قدرت تفکر

خلاصه کتاب : قدرت تفکر

نوشته : ژوزف مورفی

عنوان اصلی : THE MIRACLE POWER OF YOUR MIND

 

 

 

دکتر جوزف مورفی بیش از نیمی از عمرش را صرف مطالعه ادیان شرقی کرد و در زمینه‌ای چینگ، کتاب چینی تفال، که منشأ آن در تاریخ گم شده است، آموزش دید. او همچنین به مدت ۲۸ سال در شعبه لس‌آنجلس کلیسای دیواین ساینس مینیستر بود؛ کلیساهای دیواین ساینس به تبلیغ عرفان عملی به دور از اعتقادات و تعصبات مذهبی می‌پردازند.

 

از لس‌آنجلس تا شرق راه زیادی است اما مورفی احساس کرد رازهایی را در مورد ذهن انیمه هوشیار پیدا کرده است که فراتر از فرهنگ و زمان هستند و باید مخاطبان بیشتری برایش پیدا کرد.

 

 

چگونگی کارکرد ذهن نیمه هوشیار و کاری که می‌تواند انجام بدهد

مورفی ذهن نیمه هوشیار را تاریک خانه‌ای می‌دانست که ما در آن تصاویری را ظاهر می‌کنیم که قرار است در زندگی واقعی‌مان ظهور پیدا کنند. وقتی ذهن هوشیار شاهد یک اتفاق باشد از آن عکس می‌گیرد و آن را به یاد می‌آورد و ذهن نیمه هوشیار برعکس عمل می‌کند یعنی قبل از اینکه یک اتفاق بیفتد آن را می‌بیند (به همین دلیل است که نیروی شهود اشتباه نمی‌کند.)

 

ذهن نیمه هوشیار به عادت و فکرهایی که از روی عادت می‌کنیم پاسخ می‌دهد. این بخش از ذهن، کاملاً خنثی است و خوشحال است که هر عادتی را «چه خوب و چه بد» نرمال و طبیعی می‌داند. ما با بی‌خیالی در هر دقیقه از زندگی‌مان به افکار منفی اجازه می‌دهیم که وارد ذهن نیمه هوشیارمان شوند و بعد وقتی همین افکار در تجربیات و روابط روزانه‌مان بروز پیدا می‌کنند تعجب می‌کنیم. البته بعضی چیزها برایمان اتفاق می‌افتند که ما هیچ نقشی در ایجاد کردنشان نداشته‌ایم و چنین مواردی نادر هستند. اما اکثر مواقع اتفاقات بدی که برایمان می‌افتند از قبل در ذهن نیمه هوشیارمان وجود داشتند و منتظر فرصتی بودند تا بروز پیدا کنند.

 

این یک واقعیت تلخ است اما آشنایی با ذهن نیمه هوشیار باعث پیشرفتمان می‌شوند این معنی که ما فقط با کنترل کردن تصاویری که وارد ذهن نیمه هوشیارمان می‌کنیم می‌توانیم زندگی‌مان را از نو بسازیم. این نکته به علاوه دستورالعمل‌ها و جملات تلقینی مثبت که بهترین تأثیر را روی ذهن نیمه هوشیارتان خواهند داشت کتاب مورفی را به ابزاری برای آزادی تبدیل کرده‌اند. درک ذهن نیمه هوشیارتان به عنوان یک مکانیسم عکس‌برداری، دغدغه و تلاش سخت را برای تغییر دادن زندگی‌تان از بین می‌برد زیرا فقط کافی است تصاویر قبلی را با تصاویر جدید جایگزین کنید سپس خواهید دید که به چه سادگی زندگی‌تان تغییر می‌کند.

 

 

ایمان همراه با آرامش = نتایج مثبت

ذهن نیمه هوشیار با ذهن هوشیار تفاوت زیادی دارد. یکی اینکه نمی‌توان به هیچ کاری مجبورش کرد. اگر با آرامش به این مسئله ایمان داشته باشید که می‌تواند به آسانی کاری را که به او محول کرده‌اید انجام بدهد به بهترین شکل پاسخ می‌دهد. سخت تلاش کردن که ممکن است برای انجام کاری که به ذهن هوشیارتان محول کرده‌اید مؤثر باشد برای ذهن نیمه هوشیار باعث شکست می‌شود زیرا تلاش سخت به ذهن نیمه هوشیارتان این طور القاء می‌کند که مشکلات زیادی در راه رسیدن به هدفتان وجود دارد.

 

علاوه بر ایمان همراه با آرامش، احساسات نیز باعث افزایش سادگی کار ذهن نیمه هوشیار می‌شوند. یک ایده یا فکر به تنهایی ممکن است ذهن هوشیار را تحریک کند اما ذهن نیمه هوشیار دوست دارد همه چیز «با احساسات» همراه شود. وقتی یک فکر به احساس و یک تصویر به اشتیاق تبدیل می‌شود ذهن نیمه هوشیار با سرعت و فراوانی، چیزی را که می‌خواهید به شما تحویل می‌دهد. و مورفی می‌گوید ایمان به عملکرد ذهن نیمه هوشیار از دانستن شیوه کارکرد آن مهم‌تر است. ویلیام جیمز، پدر روانشناسی آمریکا، معتقد بود که بزرگ‌ترین کشف قرن نوزدهم کشف قدرت ذهن نیمه هوشیار بود که به قدرت ایمان اضافه شد. شاید این مسئله که شما می‌توانید با تغییر دادن فضای ذهنتان زندگی‌تان را تغییر بدهید در کنار کشف قاره‌های جدید، الکتریسیته یا نیروی بخار در کتاب‌های تاریخ نیامده باشد اما همه افراد بزرگ از آن باخبر هستند.

 

 

باور داشتن به اینکه می‌شود

مورفی می‌گوید: «قانون ذهن شما همان قانون باور است.» اعتقادات ما زندگی‌مان را می‌سازند. ویلیام جیمز متوجه شده بود هر چه که مردم انتظارش را داشته باشند اتفاق می‌افتد و اصلاً مهم نیست در زمانی که به چیز مورد نظرشان فکر می‌کنند آن چیز وجود دارد یا خیر. ما در غرب به «حقیقت» بیشترین بها را می‌دهیم اما با اینکه حقیقت، مهم است در مقایسه با قدرت حقیقی باور، ضعیف است. هر چیزی که به ذهن نیمه هوشیارتان بدهید، راست یا دروغ، خوب یا بد، به عنوان حقیقت می‌پذیرد. حواستان باشد که در مورد بدبختی شوخی نکنید زیرا ذهن نیمه هوشیار اصلاً شوخ‌طبع نیست.

 

انسانی که از نظر روانی آشفته است با فردی که از نظر روانی سالم است از نظر قدرت باور، برابری می‌کند. وقتی یک دیوانه در آسایشگاه روانی می‌گوید که الویس پرسلی است «دروغ نمی‌گوید» زیرا واقعاً فکر می‌کند که پرسلی است. ما باید از همین قدرت برای اهداف سازنده استفاده کنیم. آرزو نکنیم بلکه مطمئن باشیم همسر ایده آل یا نابغه دنیای تجارت هستیم. راهش فقط این است که هدفی را که تقریباً احمقانه و غیرممکن به نظر می‌رسد انتخاب کنیم و به آن باور و ایمان داشته باشیم؛ مثلاً چیزی که یک سال پیش از نظرمان غیرممکن بود و در عین حال آرزوی قلبی ماست.

 

 

سلامتی و ثروت

در آیین‌های مذهبی گذشتگان که ترکیبات عجیب و افسون‌های مختلف به کار می‌رفت قدرت پذیرش ذهن نیمه هوشیار بود که باعث شفا می‌شد. حتی امروزه پزشکان به این نکته پی برده‌اند که دارونماها اگر با دستورالعمل‌های حاکی از اطمینان پزشک به بیمار همراه شوند که مثلاً: «این حتماً مؤثر است.»، باعث بهبودهای معجزه‌آسایی می‌شوند. مورفی می‌گوید معجزات درمانی فقط نتیجه پیروی بدن از دستورات ذهن نیمه هوشیار است که می‌گوید: «تو کاملاً سالم هستی» آن هم در زمانی که طبیعت کنجکاو ذهن هوشیار آرام گرفته و خاموش است.

 

جنبه دیگر شفای ذهنی این فرض است که ذهن ما بخشی از ذهن بسیار فراتر انسانی (همان طور که امرسون اعتقاد داشت) است که آن هم به نوبه خود به «شعور بی‌پایان». است. مورفی ادعا می‌کنند به همین دلیل است که می‌توانید افرادی را که حتی از نظر فیزیکی به شما نزدیک نیستند درمان کنید آن هم از طریق تجسم فرستادن همه سلامتی، ای و عشقی که در دنیا هست به سمت این افراد، به این ترتیب نیروی حیات در تک‌تک کی بدنشان جاری شده، بیماری را از بین برده و به آنها نیرو می‌بخشد و این اصلاً احمقانه نیست.

 

همان طور که یک قانون سلامتی و هماهنگی در دنیا وجود دارد قانون فراوانی نیز وجود دارد. نظر مورفی این است که: «مشکل اکثر مردم این است که هیچ ابزار تا حمایت ندارند.» بقیه افراد که از قانون فراوانی باخبر هستند در صورتی که حساب بانکی خالی شود یا کارشان را از دست بدهند عصبی نشده و درهم نمی‌شکنند. بلکه این مسئله را پیامی می‌دانند که می‌گوید باید مجدداً به دنیای فراوانی متصل و با آن هماهنگ شوند.

 

مورفی می‌گوید: «احساس ثروتمند بودن» ثروت را در عالم واقع ایجاد می‌کند. ذهن نیمه هوشیار قانون بهره مرکب را درک کرده و از آن پیروی می‌کند. یعنی واریزهای کوچک ذهنی که به طور دائم و در طول زمان انجام می‌شوند به صورت مرکب درآمده و یک اصل بزرگ فراوانی را در ذهن شکل می‌دهند. او به خواننده نشان می‌دهد که دقیقاً چطور سیگنال‌های مناسب را به ذهن نیمه هوشیارش بفرستد تا مطمئن باشد که این تصاویر فراوانی در دنیای واقعی، خودشان را نشان می‌دهند.

 

 

چرا معمولاً دعا کردن بی‌فایده است

مورفی در کتابش نوشته است: دنیای ما دنیای قانون و نظم است بنابراین نباید هیچ چیز «رمزآلود» ی در مورد دریافت پاسخ دعاهایمان وجود داشته باشد. این مسئله به همان اندازه معمولی و خالی از رمز و راز است که بنا کردن یک ساختمان. کسی که از عملکرد ذهن نیمه هوشیار باخبر باشد یاد می‌گیرد که چطور «علمی» دعا کند

 

این حرف به چه معناست؟ به طور سنتی دعا یعنی درخواست جدی از خداوند و سپس «امید بهترین‌ها را داشتن.» منطقاً چنین دعاهایی ارزش و قدرت کمی دارند زیرا با شک و تردید همراه هستند. تناقض دعا کردن به روش سنتی (التماس، آرزو و از این قبیل) این است که هیچ اعتقادی در آن نیست. اعتقاد حقیقی، ساده است: آگاهی از اینکه چیزی در حال رخ دادن است، در حال تأمین شدن است یعنی در زمان حال. وقتی خداوند را به خاطر کمکی که به شما می‌کند تا آرزویتان برآورده شود شکر می‌کنید (حتی اگر هنوز آرزویتان به واقعیت تبدیل نشده باشد) این خود نوعی دعا است که دیگر از حالت آیین رمزآلودی که امیدواریم مورد عنایت خداوند قرار بگیرد خارج شده و به روندی برای رسیدن به اهداف مشخص تبدیل می‌شود که در آن خدا با ما همکاری می‌کند.

 

 

نکاتی چند :

کتاب قدرت تفکر با نیروی ذهن نیمه هوشیار متن ساده‌ای دارد و سعی می‌کند از فرهنگ و مذهب خالی باشد. در این کتاب کمی تکرار وجود دارد اما همین مسئله شیوه برنامه‌ریزی ذهن نیمه هوشیار را منعکس می‌کند. نیمه اول کتاب بهتر است زیرا در آن توضیح داده شده است که ذهن نیمه هوشیار چطور کار می‌کند. نیمه دوم کتاب در مورد نقش و قدرت ذهن نیمه هوشیار در تغییر دادن مسائلی مانند ازدواج، ارتباطات انسانی، کشفیات علمی، خواب، ترس، بخشش و «جوانی ابدی» است. برای اینکه این کتاب روی شما کاملاً تأثیر بگذارد باید توصیه نویسنده را به کار بسته و حداقل دو بار آن را بخوانید.

 

شاید برای بعضی‌ها این کتاب «عجیب» باشد اما بسیاری از مردم می‌گویند زندگی‌شان پس از خواندن این کتاب تغییر کرده است. ذهن نیمه هوشیار چیز قدرتمندی است و چیزی که شما از مورفی به دست می‌آورید درک این مسئله است که اگر بخش غیرمنطقی ذهنتان را نشناسید آرزوها و برنامه‌های منطقی‌تان برای همیشه تخریب می‌شوند.

 

 

ژوزف مورفی

مورفی همیشه تقاضای مردم را برای ارائه شرح حال و زندگینامه رد می‌کرد و می‌گفت باید در میان کتاب‌هایش به دنبال زندگی‌اش بگردند. او بیش از ۳۰ کتاب نوشت از جمله: قوانین عجیب ذهن کیهانی (The Amazing Laws of Cosmic Mind)، رازهای آیچینگ (Secrets of the I- Ching)، هم‌سفر با خدا، رمز توانگری، راز قدرت و قدرت کیهانی درون تو (The Cosmic Power within You).  یک ویراست جدید از کتاب قدرت تفکر وجود دارد که‌ایان مک ماهان آن را بازبینی کرده است.

 

مورفی تحت تأثیر ارنست هولمز و امت فاکس قرار داشت که هر دو نویسنده‌های مشهور فکر نو  (New Thought) (یک جنبش معنوی که در اواخر قرن نوزدهم در آمریکا اتفاق افتاده و روی باورهای متافیزیکی تأکید می‌کند هستند. اما تجربیات و سوابق آکادمیک او در زمینه ادیان شرقی بود. او سال‌های زیادی در هند زندگی کرده و در دانشگاه هند در زمینه زبان آندرا تحقیق می‌کرد.

 

 

جملات طلایی کتاب :

«نتیجه‌بخش بودن یک دعای مثبت به این بستگی دارد که تا چه حد با قوانین هستی هماهنگی دارید. برای یک لحظه به این فکر کنید که فقط اصل ریاضیات وجود دارد و هیچ اصل اشتباهی موجود نیست، اصل حقیقت وجود دارد و اصل عدم صداقت وجود ندارد، اصل هوش وجود دارد و اصل حماقت وجود ندارد، اصل هماهنگی وجود دارد و اصل ناهماهنگی وجود ندارد. اصل سلامت وجود دارد و اصل بیماری وجود ندارد و اصل فراوانی وجود دارد اما اصل فقر وجود ندارد.»

 

«هر چیزی که روی ذهن نیمه آگاه شما تأثیر بگذارد در فضا ظهور پیدا می‌کند. حضرت موسی، عیسی (ع)، بودا، زرتشت، لائوتسه و همه انسان‌های روشن‌بین در تمام اعصار از همین اصل سخن می‌گفتند. هر چیزی که باطناً به آن اعتقاد داشته باشید به صورت تجربیات و وقایع در زندگی‌تان ظهور پیدا می‌کند. همانی که در بهشت (ذهن شما) است در روی زمین (بدن و محیط اطرافتان) نیز هست. این قانون بزرگ زندگی است.»'

 

«قانون ذهن شما قانون باور است. این یعنی به شیوه کارکرد ذهن تان ایمان داشته باشید. یعنی ایمان داشتن به ایمان»

 

 

چکیده:

اگر بفهمید که ذهن نیمه هوشیار چطور کار می‌کند می‌توانید بفهمید که چطور آرزوها به واقعیت تبدیل می‌شوند.

 

۵
از ۵
۱۵ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها