ایجاد روحیه ورزشی در کسب‌وکار قسمت چهارم

 

 


ایجاد روحیه ورزشی در کسب‌وکار

قسمت چهارم

تاریخ انتشار : نوامبر 2007

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

ظرفیت احساسی

 

دیگر عنصر سازنده شرایط مطلوبِ عملکرد ظرفیتِ احساسی است؛ وضعیتی درونی که کمک می‌کند به اوج عملکردمان برسیم. در اوایل تحقیقاتمان، از صدها ورزشکار خواستیم احساس خود را وقتی به بهترین سطح عملکردشان می‌رسند توصیف کنند. همه آن‌ها از کلماتی مانند «آرام»،«به چالش کشیده شده»،«درگیر»،«متمرکز»،«خوش‌بین» و «با اعتمادبه‌نفس» استفاده کردند. ماریون جونز، یکی از دونده‌های معروف، بعد از بردن مدال طلای خود در المپیک سیدنی، احساسش را خلاصه‌وار این‌گونه توصیف کرد:« اینجا به من خیلی خوش می‌گذرد. لحظات پرتنشی برایم نیست. برعکس، بسیار خوشحال‌کننده است.» وقتی همین سؤال را از مأموران اجرای قانون، نظامیان، جراحان و مدیران اجرایی شرکت‌ها مطرح کردیم، آن‌ها هم از ادبیات بسیار مشابهی برای توصیف حالتِ عملکرد ایده‌الشان استفاده می‌کردند.

 

همان‌گونه که احساسات مثبت، موتورِ عملکرد بالا را روشن می‌کند، احساسات منفی مثل ناامیدی، بی‌حوصلگی، عصبانیت، ترس، دلخوری و غم، انرژی را از بین می‌برد. این احساسات با گذر زمان می‌توانند مانند سم عمل کنند، ضربان قلب و فشارخون را بالا ببرند، گرفتگی عضلات را افزایش دهند، بینایی را کاهش دهند و درنهایت، عملکرد فرد را مختل و فلج سازند. به‌عنوان‌مثال، احتمال آنکه ورزشکاران مضطرب و هراسان هنگام رقابت، عملکردی پایین‌تر از حد انتظار نشان دهند بالاست، زیرا خشم و ناامیدی، ظرفیت آن‌ها را برای تمرکز آرام از بین می‌برد. تأثیر احساسات منفی در حیطه کسب‌وکار نامحسوس‌تر اما به همان اندازه رقابت‌های ورزشی مخرب است. آلن، مدیر اجرایی یک شرکت سرمایه‌گذاری، زیاد به سفر می‌رود و بر عملکرد چند شعبه در کشور نظارت می‌کند. متوجه شدیم همکاران و زیردستانش او را رئیسی کمال‌گرا و ایرادگیر می‌دانند که بی‌صبری و نارضایتی گاهی باعث می‌شود از کوره در برود و حرف‌های تندی بر زبان بیاورد. ما سعی کردیم به آلن کمک کنیم راه‌هایی برای مدیریت مؤثرتر احساساتش پیدا کند. به او توضیح دادیم خشم او احساسِ واکنشی انفعالی است، واکنشی از نوع جنگ‌وگریز نسبت به موقعیت‌هایی که به باور او، تحدید آمیز به نظر می‌رسیدند. آلن برای مدیریت مؤثرتر خود، باید خطری را که زیر فشار در درونش احساس می‌کرد، به چالشی برای خودش تبدیل می‌کرد.

 

یک برنامه فعالیتِ ورزشی منظم، تحمل آلن را افزایش داد و کاری کرد اضطرابش کم شود. ولی از آنجا که برنامه فشرده سفرهایش اغلب مانع تمریناتش می‌شد، به او کمک کردیم عادت‌های دقیقی را در 5 مرحله طراحی کند تا هرزمآن‌که احساسات منفی‌اش بروز کرد، آن‌ها را تحت کنترل درآورد. چالش اولیه او توجه بیشتر به علائمی بود که نشان می‌داد مضطرب است؛ علائمی مانند گرفتگی عضلات، تپش قلب و احساس تنگی در قفسه سینه. وقتی احساس می‌کرد نشانه‌ها در او بروز کرده است، در اولین گام چشم‌هایش را می‌بست و چند نفس عمیق می‌کشید. او در گام بعد، عضلات صورتش را رها می‌کرد. بعد می‌کوشید صدایش را ملایم و لحن صحبتش را آرام تر کند. بعدازآن، سعی می‌کرد خودش را جای طرف مقابل که باعث خشمش شده بود بگذارد؛ و تصور کند آن فرد چه احساسی دارد. در نهایت، تلاش خود را به کار می‌گرفت تا پاسخ خود را با ادبیاتی مثبت بیان کند.

 

اوایل، پرورش این عادت در آلن دشوار بود و تفاوتی با یادگیری مهارت جدید در گلف نداشت. او بارها به رفتار گذشته‌اش بازگشت. اما پس از چند هفته، این تمرین 5 مرحله‌ای ملکه ذهنش شد که شیوه بسیار مطمئنی برای قطع پرخاشگری‌اش بود. کارمندان بسیاری گزارش دادند که آلن منطقی‌تر، خوش‌برخوردتر و آرام تر شده است. خود آلن هم اعلام کرد مدیر بسیار مؤثرتری شده است.

 

در زمان همکاری‌مان با ورزشکاران، با عادات دیگری آشنا شدیم که به جبران استرس و بازگرداندن انرژی مثبت کمک می‌کنند. به‌عنوان نمونه، این موضوع که بسیاری از ورزشکاران هنگامِ آماده کردن خود برای مسابقات، هدفون روی گوش دارند، اتفاقی نیست. موسیقی، اثراتِ فیزیولوژیک و احساسیِ قدرتمندی دارد. موسیقی می‌تواند فعالیتِ ذهن را از نیمکره چپِ منطقی به نیمکره حسی‌تر راست منتقل کند؛ و همچنین می‌تواند فرد را از مشغله ذهنی و نگرانی رها کند. درنهایت، موسیقی می‌تواند ابزاری برای تنظیم مستقیمِ انرژی باشد؛ یعنی بلند کردن صدا در زمان فعالیت و پایین آوردن صدا در زمان کاستن از شدتِ فعالیت.

 

زبان بدن نیز بر احساسات تأثیر می‌گذارد. در آزمایشی از بازیگران خواسته شد خشم را به نمایش بگذارند و سپس در معرضِ تست‌های فیزیولوژیک متعددی قرار گرفتند؛ از جمله ضربان قلب، فشارخون، دمای بدن، واکنش‌های فوری پوست و میزان هورمون‌ها. پس از آن، بازیگران در موقعیتی قرار گرفتند که آن‌ها را واقعاً عصبی می‌کرد و دوباره تست‌ها انجام شد. درواقع، هیچ تفاوتی در نتایج دو آزمایش دیده نشد. نقش بازی کردن به صورت جدی، دقیقاً همان تغییرِ فیزیولوژیک احساساتِ واقعی را به وجود می‌آورد. همه ورزش‌کاران بزرگ این موضوع را می‌دانند. اگر آن‌ها حالت اعتمادبه‌نفس را نشان دهند، درنهایت، حتی در موقعیت‌های پراضطراب، به تدریج احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنند. به همین دلیل، ما از اهلِ کسب‌وکار می‌خواهیم «ادای احساس خوب» را دربیاورند؛ یعنی آگاهانه احساس درونی مدنظرشان را در ظاهرشان نشان دهند. ارسطو گفته است:« شما همان کارهایی هستید که بارها انجامشان می‌دهید. برتری، انجام دادن یک عمل خاص نیست، بلکه یک عادت است.»

 

شاید روابط نزدیک، قوی‌ترین ابزار برای ایجاد احساسات مثبت و بازیابیِ مؤثر باشد. کسانی که لذتِ تجدید دیدارهای خانوادگی یا گذراندنِ غروب با دوست خوبی را تجربه کرده‌اند، احساس اطمینان و امنیت ناشی از این روابط را درک می‌کنند این احساسات، ارتباط نزدیکی با حالت عملکرد ایدئال دارند. متأسفانه، بسیاری از ورزشکاران شرکتی زیر نظر ما بر این باورند برای عملکردی فراتر از حد انتظار در محیط کار، هیچ راهی ندارند جز آن‌که از وقت گذراندن با عزیزان خود بکاهند. ما سعی می‌کنیم موضوع را طور دیگری بیان کنیم. ما به مراجعان خود می‌گوییم با اختصاصِ وقت بیشتر به روابط مهمشان و تعیین حدومرز واضح‌تری بین کار و خانه، نه‌تنها به رضایت بیشتری می‌رسند، بلکه انرژی‌شان را نیز بازمی‌یابند، کاری که برای عملکرد بهتر لازم است.

 

 


Creating sport spirit in bussiness

part 4

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها