ایجاد روحیه ورزشی در کسبوکار
قسمت پنجم
تاریخ انتشار : نوامبر 2007
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
ظرفیت ذهنی
بیشتر تمرینهای سنتیِ تقویت عملکرد، سومین سطح از هرم عملکرد، یعنی عملکرد شناختی را هدف قرار میدهد. رویکردهای معمول اغلب با استفاده از تکنیکهایی مانند بازطراحی روندِ کار و مدیریت آگاهی یا با یادگیری نحوه استفاده از تکنولوژی پیچیدهتر، قابلیتهای ما را بهبود میبخشند. هدفِ تمرینات ما تقویت ظرفیتهای شناختی مرجعانمان است، که مهمترین آنها تمرکز، مدیریت زمان و مهارتهای تفکرِ مثبت و منتقدانه است.
تمرکز یعنی انرژیِ معطوف به تحقق هدفی خاص. هر چیزی که با تمرکز تداخل داشته باشد، باعث اتلاف انرژی میشود. مدیتیشن که معمولاً تمرینی روحی تلقی میشود، میتواند ابزارِ بسیار مؤثری برای تقویت توجه و افزایش سطح بازیابی انرژی باشد. در این سطح از هرم عملکرد، با راهنمایی هیچ متخصصی نیازی ندارید. یک تکنیک مدیتیشن مناسب، نیازمندِ آرام نشستن و تنفس عمیق، و سپس شمردن هر بازدم و شروع دوباره با رسیدن به عدد 10 است. همچنین میتوانید کلمهای را پس از هر بار نفس کشیدن تکرار کنید.
مدیتیشن در صورتی که منظم انجام شود، ذهن، احساسات و جسم را آرام میکند و زمینهساز بازیابیِ انرژی میشود. بهعنوان مثال، مطالعات بسیاری نشان داده است که مدیتیتورهای با تجربه در مقایسه با دیگر افراد، به ساعتهای خوابِ بسیار کمتری نیاز دارند. مدیتیشن و دیگر تمرینهای غیر شناختی همچنین میتوانند فعالیتِ امواج مغزی را کند کنند و فعالیت ذهنی را از نیمکره چپ به نیمکره راست انتقال دهند. آیا برایتان پیش آمده است که در حین انجام دادن فعالیتی ناخودآگاه، مانند دویدن آرام، کار کردن در باغچه یا آهنگ خواندن زیر دوش، ناگهان راهحلی برای مشکلی آزاردهنده به ذهنتان خطور کند؟ این همآنجابهجایی بین نیمکرههای چپ و راست مغز است که در واقع حاصل نوسان ذهنی است.
بیشتر تمرینات ما در این سطح از هرم به ورزشکاران شرکتی کمک میکند آگاهانه زمان و انرژی خود را مدیریت کنند. آنها با دورههای متناوب استرس و تجدید قوا یاد میگیرند کارشان را با نیاز بدن به استراحت پس از هر 90 تا 120 دقیقه، هماهنگ کنند. چنین کاری ممکن است برای مدیران موفقِ غیرقابل مهار دشوار باشد. جفری اسکلار 39 ساله، مدیر فروش شرکت سرمایهگذاری گرانتل اند کامپنی در نیویورک، مدتها بود به غلبه بر رقبایش با تلاش بیرویه عادت کرده بود؛ به عبارتی دیگر، عادت کرده بود سختتر از دیگران تلاش کند. او با کمک ما، مجموعه عاداتی را در خود پرورش داد تا بازیابیِ انرژی به طور منظم در برنامهاش قرار گیرد و بتواند در مدتزمان کمتری عملکرد بالاتری داشته باشد. اسکلار یک بار صبح و بار دیگر بعدازظهر از سالنِ پر جنبوجوش بورس خارج میشود و به دفتری آرام پناه میبرد تا 15 دقیقه تمرینهای تنفس عمیق را انجام دهد. و هنگام ناهار، از دفتر بیرون میآید، کاری که پیشتر فکرش را هم نمیکرد و حداقل 15 دقیقه به پیادهروی در هوای آزاد میرود. او همچنین 5 یا 6 بار در هفته بعد از پایان کارش ورزش میکند. اسکلار و همسرش شری که خودش مدیر اجرایی پرمشغلهای است، به هم قول دادهاند در خانه از ساعت 8 به بعد دیگر درباره مسائل کاری حرف نزنند. آنها همچنین کار در آخر هفته را تعطیل کردهاند و نزدیک دو سال است به این برنامه پایبند ماندهاند. در این مدت، درآمد اسکلار بیش از 65 درصد افزایشیافته است.
جیم کانر، رئیس و مدیر اجرایی شرکت فوت جوی، با اولویتبندی دوباره زمان خود، نه تنها انرژیاش را بهتر مدیریت میکند، بلکه توازن بیشتری به زندگی خود بخشیده و شور و اشتیاقش را دوباره به دست آورده است. کانر به ما مراجعه کرد و گفت احساس میکند عمیقاً درگیرِ زندگیِ یکنواخت شده است. او میگفت:« احساساتم از بین رفته بود؛ بهگونهای که میتوانستم با رنجِ زندگی کنار بیایم. من در حدی در زندگیام فراز و نشیب داشتم که نوسان را برای خودم ممنوع کردم. زندگی را احساس نمیکردم، بلکه آن را خیلی تکراری میگذراندم.»
کانر خودش را ملزم کرده بود هر روز اولین نفری باشد که وارد اداره میشود و آخرین نفری باشد که آنجا را ترک میکند. او میدانست اگر چند روز در هفته کمی دیرتر به محل کار میرسید یا زودتر از آنجا میرفت، کسی ایرادی از او نمیگرفت . همچنین متوجه شد خوب است یک یا دو روز در هفته، بهجای حضور در دفتر اصلیاش، به یکی از زیرمجموعههای شرکت برود که خیلی به خانه او نزدیکتر بود. انجام این کار میتوانست روحیه کارکنان کارخانه را تقویت کند و 90 دقیقه هم از زمان رفتوآمد او بکاهد.
کانر بلافاصله پس از شروع کار با ما، دستور داد تا در کارخانه زیرمجموعه شرکت، دفتری برای او آماده کنند. او اینک دست کم یک روز کامل در هفته را در آنجا سپری میکند و با توجه به حضور بیشترش، تعدادی از نیروهای آنجا نزد او میآیند و نظرشان را به او منتقل میکنند. کانر همچنین شرکت در کلاس گلف، به مدت یک بار در هفته را آغاز کرده که موجب شده است رانندگی آرام تری به محل کارش داشته باشد، چون روزهایی که تمرین گلف دارد، بعد از ساعات ترافیک به محل کار میرود. علاوه بر این، کانر تدارک دیده است که یک بار در ماه با همسرش به سفر برود. او هنگام غروب، معمولاً زودتر از دفترش خارج میشود تا زمان بیشتری را با خانوادهاش سپری کند.
در کنار همه این موارد، کانر با نهایت دقت بحثِ بازیابیِ انرژی را در برنامه روزانهاش گنجانده است. او میگوید:« استراحت به همراه خوردن میوه و نوشیدن آب، تفاوت چشمگیری ایجاد کرده است. در لحظه شروع کار،ساعتم را برای 90 دقیقه بعد تنظیم میکنم تا عادت قبلیام برنگردد. اما ناخودآگاه این روش را توی زندگیام گنجاندهام و آن را دوست دارم. برای همین بهرهوریام خیلی زیاد شده و فرایند فکریام بهبود چشمگیری یافته. همچنین سرکار بیشتر به کار های مهم میپردازم و دیگر خودم را بیشازحد درگیر جزئیات نمیکنم. زمان بیشتری هم برای فکر کردن و استراحت کردن دارم.»
عاداتی که تفکر مثبت را تقویت میکند، همچنین احتمال رسیدن به شرایط مطلوبِ عملکرد را افزایش میدهد. در این جا هم، تجربهمان با ورزشکاران ردهبالا، به ما قدرت ایجاد عادات ذهنی خاص را برای حفظ انرژی مثبت یاد داد.
به نظر میرسد جک نیکلاس، یکی از گلف بازان بزرگ تاریخ گلف، درکی ذاتی از اهمیت نوسان و عادات دارد. او در کتاب گلف دایجست مینویسد:« برنامهای برای خودم ریختهام که من را از قلههای تمرکز به درههای آرامش میرساند و در صورت لزوم دوباره به حالت اول بازمیگردم. تمرکزم در لحظه ورود به زمین افزایش مییابد و بهتدریج افزایش مییابد... تا زمانی که به توپ ضربه میزنم... همزمان با خارج شدن از زمین، به درون دره آرامش فرومیروم، چه مشغول گفتوگو با رقیب شوم چه بگذارم ذهنم هر جا میخواهد مرا با خود ببرد.»
تجسم کردن یکی دیگر از عاداتی است که انرژی مثبت ایجاد میکند و تأثیرات آشکاری در عملکرد ما دارد. بهعنوان مثال، ارل وودز به پسرش تایگر جانشین مسلم نیکلاوس یاد داد قبل از ضربه زدن به توپ، آن را در ذهنش در حالی تصور کند که چرخان به سمت سوراخ میرود. این تمرین نتیجهای فراتر از احساس خوشبینی و خوشی دارد. ایان رابرتسون، دانشمند علم اعصاب در کالج ترینیتی دویلین و نویسنده کتاب مجسمه ذهن، دریافته که تجسم میتواند واقعاً مدارهای عصبی ذهن را دوباره برنامهنویسی کند و مستقیم به عملکرد بهتر بینجامد. در این زمینه، نمیتوان نمونهای بهتر از لورا ویلکینسون، قهرمان شیرجه پیدا کرد. 6 ماه قبل از المپیک سیدنی، سه انگشت پای راستش در زمان تمرین شکست. او که نمیتوانست به خاطر گچ گرفتگی پایش وارد آب شود، ساعتها روی تخته پرش مینشست و هرکدام از شیرجههایش را در ذهنش تجسم میکرد. ویلکینسون که تنها چند هفته مانده به المپیک امکان تمرین دوباره را یافته بود، با کسب مدال طلای سکوی 10 متری، براین مشکل بزرگ غلبه کرد.
تجسم در محیط کار نیز به همین اندازه مؤثر است. شری اسکلار عادتی برای آمادهسازی برای هرگونه رویداد بزرگی در زندگی کاریاش دارد. او میگوید:« همیشه قبل از جلسه وقت میگذارم و در مکانی آرام مینشینم و به این فکر میکنم واقعاً از آن جلسه چه میخواهم. سپس خودم را تجسم میکنم که به نتیجهای که میخواستم رسیدهام». اسکلار در عمل، عضله سازیِ ذهنی میکند و قدرت و استقامت و انعطافپذیری خود را افزایش میدهد. با انجام این کار، احتمال آنکه تحتفشار، افکار منفی باعث سردرگمیاش شود، کاهش مییابد. او میگوید:« این کار آرامش و اعتمادبهنفسم را قبل از سخنرانیها خیلی افزایش میدهد.»
Creating sport spirit in bussiness
part 5
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.