوآوری برای راه حل مشکل بدون اینکه هیچ نوع ابزاری خاصی در اختیار داشته باشید سرهم‌بندان همیشه همین‌طور مشکل خود را حل می‌کنند با چیزهای اندک در خانه رادیو می‌سازند یا اتومبیل‌های خود را تعمیر می‌کنند و بیشتر چیزهایی که دارند را خودشان می‌سازند از وسایل همراه با خلاقیت استفاده می‌کنند برای مثال در اردوگاه‌های کار اجباری زندانیان تاب آور هرجا تکه سیم یا ریسمانی پیدا می‌کردند آن را در جیب خود پنهان می‌کردند تا جایی از آن بتوانند استفاده کنند شاید یک تکه سیم به درد تعمیر کفش در شرایط یخبندان بخورد و یک فرد را از مرگ یا سرما نجات دهد .

 

وقتی اوضاع شرکت رو به بهبودی می‌رود این بریکولاژ‌ها هستند که کارها را روبه‌راه می‌کنند و در شرایطی که همگی کارکنان حیران و متحیر هستند آن‌ها از امکانات کم برای بررسی استفاده می‌کنند من دو دوست دارم که نامشان راپل شیلدز و مایک اندروز است(نام‌ها مستعار هستند)  در سال‌های دانشگاه این دو نفر هم اتاقی من بودند هیچکس از اینکه آن‌ها پس از فارغ‌التحصیلی توانستند با هم کسب‌وکاری راه‌اندازی کنند تعجب نکرد آن‌ها مطالب آموزشی خود را به مدارس و محل‌های کسب‌وکار و شرکت‌های مشاوره‌ای می‌فروختند و در آغاز شروع کار  شرکتشان آن‌ها به یک موفقیت بزرگ دست یافتند و هر دو نفر میلیونر شدند اما رکود اقتصادی ۱۹۹۰ به کمپانی آن‌ها صدمه زد و مشتریان اصلی خود را از دست دادند پل شیلدز از همسر خود جدا شد و دچار افسردگی شده بود به طوری که ادامه کار سخت شده بود مایک به پل پیشنهاد داد سهم خود را به او بفروشد اما با ادعای نامتعارف پل روبرو شد پل ادعا کرده بود که مایک می‌خواهد شرکت را از چنگش رها کند اگر کسی در چنین شرایطی قرار بگیرد و تاب‌آوری خوبی نداشته باشد ممکن است همه چیز را رها کند و خودش را از ماجراها بیرون بکشد اما مایک چنین شخصیتی نداشت او هم‌زمان که شکایت خود را در دادگاه پیش می‌برد کارهای شرکت را نیز انجام می‌داد و هر طور که می‌توانست تغییرات را در شرکت انجام می‌داد تا به الگویی که دلش می‌خواست رسید او برای فروش مطالب آموزش زبان انگلیسی خود با کمپانی‌های روسی و چینی وارد معامله شد و شعبه‌ای نیز برای انتشار خبرنامه‌های خود برای مشتریان به وجود آورد حتی گاهی برای مشتریانش نیز فیلمنامه می‌نوشت به لطف این مهارت بریکولاژ یا همان سرهم‌بندی وقتی دعوای قانونی آن‌ها در دادگاه تمام شد همه چیز به نفع مایک خاتمه پیدا کرد مایک توانسته بود کسب‌وکار بهتر و قدرتمندتر از زمان شروع با پل را داشته باشد .

 

از مهارت بریکولاژ می‌توان در سطوح بالاتر نیز استفاده کرد ریچارد فاینمن برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۶۵ نمونه دیگری از مهارت بریکولاژ می‌باشد  .

 

فاینمن از روی کنجکاوی توانست به کارشناس شکستن قفل‌های گاوصندوق تبدیل شود او نه‌تنها به بررسی راه حل‌های شکستن قفل‌های گاوصندوق می‌پرداخت بلکه روش‌های پیش‌بینی کسانی که رمز گاوصندوق‌ها را نیز گذاشته‌اند بررسی می‌کرد مثلاً او توانست رمز بسیاری از گاوصندوق‌های موجود در لس آلاموس را باز کند زیرا حدس می‌زد که فیزیکدانان رمز گاوصندوق‌ها را بر اساس اعداد تصادفی که خودشان هم ممکن است یادشان رفته باشد انتخاب نمی‌کنند بلکه آن‌ها از اعداد متوالی که دارای مفهوم ریاضی هستند استفاده می‌کنند و او فهمید که رمز سه گاوصندوق کاملاً سری که مربوط به اطلاعات بمب اتم در آن قرار دارد ثابت  e تعیین‌شده که ۶ رقم بعد آن نیز ۲/۷۱۸۲۸ می‌باشد .

 

سازمان‌های تاب آور مملو از افرادی هستند که مهارت بریکولاژ دارند اگرچه که آن‌ها ریچارد فاینمن نمی‌شوند سازمان‌هایی که از بحران‌ها به سلامت عبور می‌کنند به خلاقیت و بدیهه‌سازی به چشم یک مهارت اصلی نگاه می‌کنند اگر شرکت  یو پی اس را در نظر بگیرید  این شرکت رانندگانی در اختیار دارد آن‌ها هر کاری که لازم است را انجام می‌دهند تا بسته به موقع به دست صاحبان آن برسد اسکیو مدیرعامل این شرکت می‌گوید ما به کارکنان خود تاکید می‌کنیم کارشان را آنطور که صلاح می‌دانند انجام دهند حتی اگر نیاز می‌بینند از کارهای خلاقانه نیز استفاده کنند انجام دادن کارها به صورت فی‌البداهه می‌تواند بسته‌ها را سریعتر به مقصد برساند در غیر این صورت شاید نتوانیم کارها را در پایان روز به انجام برسانیم فکر کنید اگر یک جای کار بلنگد مثلاً چراغ‌راهنما خراب شود یا لاستیک ماشین پنچر شود یا پلی را آب ببرد و ارتباط قطع شود و یا اگر طوفان برف امشب لوئیزوپل را در بر بگیرد شاید افرادی دور هم جمع شوند تا چاره‌ای بیندیشند ولی هیچکس پیشنهاد نخواهد کرد که چه کار باید بکنند آن‌ها فقط دور هم جمع می‌شوند چون این جمع شدن فقط یک سنت است این سنت قدیمی پایه و اساس محکمی دارد به طوری که یک روز بعد از طوفان اندرو که سال ۱۹۹۲ منطقه‌ای را به نابودی کشاند و خسارت زیادی به بار آورد این شرکت  توانست بسته‌های کمکی را به مقصد برسانند بسیاری از مردم به لحاظ اینکه خانه‌های آن‌ها تخریب شده بود در ماشین‌های خود شب را به صبح رساندند اما رانندگان و مدیران usp بسته‌ها را در یک محل‌های انحرافی دیگر مرتب می‌کردند و به دست حتی کسانی که در ماشین‌های خود گیر افتاده بودند رساندند مهارت انجام دادن کارهای فی‌البداهه به این شرکت این امکان را داد که بتواند پس از رویداد فاجعه و آور همچنان به کار خود ادامه دهد و این ادامه دادن پس از عبور از آشفتگی به دیگران حس هدفمندی و معنا داشتن بخشید .

 

در هر حال نوع سرهم‌بندی یا همان بریکولاژی ‏که در شرکت ‏usb اجرا شد با خلاقیت لجام گسیخته بسیار فرق دارد زیرا این شرکت عکس‌العملی مانند ارتش که بر اساس مقررات و ضوابط است اداره می‌شود طبق گفته‌های اسکیو رانندگان همیشه کلیدهایشان را در جایی خاص می‌گذارند و به شیوه خاص درها را می‌بندند یونیفرم‌ها را مثل همیشه می‌پوشند زیرا آن‌ها شرکت دقیقی هستند او عقیده داشت شاید این مقررات کسالت‌آور باشد اما وجود این مقررات باعث شد شرکت دوباره به جایگاه اصلی خود بازگردد و آن‌ها فقط با اصلاح یک یا دو حرکت توانستند به حرکت خود ادامه دهند .

 

نظر اسکیو را کارل ای ویک که خود استاد رفتار سازمانی در دانشکده بازرگانی میشیگان است و یکی از محترم‌ترین متفکران روانشناسی سازمانی می‌باشد  تکرار کرده است .

 

ویک می‌گوید: وقتی انسان‌ها را تحت فشار قرار دهیم آن‌ها به روش‌هایی روی خواهند آورد که بیشتر به آن عادت پیداکرده‌اند آنچه ما انتظارش را  تحت فشارهای زندگی از آن‌ها نداریم خلاقیت است .

 

به معنای دیگر آنچه باعث تاب‌آوری شرکت‌ها می‌شود همان قواعد و مقرراتی است که بر آن‌ها حاکم می‌شود .

 

کلوس اشمیت خبرنگاری که پیش تر نیز در مورد او صحبت شد ۵ سال پیش از دنیا رفت اما اگر زنده هم بود مطمئن نیستم می‌توانستم با او در مورد تاب‌آوری مصاحبه داشته باشم برای او خیلی عجیب بود اگر از او می‌پرسیدم کلوز آیا تو با حقیقت روبرو شده‌ای؟ آیا تو به معنی سختی‌ها پی برده‌ای؟ بعد از هر سختی و مشکلی چطور توانستی با خلاقیت خود را سر پا نگه داری؟ مطمئناً او به این پرسش‌ها نمی‌توانست پاسخ دهد بر اساس تجربیاتم افراد تاب‌آور نمی‌توانند خود را توصیف کنند آن‌ها به داستان بقای خود خیلی اهمیت نخواهند داد  و کمتر پیش خواهد آمد که آن را به شانس نسبت دهند .

 

اگرچه شانس هم می‌تواند در بقا نقش داشته باشد چون مورگان استنلی این شانس را داشت که در برج جنوبی باشد و بتواند از آمادگی مهارت‌های خود استفاده کند اما می‌دانیم که خوش شانس بودن همان تاب‌آور بودن نیست تاب‌آوری یک واکنش ویک روش برای روبرو شدن با مشکلات است تاب‌آوری در روح و ذهن انسان نقش می‌بندد افراد و کمپانی‌های تاب‌آور  محکم و استوار با واقعیت روبرو می‌شوند در هنگام سختی‌ها در یاس و ناامیدی فرو نمی‌روند و از مشکلات معنایی تازه می‌سازند و به صورت فی‌البداهه می‌توانند راه حلی برای مشکل پیدا کنند اما دیگران به این شکل عمل نمی‌کنند این ذات مهارت تاب‌آوری است و ما هرگز نخواهیم توانست آن را به صورت کامل درک کنیم

 

 


How to raise the threshold of tolerance

part 3

Publishion date: May 2002

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها