خلاصه کتاب : بترس اما انجام بده
نوشته : سوزان جفرز
عنوان اصلی : FEEL THE FEAR AND DO IT ANYWAY
ایدههایی که در کتابهای خودیاری مطرح میشوند نظر ما را در مورد چیزهایی که ممکن هستند، گسترش میدهند. این ایدهها باعث میشوند به رؤیاهایمان ایمان داشته باشیم و افکار بزرگی را در سر بپرورانیم. بعد از خواندن چنین کتابهایی با خودمان میگوییم: «من این کارو میکنم!» یا «من میخواهم اینطوری باشم!» و دیگر خودمان را دست کم نمیگیریم. با این حال وقتی صبح روز بعد بیدار میشویم و سنگینی بار «واقعیت» را روی دوشهایمان حس میکنیم رؤیاهایمان بیشتر شبیه تخیل محض میشوند تا آرزوهای ممکن. ظرف دو دقیقه برای خودمان توضیح میدهیم که زندگی فعلیمان همین است که هست و بهتر نمیشود. سپس ترسهایمان که برای مدت کوتاهی سفر کرده بودند برمیگردند.
چطور به نقطهای میرسیم که دنبال کردن یک رؤیا به صورت عادت روزانهمان در میآید؟ میان تجربههای امروز ما و رؤیاهایمان دره عمیقی از شک و ترس وجود دارد که ما را متوقف میکند. به دلیل وجود همین ترسها برگشتن به امنیت و کارهای همیشگی از دنبال کردن رؤیاها بسیار سادهتر به نظر میرسد. اما سوزان جفرز میگوید مردم به شکل اشتباهی به ترس نگاه میکنند. به نظر او ترس به جای اینکه نشان دهنده محدودیتها باشد چراغ سبزی برای ادامه دادن است. اگر هیچ ترسی نداشته باشید هرگز رشد نخواهید کرد. ترستان را انکار نکنید اما با وجود ترس، قدم بردارید. کشتیها برای ماندن در بندر ساخته نشدهاند؟
در ادامه نکتههای اساسی فلسفه ترس جفرز آمده است.
برخورد با ترس
ترس انواع مختلفی دارد اما یکی از آنها کشنده است: ترس از اینکه نتوانید جلوی ناراحتیتان را بگیرید. مثلاً میترسیم که اگر همسرمان ترکمان کند یا درآمدمان به حد خاصی نرسد و از این قبیل، نتوانیم جلوی ناراحتیمان را بگیریم. کار اساسی که باید انجام شود این است که شما به نقطهای برسید که بدانید میتوانید از پس هر اتفاقی بربیایید؛ چه اتفاق خوب و چه اتفاق بد. این حرف مثل یک شعار به نظر میرسد اما جفرز میگوید ترس یک مشکل روانی نیست بلکه یک مشکل آموزشی است. شما باید مجدداً به خودتان آموزش بدهید تا ترس را به عنوان بخشی ضروری برای رشدتان بپذیرید و سپس به زندگی ادامه بدهید.
«بله» گفتن به دنیای خودتان
جفرز نمیگوید که شما میتوانید به طور کامل دنیایتان را کنترل کنید. چیزهایی که برایتان اتفاق میافتند دلایل خاص خودشان را دارند. راه گیر نیفتادن در ترس این است که واقعیتها را بپذیرید. این مسئله فقط در مورد اتفاقات کوچک مثل گم شدن کیفتان صادق نیست بلکه در مورد مسائل مهمتری مانند درد هم صدق میکند. شاید مثبت فکر کردن موجب از بین رفتن درد نشود اما اگر آن را در دنیایتان بگنجانید- اگر حق وجودش را انکار نکنید وحشتش از بین میرود. جفرز به کتاب ویکتور فرانکل به نام انسان در جستجوی معنا اشاره میکند که در مورد اردوگاههای کار اجباری نوشته شده است. فرانکل در این کتاب بعضی از وحشتناکترین شرایطی را که انسانها مجبورند تحمل کنند توصیف کرده است. و با این حال نویسنده این کتاب توانسته بود در میان حصارهای سیم خاردار افرادی را پیدا کند که با همه این شرایط «بله» کنار میآمدند و به جای تسلیم شدن احساس مسئولیت را انتخاب میکردند.
در تمام طول زندگیمان به ما گفته میشود که مسئولیتپذیر باشیم. و ما مسئولیتپذیری را این طور تفسیر میکنیم: رفتن به دانشگاه، پیدا کردن یک شغل، وام گرفتن و ازدواج. تصوری که جفرز در مورد مسئولیت دارد بیشتر به نظر امرسون در کتاب اتکا به نفس نزدیک است. از نظر او مسئولیتپذیری یعنی پذیرفتن مسئولیت تفسیری که از تجربههایتان در زندگی دارید. از شغلتان متنفر هستید؟ پس یا برای ماندن در این شغل و موفقیت در آن یک تصمیم آگاهانه بگیرید (یعنی یک «بله» قاطعانه بگویید) یا اینکه شغلتان را تغییر بدهید.
چرا مثبت فکر کردن مؤثر است؟
مثبت فکر کردن خوب است اما واقعیت را منعکس نمیکند. این خیلی «خوش خیالی» است. این اتهام همیشگی منفیبافها به مثبت اندیشی است اما جفرز میپرسد: اگر ۹۰٪ چیزهایی که نگرانشان هستیم هرگز اتفاق نیفتند (همان طور که مطالعات هم نشان میدهند) مسائل منفی چقدر از مسائل مثبت، «واقعیتر» هستند؟ واقعیت به خود ما مربوط است و به این بستگی دارد که چطور به افکارمان شکل میدهیم.
طرز فکر مثبت از اتفاقات بد جلوگیری نمیکند اما باعث میشود که عکسالعمل شما نسبت به اتفاقات بد، در مقایسه با افراد منفیباف متفاوت باشد. افرادی که مثبت اندیشی را تبلیغ میکنند میگویند در زمان مواجهه با یک اتفاق بد به جای اینکه بگویید «این وحشتناکه»، بگویید: «این فرصتی برای یادگیری یک درس زندگی است.» بسیار خوب اما در مورد مسائل جدی مثل سرطان چطور؟ جفرز میگوید مثبت اندیشی تأثیر بسیار زیادی روی سرطان خودش داشت. اگر قانون مثبت اندیشی در مورد مسائل حادی مثل سرطان درست کار میکند پس دیگر برای حساسیت بیش از حد و واکنش نامعقول نشان دادن در مورد مسائل روزمره هیچ بهانهای وجود ندارد. ما دوست داریم از همه چیز انتقاد کنیم و از کاه که بسازیم اما جفرز میگوید به این نکته توجه کنید که این کار تا چه حد باعث ضعیف شدنتان میشود.
مهمترین مسئله در مورد مثبت اندیشی که اساسیترین مسئله نیز هست و بیشتر از هر چیز دیگری مورد غفلت قرار میگیرد این است که باید همیشه در حال تمرین مثبت اندیشی باشیم تا اثربخش باشد. حتی سوزان جفرز که یک شخصیت مهم در عرصه انگیزه بخشی است نمیتواند یک روز را بدون تمرین مثبت اندیشی به سر ببرد. او میگوید ما یک روز را بدون صبحانه، پیادهروی یا بغل کردن بچههایمان تحمل نمیکنیم پس چرا باید فکر کنیم که یک برنامه روزانه برای انرژی بخشی مثبت به خودمان اختیاری است؟ او توصیه میکند که مجموعهای از کتابها و نوارهای انگیزهبخش را جمعآوری کرده و روزانه آنها را مطالعه کنیم یا به آنها گوش بدهیم. مطمئناً تأثیر این کار بسیار بیشتر از حدی خواهد بود که تصورش را میکنید هم روی خودتان و هم روی جهانی که در آن زندگی میکنید.
ذهن ناخودآگاه را برنامهریزی کنید
مطمئن باشید هر چیزی که در ذهن ناخودآگاهتان وجود داشته باشد راهی پیدا خواهد کرد تا در زندگیتان به واقعیت تبدیل شود. بنابراین کنترل چیزهایی که وارد ذهنتان میشوند در هر سطحی ضروری است. یک راه مهم برای ایجاد تغییر و غلبه بر ترس که به زحمت و شجاعت کمی نیاز دارد استفاده از جملههای تلقینی مثبت است. جفرز این جملهها را
جملههای مثبتی تعریف میکند که به فرد تلقین میکنند که واقعاً چیزی در حال اتفاق افتاده است. جملهای مثل اینکه: «من هرگز خودم را تحقیر نخواهم کرد» مؤثر نیست. جملههای تلقینی هم باید مثبت باشند و هم باید به زمان حال باشند. مثلاً «من در هر وضعیتی اعتماد به نفس دارم» وقتی که این جملهها به ذکرهای همیشگیتان تبدیل شوند دیگر حتی لازم نیست به جملههایی که میگویید اعتقاد داشته باشید تا مؤثر واقع شوند. ذهن انسان در برابر چیزهایی که به خودش داده میشود عکسالعمل نشان میدهد چه واقعی باشند و چه نباشند. ما میتوانیم انتخاب کنیم که یا به «موجود منفیباف درونمان» گوش بدهیم یا به «حرفهای خودمان خود برترمان»
نکاتی چند :
پیامهای خوب دیگری هم در این کتاب وجود دارند از جمله اینکه:
همیشه وقت زیادی وجود دارد. «بزرگترین مشکلی که در سر راه زندگی وجود دارد بیصبری است.» بیصبری در واقع تنبیه کردن خودمان است و باعث ایجاد اضطراب، نارضایتی و ترس میشود. انسان باید بپذیرد که هر کاری که در حال انجام دادنش است به بهترین شکل ممکن و در زمان مناسب در حال انجام است.
چطور تصمیمات «شکستناپذیر» بگیریم: بپذیرید که همیشه فقط یک راه «درست» یا «غلط» وجود ندارد. باید به نقطهای برسیم که بپذیریم هستی فرصتهای بیشماری برای رساندن ما به هدفمان دارد و دیگر گروگان یک نتیجه خاص نباشیم.
هرگز از اشتباه کردن نترسید. به یاد داشته باشید که حتی بهترین بازیکنان بسکتبال از هر ده باری که برای پرتاب توپ به داخل سبد تلاش میکنند فقط چهار بار موفق میشوند. پس سخت نگیرید و به خاطر هر تجربهای که در زندگی دارید خوشحال باشید حتی اگر تجربه موفقی نباشد. به هر حال شما آدم موفقی هستید زیرا حداقل دست به اقدام زدید.
در مورد ترس از ایجاد تعهد در روابط: ما باید بفهمیم که در یک رابطه با انسان دیگر مسئول پیشرفت و سلامتی و شادی او هستیم نه ضرورتاً مسئول یک اتحاد ابدی غیرقابل انعطاف.
نکتههای نهایی
در ابتدای کتاب، جفرز چند واقعیت را در مورد ترس دستهبندی میکند که عمیقترین آنها واقعیت شماره پنج است که میگوید:
«دست زدن به کاری که از آن وحشت دارید کمتر از زندگی کردن بااحساس ناتوانی، ترسناک است.»
به عبارت دیگر کسانی که هرگز در زندگی ریسک نمیکنند همیشه با ترس از اینکه ممکن است اتفاق بدی بیفتد زندگی میکنند. این افراد در درجه اول به دنبال امنیت هستند اما کاری که انجام میدهند در واقع ناامنی مزمن است. امتحان کردن چیزهای جدید، واقعاً سادهتر (و بینهایت ارضاکننده) است. تصمیم شما برای مواجه شدن با چالشهای بیشتر در زندگی، باعث ایجاد احساس امنیت میشود زیرا شما میدانید که میتوانید از پس هر مشکلی بربیایید.
این نوع برخورد مستقیم با ترس از ویژگیهای معمول کتاب بترس اما انجام بده است. در این کتاب نوعی حس همدردی با خواننده وجود دارد که باعث میشود خواننده احساس تنهایی نکند؛ حس تنهایی ناشی از ترس واقعاً به چنین همدردی نیاز دارد. شیوه نگارش این نویسنده لطف و زیبایی خاصی دارد که وقتی کتاب را میخوانید به شما نیروی خاصی داده و شما را سر حال میآورد.
آیا از خریدن یک کتاب خودیاری خجالت میکشید؟ بترسید با این حال یکی از این کتابها را بخرید.
سوزان جفرز
وقتی جفرز تصمیم گرفت به کالج برود مادر دو بچه بود و بالاخره توانست مدرک دکترایش را در روانشناسی از دانشگاه کلمبیا دریافت کند. پس از فارغالتحصیلی مدیر بیمارستان شناور (بیمارستانی روی یک قایق) در نیویورک سیتی شد و تقریباً ده سال در این سمت باقی مانده.
کتاب بترس اما انجام بده در کلاسی در دانشکده تحقیقات اجتماعی دانشگاه نیواسکول در نیویورک کامل شد. دست نوشتههای جفرز نامههای مخالفت آمیز زیادی دریافت کرد که بدترینشان این بود: «حتی اگر پرنسس دایانا لخت سوار یک دوچرخه شود و بخواهد به رایگان این کتاب را به رهگذران بدهد هیچکس آن را نمیخواند.» (این انتقاد در وب سایت جفرز آمده است.)
بقیه کتابهای او عبارتاند از: ماورای ترس، با زندگی برقصیم، جرات به خرج بده و ارتباط برقرار کن (Dare to connect)، قلبمان را به روی مردان بگشاییم، سفری از از دست دادن به سمت پیدا کردن (The Jourmy from Lost to Found). تازهترین کتاب جفرز که در مورد والدین است من خوبم... تو بیتربیتی (I ' m Okay... You ' re a Brat) نام دارد. سوزان جفرز که سمینارهای انگیزهبخش ضدترس اش شهرت دارند تا به حال چندین بار در برنامههای اپرا وینفری شرکت کرده است. او در حال حاضر در لوسآنجلس زندگی میکند.
جملات طلایی کتاب :
«درمانی را به یاد میآورم که در زندگی از همه چیز میترسیدم. میترسیدم که نتوانم آرزوهایم را به واقعیت تبدیل کنم. بنابراین فقط در خانه میماندم و قربانی ترسهایم بودم. دوست داشتم بگویم یک روحانی مذهب ذن توانست مرا از این حال نجات دهد و بیدارم کند ولی اینطور نبود. در واقع چیزی که مرا نجات داد تبلیغات یک شرکت هواپیمایی شرقی بود که میگفت: «وارد این دنیا شوید.» وقتی این تبلیغات را دیدم ناگهان متوجه شدم که تا آن زمان از شرکت داشتن در این دنیا خودداری کرده بودم.»
«آیا شما هم یک «قربانی» هستید یا مسئولیت زندگیتان را به عهده میگیرید؟ بسیاری از ما فکر میکنیم که مسئولیت زندگیمان را قبول میکنیم در صورتی که اینطور نیست. «قربانی» بودن، شکلهای مختلفی دارد.»
چکیده:
وجود ترس نشانه این است که شما در حال رشد کردن و پذیرش مشکلات زندگی هستید.