13 کاری که افراد با ذهن قوی انجام نمی‌دهند __ یازده

 

 

 


13 کاری که افراد با ذهن قوی انجام نمی‌دهند

کار یازدهم

نویسنده : ایمی مورین 


 

 

افراد دارای ذهن قوی، از زمان تنهایی نمی‌هراسند.

 

بلیز پاسکال:

تمام بدبختی‌های انسان از این نشأت می‌گیرد که نمی‌تواند در اتاقی، ساکت و تنها بنشیند.    

 

ونسا از پزشک معالجش خواسته بود به او داروی خواب‌آور بدهد؛ ولی پزشک به او پیشنهاد کرده بوده که اول مراجعه به مشاوره را بیازماید. ونسا هرچند نمی‌دانست مشاوره چه کمکی به او می‌کند، اما قبول کرد که به دیدن من بیاید. او توضیح داد که شب‌ها نمی‌تواند ذهنش را ساکت کند. با وجود احساس خستگی هنگامی که به رختخواب می‌رفت، تا ساعات زیادی بیدار بود. گاهی درمورد مسائل ویژه‌ای که در طول روز برایش اتفاق افتاده بود حدس و گمان‌هایی می‌زد و گاهی نگران کارهای فردایش بود. گاهی هم آن‌قدر افکار درهم و بزنم زیادی در ذهنش چرخ می‌زد که حتی نمی‌دانست دقیقا به چه چیز می‌اندیشد.

 

ونسا گفت که در طی روز هیچ فکر نگران‌کننده‌ای ندارد او مشاور املاک بود و روزهایی در اوج مشغلهٔ کاری سپری می‌شد. وقتی هم در حال کار نیود، با دوستانش شام می‌خورد یا با باقی متخصصان جوان شبکه‌سازی می‌کرد. مرز میان کار و تفریح او معمولاً مشخص نبود؛ چون معمولا از طریق شبکه‌های اجتماعی با گروه‌های مختلف دوستی‌اش به فعالیت کاری ادامه می‌داد. او عاشق شیوهٔ زندگی فعالش بود و از این که مدام در حرکت باشد لذت می‌برد. هرچند در شغلش اضطراب بالایی داشت، فعالیت‌های اجتماعی‌اش بسیار نتیجه‌بخش و در فروش هم بسیار موفق بود.

 

هنگامی که از او پرسیدم چندوقت یک‌بار با خودش خلوت می‌کند و به خودش زمان نشستن و اندیشیدن می‌دهد جواب داد: اوه، هیچ‌وقت. اصلا نمی‌خواهم ثانیه‌ای از روزم را هدر دهم. وقتی به او گفتم دلیل هیاهوی ذهنی شبانه‌اش این است که به مغزش اجازه نمی‌دهد در طول روز مسائل را پردازش کند در اپل خندید و گفت: نه، این‌طور نیست. من در طول روز، وقت زیادی را برای اندیشیدن دارم. گاهی ناگهانی درمورد چیزهای زیادی می‌اندیشم. به او توضیح دادم که مغزش به زمان بیماری نیاز شدیدی دارد و پیشنهاد دادم در طول روز زمانی را برای تنهایی برنامه‌ریزی کند. با این‌که متقاعد نشده بود تنهایی به خواب بهتر او کمک می‌کند، در نهایت قبول کرد که پیشنهاد مرا امتحان کند.

 

در ابتدا، درمورد راه‌های متفاوت خلوت کردن با افکارش با او حرف زدیم. ونسا قبول کرد که هر شب قبلا از خواب، حداقل ده دقیقه بدون استفاده از عواملی حواس‌پرت‌کن مثل تلویزیون، تلفن همراه و رادیو، به نوشتن افکارش بپردازد. یک هفته بعد گفت که سکوت کمی برایش آزاردهنده بوده اما از نوشتن لذت برده و فکر می‌کرد کمی هم سریع‌تر به خواب رفته است.

 

طی چند هفته بعد، چند فعالیت دیگر مثل مراقبه و تمرین آگاهی را هم آزمایش کرد و با تعجب فهمید که هرروز صبح چند دقیقه مراقبه، او را به اوج آرامش می‌رساند. حتی اقرار کرد که ذهنش آرام‌تر شده، سپس به نوشتن ادامه داد. زیرا احساس می‌کرد این کار به افکارش نظم می‌بخشد. با وجود این، هرچند مشکلات خوابش به‌طور کامل برطرف نشد اما احساس کرد خیلی زودتر می‌تواند بخوابد.

 

 

هراس از تنهایی

 

اکثر افراد، تنهایی را دوست ندارند. حتی خیلی از ما، از تنهایی می‌هراسیم‌. اکنون به موارد زیر توجه کرده و بگویید کدام‌یک برای شما آشناست:

 

✓ در اوقات فراغت خود، آخرین کاری که انجام می‌دهید این است که بنشینید و بیندیشید.

 

✓ تصور می‌کنید که خلوت با خودتان خسته‌کننده است.

 

✓ هنگام کار در منزل، دوست دارید تلویزیون یا رادیو روشن باشد.

 

✓ از سکوت لذت نمی‌برید.

 

✓ تنها بودن را با احساس تنهایی یکسان می‌دانید.

 

✓ هیچ‌وقت از انجام فعالیت‌هایی همچون تنها رفتن به سینما یا تماشای کنسرت لذت نمی‌برید.

 

✓ انجام کارها به‌تنهایی، احساس گناه را برای شما به دنبال دارد.

 

✓ وقتی در اتاق انتظار یا میان کارها چند دقیقه اوقات فراغت دارید، احتمالا یک تماس تلفنی بگیرید، پیام بفرستید یا از شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید.

 

✓ وقتی تنها مشغول رانندگی هستید، معمولاً رادیو را روشن نگه می‌دارید یا با تلفن صحبت می‌کنید که سرگرم شوید.

 

✓ نوشتن یا مراقبه، از دید شما اتلاف وقت است.

 

✓ زمان تنهایی ندارید.

 

جالب است تنها بودن با افکارتان به شما کمک می‌کند که به اهدافتان برسید، دور از مشغله‌ی زندگی باشید و بر رشد ذهنی‌تان متمرکز باشید.

 

 

 

چرا از تنهایی پرهیز می‌کنیم

 

ونسا فکر نمی‌کرد که تنهایی، شیوه‌ای دسازنده برای استفاده از وقتش باشد. او آن‌قدر درگیر شغلش بود که حتی اگر یک لحظه به آن نمی‌پرداخت، احساس گناه می‌کرد. او نمی‌خواست هیچ فرصتی را برای فروش جدید از دست بدهد.

 

هرچند تنهایی معانی خوبی در مذاهب آسمانی دارد و حضرت عیسی و حضرت محمد و بودا برایش ارزش زیادی قائل بودند، تنهایی بیش‌ازحد اما نتایج منفی دارد. تنهایی زیاد، مثل تنهایی یک زاهد و مرتاض، معمولا با تصویری منفی در کارتون‌ها، افسانه‌ها و فیلم‌ها انعکاس می‌یابد. داستان‌هایی که در آن‌ها پیرزنی در کلبهٔ خویش در حال ریسندگی است هم از تنهایی مفرط انتقاد می‌کند. زمانی که بچه‌ها کار غلطی به انجام می‌رسانند، والدینشان آن‌ها را به اتاقشان می‌فرستند تا تنها باشند و همین نوع از تنبیه، این پیام را منتقل می‌کند که تنهایی نوعی مجازات است‌. زندان انفرادی نیز بدترین نوع زندان است. هرچند مشخصاً تنهایی شدید، علامت سلامت روح نیست، آن‌قدر از تنهایی انتقاد شده است که حتی مدت کوتاهی تنها بودن می‌تواند ناخوشایند باشد.

 

این مفهوم که تنهایی بد است و معاشرت‌های اجتماعی خوب است، ما را به سمت گرایش به اجتماع وامی‌دارد. بعضی باور دارند که یک‌شنبه شب‌ها نباید تنها در خانه ماند چراکه خوش‌یمن نیست. درگیری‌های اجتماعی، به افراد احساس اهمیت می‌دهد؛ انگار هرچه بیشتر تلفنتان زنگ بخورد و بیش‌تر برنامه‌ریزی کنید، اهمیت بالاتری دارید.

 

هم‌چنین کارکردن هم به‌خودی‌خود، حواس‌پرتی خیلی خوبی است اگر مشکلاتی دارید که دوست ندارید به آن‌ها بیندیشید، چرا همسایه‌هایتان را برای شام دعوت نکنید یا با دوستان خود به خرید نروید؟ از این‌ها گذشته، تا زمانی که ذهنتان را با مکالمه‌های خوب در می‌کنید، مجبور نیستید به مشکلاتتان بیندیشید. حتی اگر به‌صورت فیزیکی نمی‌توانید با افراد وقت بگذرانید، با رشد و پیشرفت فناوری دیگر حقیقتا مجبور نیستید که تنها باشید. تقریبا هرجایی می‌توانید با تلفن صحبت کنید، با استفاده از شبکه‌های اجتماعی مدام با دیگران در تماس باشید و به‌محض اینکه زمانش را داشتید، پیام بفرستید. تقریباً در هر دقیقه از شبانه‌روز می‌توانید به‌صورت مجازی از تنها بودن با افکارتان دوری کنید.

 

افرادی که احساس می‌کنند همیشه باید در حال انجام یک کار باشند، شاید هنگام تنهایی را نوعی وقت تلف کردن بدانند. پس تمام لحظات‌شان را با فعالیت‌های گوناگونی در می‌کنند. آن‌ها گذشته از این‌که در حال تمیز کردن خانه باشند یا فهرست برداری از کارهایی که باید انجام شود، ارزش آن‌چنانی برای نشستن و اندیشیدن قائل نیستند زیرا به نظرشان نتایج فوری دربر ندارد. در حقیقت، اگر کاری انجام ندهند حتی امکان دارد احساس گناه کنند.

 

البته بعضی افراد تنهایی را دوست ندارند و با هرج‌ومرج، صداهای مزاحم همیشگی و فعالیت‌های دائمی بزرگ شده و به این ترتیب، شدیدا عادت کرده‌اند. به همین علت، هنگام بیکاری، سکوت و خلوت با خود مفهوم واضحی برای‌شان ندارد. آن‌ها از آن‌ها بودن با افکارشان هراس دارند، زیرا می‌دانند که امکان دارد به چیزهای بد بیندیشند. به همین خاطر، اگر تنها چند لحظه اوقات فراغت داشته باشند، امکان دارد مسئله‌ای غم‌انگیز را به خاطر بیاورند یا به خاطر آینده مضطرب شوند. بنابراین در تلاش برای پس‌زدن احساسات ناراحت‌کننده، ذهنشان را تا حد امکان مشغول نگه می‌دارند.

 

تنهایی معمولا با گوشه‌گیری اشتباه گرفته می‌شود. احساس انزوا با خواب کم، فشارخون بالا، دستگاه ایمنی ضعیف و افزایش هورمون‌های اضطراب ارتباط مستقیم دارد؛ ولی تنهایی لزوماً منکر به انزوا نمی‌شود و به افسردگی ختم نمی‌شود. در حقیقت، احساس گوشه‌گیری به معنای این است که افراد در یک اتاق شلوغ میان افراد دیگر باز هم احساس تنهایی کنند و فکر کنند هیچ‌کس به خاطر آن‌ها در آن جمع حضور ندارد؛ ولی تنهایی یعنی گزینش این‌که با افکار خویش تنها باشند.

 

 

مشکل هراس از تنهایی

 

هرقدر ونسا روزش را پرمشغله‌تر می‌کرد، شب‌ها ذهنش سخت‌تر می‌توانست ساکت شود. هرقدر افکار رقابتی بیش‌تری را می‌آزمود، بیش‌تر می‌کوشید تا آن‌ها را غرق کند. سرانجام، نگران‌تر و آشفته‌تر می‌شد. افکارش سبب می‌شدند که او شب‌ها بیدار بماند. حتی هنگامی که می‌خواست بخوابد، تلویزیون را روشن می‌گذاشت تا با صدای آن، هیاهوی ذهنی‌اش ساکت شود.

 

اگر در سکوت افکار خود را بازسازی نکنیم، این درگیری‌های ذهنی زیاد، برای ما نتایجی جدی خواهد داشت. متأسفانه، ویژگی‌های خوب تنهایی معمولاً نادیده یا دست‌کم گرفته‌شده است. براساس نتایج دسته‌ای از تحقیقات، بااهمیت‌ترین ویژگی‌های تنهایی شامل موارد زیر است:

 

✓ تنهایی متعادل برای کودکان سودمند است. تحقیق به اسم نتایج مثبت تنهایی در اوایل جوانی، در سال ۱۹۹۷، نشان داد دانش‌آموزان کلاس پنجم تا نهم که زمان متعادلی را در تنهایی سپری کرده‌اند، احتمال ضعیفی وجود داشت که به مشکلات رفتاری دچار شوند.

 

✓ تنهایی در محل کار منجر به افزایش بهره‌وری می‌شود هرچند اکثر شرکت‌ها و دفترهای کاری، محل کار باز و جلسات طوفان فکری بزرگ را رایج می‌کنند، تحقیقی در سال ۲۰۰۰ با عنوان تحریک شناختی در طوفان فکری نشان داد که معمولاً افراد جامعه، در صورت دارا بودن حریم شخصی، عملکرد کاری‌شان بهتر می‌شود. به همین خاطر، تنهایی با افزایش بهره‌وری رابطه‌ای مستقیم دارد.

 

✓ تنهایی، باعث افزایش احساس همدلی می‌شود. وقتی افراد با خودشان خلوت می‌کنند، احتمال بیش‌تری دارد که نسبت به بیگانه‌ها شفقت و دلسوزی بیش‌تری نشان دهند. در مقابل، اگر وقت بالایی را در حلقه‌ی اجتماعی‌تان می‌گذرانید احتمال قوی‌تری وجود دارد که خود را در مواجهه با بیگانگان ببینید و همین موجب می‌شود با افراد خارج از حلقهٔ اجتماعی‌تان، رفتار مهربانانهٔ کم‌تری داشته باشید.

 

✓ تنهایی سبب خلاقیت می‌شود. بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و موسیقی‌دانان موفق، از تنهایی به‌عنوان بهبود عملکردشان یاد می‌کنند. در این میان، بعضی از تحقیقات نشان می‌دهد که اجتناب از جامعه، سبب تقویت و رشد خلاقیت می‌شود.

 

✓ مهارت‌های فردی برای سلامت ذهنی سودمند است. هرچند معمولاً بر اهمیت مهارت‌های اجتماعی تأکید زیادی می‌شود، شواهد نشان می‌دهد که مهارت‌های فردی به همان اندازهٔ برای سلامت مفید است. توانایی تحمل زمان تنهایی با افزایش شادی، رضایت از زندگی و مهار اضطراب رابطه‌ای مستقیم دارد. افرادی که از تنهایی لذت می‌برند هم کم‌تر دچار افسردگی می‌شوند.

 

✓ تنهایی سبب بازدهی می‌شود. براساس نتایج تحقیقات، تنهایی باعث ایجاد فرصتی می‌شود تا باتری خود را شارژ کنید. به‌تنهایی زمان را سپری کردن در طبیعت، منجر به افزایش بازدهی روانی و جسمانی می‌شود.

 

پس، از سرعت خود کم کنید و وقتی را برای خودتان اختصاص دهید، چراکه در غیر این صورت، نتایج جدی به دنبال دارد؛ همچنان که دوست خوبم آلیشیا، چند سال قبل این نتایج جدی را تجربه کرد. در آن وقت او را نمی‌شناختم. به همین علت، وقتی شنیدم به‌دلیل تحمل مشغله و اضطراب بالا در زندگی‌اش شدیداً بیمار شده است، بسیار غافلگیر و متأسف شدم.

 

او به‌تازگی اولین فرزندش را به دنیا آورده بود و هفته‌ای ۲۵ تا ۳۰ ساعت در رشته‌ای مشغول‌به‌کار بود که علاقه‌ای به آن نداشت. به‌صورت تمام‌وقت در دانشکده هم تحصیل می‌کرد زیرا قصد داشت که حتما مدرک تحصیلی‌اش را بگیرد. به همین خاطر، وادار بود زمان بالایی را از فرزندش دور باشد و از همین جهت شدیداً احساس گناه می‌کرد.

 

عواطف مادرانه، کار و درس زیاد و هزینه‌های بالای دانشکده، فشارهای روانی و جسمانی زیادی به آلیشیا وارد کرد. او مدام مضطرب بود؛ تا جایی که حتی گاهی احساس می‌کرد قادر به نفس‌کشیدن نیست. کم‌کم دچار اختلالات پوستی شد و اشتهایش را هم از دست داد؛ ولی این نشانه‌های تلنگر عصبی را نادیده گرفت و با اراده به راه پرمشغله‌اش ادامه داد. یک روز که در نهایت در برابر اضطرابش شکست‌خورده بود، مانند باقی روزها شروع شد. هیچ خاطره‌ای از آن ندارد تنها به خاطر دارد که در بیمارستان به هوش آمد، درحالی که خانواده‌اش اطرافش بودند.

 

وقتی فهمید که او را در شرایطی کاملا گیج و بی‌هوش در پمپ بنزین یافته‌اند، شدیداً ترسید. مسئول پمپ بنزین متوجه گیجی او شده و با آمبولانس تماس گرفته بود خدمهٔ آمبولانس از او پرسیده بودند که نامش چیست و کجا زندگی می‌کند؛ ولی او قادر نبود پاسخشان را بدهد. تنها گفته بود که فرزندش در خانه تنهاست.

 

در نتیجه، پلیس ماشین او را کشت و کیف پول و تلفنش را یافت. آن‌ها با خانواده‌اش تماس گرفتند و زمانی که فهمیدند همسر آلیشیا دارد از فرزندشان مراقبت می‌کند خیال‌شان آسوده شد. خانوادهٔ آلیشیا گفته بودند که او به‌ظاهر روز گذشته حالش خوب بوده، با همسرش حرف زده، آمادهٔ رفتن به مدرسه شده و با چشمانی پراشک از فرزندش خداحافظی کرده است.

 

حتی با پدرش تماس گرفته؛ ولی در مسیر رانندگی به سمت کلاس، ناگهان حالش به‌هم‌خورده است.

 

پزشکان بعد از تأیید این‌که او هیچ‌گونه مواد مخدر یا الکل استفاده نکرده است، احتمال هرگونه حمله یا آسیب به سر را رد کردند. وقتی نتیجهٔ تمام آزمایش‌هایش منفی شد، فراموشی موقتی را برای او تشخیص دادند؛ گونهٔ کمیابی از فراموشی که دلیل ابتلا به آن، غم و اضطراب بالا استو خوش‌بختانه چند روز بعد، علائم بیماری آلیشیا به‌کلی از بین رفت و او بهبود یافت.

 

این حادثه چشم آلیشیا را گشود و به او هشدار داد که باید مراقب خودش باشد. او می‌گوید که در گذشته، با فکر و دغدغهٔ همهٔ کارهایی که باید انجام می‌داد، از خواب بیدار می‌شد و عجله داشت که کارهایش را زودتر به انجام برساند؛ ولی حالا آهسته‌تر کار می‌کند، برای خودش وقت می‌گذارد و با انجام کارهایی همچون بردن سگش برای پیاده‌روی و مرمت باغچه، از روزهای زندگی‌اش لذت می‌برد. او بیش‌تر از میزان اضطرابش آگاه است و از خودش مراقبت می‌کند، چراکه آن ماجرا، زنگ خطری بود تا به هشدارهای عصبی بدنش گوش بدهد.

 

 

در تنهایی احساس راحتی کنید

 

مشغله‌های ونسا آن‌قدر زیاد بود که دیگر وقتی برای تنهایی نداشت. تنها راه‌حل، این بود که بادقت برنامه بریزد و برای تنهایی‌اش همچون همهٔ قرارهای دیگرش، زمانی را در نظر بگیرد تا قادر به تمرکز باشد. یادگیری مهارت‌های جدید مثل مراقبه، خودآگاهی و نوشتن حوادث روزانه را باید به یک عادت تبدیل می‌کرد. در آغاز، ونسا چیزهایی درمورد مراقبه یاد گرفت و وقتی فهمید از این کار لذت می‌برد، در کلاس‌های مراقبه هم شرکت جست. او احساس می‌کرد هرقدر مهارت‌های بیش‌تری در این رشته می‌آموزد، شب‌ها بهتر می‌تواند ذهنش را آرام کند.

 

 

 

سکوت را تمرین کنید

 

اکثر ما در طی روز، به شنیدن صداهای مزاحم زیادی عادت کرده‌ایم.گاهی افراد به‌طور فعال می‌کوشند تا جلوی تنها ماندن با افکارشان را بگیرند. آیا کسی را می‌شناسید که شب‌ها با صدای تلویزیون یا رادیو بخوابد؟ اگر خودتان را با صداهای مزاحم بمباران می‌کنید تا سروصدای ذهنتان را سرکوب کنید، باید بدانید که شیوه‌ای غلط را در پیش‌گرفته‌اید. تنها چند لحظه سکوت در طول روز، منجر به شارژ باتری ذهن و جسم‌تان می‌شود. هرروز حداقل ده دقیقه تنها و ساکت بنشینید و به‌جز اندیشیدن، هیچ کار دیگری انجام ندهید. اگر به صدای مزاحم ذهنتان عادت دارید، امکان دارد در آغاز سکوت ناراحتتان کند. البته، این کار با انجام تمرین راحت‌تر می‌شود. به همین خاطر، توصیه می‌شود از زمان تنهایی‌تان، برای انجام کارهای زیر بهره ببرید:

 

✓ درمورد افکارتان تعمق کنید. هرروز چند دقیقه به اهداف شخصی و حرفه‌ای‌تان بیندیشید. چگونگی کارکردتان را بسنجید و به هر تغییری که شاید بخواهید انجام دهید در تنهایی‌تان فکر کنید.

 

✓ به احساساتتان بیندیشید. ببینید از لحاظ روانی و جسمانی، چه حسی دارید. به میزان اضطراب‌تان بیندیشید. ببینید آیا به‌خوبی از خودتان مراقبت می‌کنید یا خیر و به راه‌هایی که احتمالا زندگی‌تان را بهبود می‌بخشد هم فکر کنید.

 

✓ اهدافی برای آینده تعیین کنید. از رؤیاپردازی درمورد این‌که می‌خواهید آینده‌تان چگونه باشد دست نکشید. اولین گام برای ساختن زندگی دلخواه‌تان این است که تصمیم بگیرید که قصد دارید آینده‌تان چگونه باشید.

 

✓ در یک دفتر به‌نگارش درآورید. نوشتن، ابزاری قدرتمند در درک بهتر و یادگیری از احساساتتان است. بررسی‌ها نشان می‌دهد نوشتن درمورد تجربه‌ها و احساسات، دستگاه ایمنی را تقویت کرده، اضطراب را کم کرده و سلامت ذهن را بهبود می‌بخشد.

 

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که می‌توانیم مدام با مردم در ارتباط باشیم؛ ولی ارتباطات در فضای مجازی و اینترنت باعث می‌شود فرصت کم‌تری برای تنها بودن با افکارشان را کسب کنیم، بررسی کردن پیام‌های تلفنتان، چرخیدن در شبکه‌های اجتماعی و خواندن خبرهای برخط، زمان زیادی از شما می‌گیرد. چند دقیقه اینجا و چند دقیقه آنجا وقت‌گذراندن، روی هم قادر است به چندین ساعت تبدیل شود. ارتباط دائم با فضای مجازی، در فعالیت‌های روزانهٔ شما مشکل ایجاد می‌کند و به افزایش اضطراب ختم می‌شود. پس، اندکی از فناوری فاصله گرفته و با امتحان کردن گزینه‌های زیر زمان سکوت بیش‌تری را وارد زندگی روزمره‌تان کنید:

 

✓ وقتی تلویزیون نمی‌بینید، آن را خاموش‌کنید.

 

✓ بدون رادیوی روشن رانندگی کنید.

 

✓ بدون صحبت کردن با تلفن به پیاده‌روی بروید.

 

✓ هر از گاهی همه‌ی وسایل الکترونیکی خود را با هم خاموش‌کنید تا استراحت کنید.

 

 

با خودتان قرار بگذارید

 

باید به انتخاب خودتان، تنهایی را برگزینید. به‌عنوان مثال، افراد مسنی که تنها زندگی می‌کنند و بیش‌تر از جامعه جدا شده‌اند، احتمال بیش‌تری برای احساس تنهایی و احتمال کم‌تری برای بهره‌بردن از تنهایی دارند؛ ولی برای کسانی که زندگی‌های پرمشغله و تعامل‌های اجتماعی زیادی دارند، مشخص نمودن زمان تنهایی می‌تواند یک فرصت برای استراحت باشد. اگر با اندیشهٔ تنها بودن راحت نیستید، باید تجارب خوبی با تنهایی ایجاد کنید. علاوه بر این‌که هرروز چند دقیقه زمان تنهایی را به برنامه‌تان وارد می‌کنید، حداقل ماهی یک‌بار با خودتان قرار بگذارید که تنها باشید.

 

این قرار، به شما یادآور می‌شود این خود شما هستید که انجام کاری را انتخاب می‌کنید. البته، نه به این خاطر که فاقد روابط اجتماعی هستید بلکه به این علت که انجام آن راهی سودمند و سالم است. تحقیقی در سال ۲۰۱۱ به اسم تمرینی برای آموزش مزایای روان‌شناختی تنهایی؛ قرار گذاشتن با خود. نشان داد بیش‌تر کسانی که برنامهٔ یک قرار تنهایی را ریخته بودند آرامش و وقار را تجربه کردند. آن‌ها از آزادی انجام هر کاری که قصد دارند بدون محدودیت‌ها یا انتظارات اجتماعی، لذت بردند. تعداد اندکی از شرکت‌کنندگانی که این تجربه برای‌شان لذتی نداشت، هنوز با تنهایی راحت نبودند. با وجود این، افزایش مقدار مقابلهٔ آن‌ها با زمان تنهایی کمک‌شان می‌کند که این تنهایی، در آینده فعالیت لذت‌بخش‌تری برای‌شان باشد.

 

با این‌که ماهیگیری در یک قایق وسط دریاچه، تجربه‌ای آرامش‌بخش به نظر می‌رسد، برای خیلی از افراد ترسناک است. اگر از چیزی بدتان بیاید، در طولانی‌مدت به آن ادامه نخواهید داد. بهتر است به آن دسته از فعالیت‌های فردی روی آورید که از آن‌ها لذت می‌برید تا قادر شوید آن‌ها را وارد زندگی‌تان کنید.

 

اگر برای طبیعت ارزش قائلید، زمانی را در جنگل صرف کنید. اگر یک وعدهٔ غذایی خوب را دوست دارید، به رستوران موردعلاقه‌تان بروید. وادار نیستید در خانه بمانید تا از تنهایی خود لذت ببرید. به‌جای آن‌ کاری را به انجام برسانید که اغلب وقتی با افراد هستید انجام نمی‌دهید. تنها اطمینان یابید که سرتان را در کتاب فرو نمی‌کنید یا این زمان را سرگرم پیام دادن نمی‌شوید. نکته این است که تنها با افکار خود درگیر شوید.

 

 

مراقبه را یاد بگیرید

 

هرچند به نظر می‌رسد که تنها راهب‌ها به مراقبه توجه می‌کنند، انجام این ورزش ذهنی به‌مرور رو به توسعه است. اینک بسیاری از پزشکان، مدیرعاملان، افراد مشهور و سیاستمداران تأثیر قدرتمند مراقبه بر سلامت ذهنی، جسمانی و معنوی‌شان را می‌دانند. تحقیقات نشان می‌دهد که مراقبه امواج مغزی را دچار تغییر کرده و در طی زمان، مغزتان به‌صورت فیزیکی تغییر می‌کند. بررسی‌ها نشان داده قسمت‌هایی از مغز که مرتبط با یادگیری، حافظه و تنظیم عواطف هستند در حقیقت بعد از چند ماه مراقبه ضخیم‌تر می‌شوند.

 

مراقبه با طیفی از منافع عاطفی از جمله کمک به افراد برای کاستن از احساسات منفی و رسیدن به چشم‌انداز جدیدی درمورد شرایط اضطراب‌آور مرتبط دانسته شده است. بعضی بررسی‌ها گزارش داده است که مراقبه موجب کاهش سطح اضطراب و افسردگی می‌شود. مزایای معنوی آن هم آن‌قدر زیاد است که دیگر نیازمند بیان نیست. با این‌که بعضی افراد ادعا می‌کنند مراقبه به‌تنهایی راهی به سمت روشن‌کردن درون و ضمیر است، بعضی ترکیب دعا با مراقبه را هم توصیه می‌کنند.

 

تحقیقات بیش‌تر، اظهار می‌کند که مراقبه به درمان طیفی از مشکلات سلامت جسمانی کمک می‌کند؛ از جمله آسم، سرطان، مشکل خواب، درد و مشکل قلبی. هرچند قسمتی از نتایج این تحقیقات را متخصصان پزشکی دچار چالش کرده‌اند، قطعاً مراقبه تأثیری قوی بر جسم‌تان دارد. کافی است از ویم هوف بپرسید.

 

هوف به علت قابلیتش در استفاده از مراقبه برای تحمل سرمای شدید، نام مستعار آیس‌من را از آن خود کرده بود. این مرد آلمانی میان‌سال، بیش از بیست رکورد جهانی برای شاهکارهای غافلگیرکننده‌اش دارد؛ از جمله یک ساعت کامل غرق‌شدن در یخ. او به قلهٔ کلیمانجارو صعود کرد، در ماراتن دایرهٔ قطبی دوید و حتی نیمی از اورست را طی کرد (البته پیش از آن‌که به علت آسیب پا، سفرش نصفه‌نیمه بماند)؛ آن هم در شرایطی که تنها یک شلوارک به پا داشت‌. محققان شکاک، آزمون‌های گوناگونی روی او انجام دادند چراکه یاور داشتند کارهای برجستهٔ او نوعی تقلب است؛ ولی دانشمندان نتیجه گرفتند که او توانایی دارد در هنگام مراقبه، با وجود قرارگرفتن در دمای شدید، دمای بدنش را ثابت نگه دارد. هوف به دیگران یاد می‌دهد چگونه از طریق مراقبه، ترموستات خود را مدیریت کنند.

 

هرچند یک ساعت تحمل حمام یخ مهارتی نیست که همه به آن نیازمند باشیم یا بخواهیم، داستان هوف بدون شک ارتباط فوق‌العاده میان ذهن و جسم را نشان می‌دهد. در این بین، چندین نوع گوناگون مراقبه وجود دارد و باید ببینید کدام‌یک برای شما خوب است. نیازی نیست فرایندی طولانی یا رسمی باشد. بالعکس، مراقبه می‌تواند چیزی باشد که هرروز پنج دقیقه آن را به انجام می‌رسانید تا ذهنتان آرام شود و حس بهتری از خودتان به وجود آورید.

 

 

راه‌هایی برای مراقبهٔ ساده

 

به راحت‌ترین شکل، مراقبه را می‌توانید در چند قدم ساده هرزمان و هر جا انجام دهید.

 

✓ در یک مکان راحت بنشینید. مکانی را بیابید که به شما امکان می‌دهد ستون فقراتتان را صاف نگه‌دارید، روی صندلی یا بر زمین✓ روی تنفستان متمرکز شوید. نفس‌های عمیق و آهسته بکشید و هنگام دم و بازدم نفس‌های‌تان را حس کنید.

 

✓ آگاهی را به تنفستان برگردانید. در این حالت، شاید ذهنتان به همه‌جا سفر کند و افکار متفاوتی وارد آن شود. در این صورت، توجه خود را به تنفستان بازگردانید.

 

 

مهارت‌های آگاه‌بودن

 

واژهٔ آگاهی، معمولا هم‌معنا با مراقبه به کار رفته است؛ ولی این دو دقیقا یکسان نیستند. آگاهی یعنی دانستن دقیق چیزی که در لحظه به وقوع می‌پیوندد؛ بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری. در دنیای امروز، وسوسه می‌شویم که تقریباً هر دقیقه از روزی به انجام هم‌زمان چند کار بپردازیم. ضمن قدم‌زدن با دوست‌مان به دوست دیگری پیام می‌دهیم، حین مرتب کردن آشپزخانه به رادیو گوش می‌سپاریم یا سعی می‌کنیم ضمن تایپ با لپ‌تاپ، به مکالمه با کسی ادامه دهید و به‌جای اینکه از کاری که انجام می‌دهیم آگاهی داشته باشیم، تمرکزمان را از دست داده‌ایم. بین مکالمه ذهنمان سرگردان می‌شود و یادمان نمی‌آید سوئیو ماشین کجاست، درحالی‌که در دست‌مان است. یادمان نمی‌آید سرمان را شسته‌ایم یا خیر درحالی‌که هنوز زیر دوش هستیم.

 

تحقیق درمورد آگاهی منافع زیادی مشابه مراقبت دارد که عبارت‌ است از:

 

کاهش اضطراب و علائم افسردگی، بهبود حافظه، کاهش عکس‌العمل عاطفی و حتی بهبود رضایت در روابط. بسیاری از محققان اعتقاد دارند که آگاهی، کلید یافتن شادی است. هم‌چنین با بهبود منافع سلامت جسمانی، از جمله افزایش کارکرد ایمنی و کاهش التهاب ناشی از اضطراب، مرتبط دانسته شده است.

 

به‌جای اندیشیدن به این‌که چه چیز صحیح یا ناصحیح است یا شرایط چگونه باید باشد، آگاهی به شما این اجازه را می‌دهد که افکارتان را در این لحظه قبول کنید، روی هر فعالیتی که انجام می‌دهید متمرکز باشید، از تنهایی لذت ببرید و در لحظه زندگی کنید.

 

دقیقا مثل مراقبه، مهارت‌های آگاهی را می‌توانید از طریق کتاب‌ها، فیلم‌ها، کارگاه و گوشه‌نشینی‌ها یاد بگیرید. افراد مختلف به شیوه‌های متفاوتی آن را یاد داده‌اند. بنابراین اگر یک روش مناسب شما نبود، در پی فرصت‌های دیگری برای یادگیری بیشتر درمورد آن باشید. یادتان باشد که این مهارت به تمرین نیازمند است؛ ولی یادگیری آن کیفیت زندگی‌تان را دچار تغییر کرده و چشم‌انداز جدیدی درمورد تنهایی به شما ارائه می‌دهد.

 

 

 

تمرین آگاهی

 

برای کسب مهارت آگاهی، تمارینش مختلف زیادی وجود دارد. در این زمینه، هرقدر بیش‌تر تمرین کنید در زمینه‌ی فعالیت‌های روزمره‌تان آگاه‌تر و بیدارتر می‌شوید. این هم چند تمرین که به شما کمک می‌کند آگاهی خود را بالا ببرید:

 

✓ شرایط بدنتان را بسنجید. به‌آرامی به هر عضو از بدنتان توجه کنید؛ از نوک پا تا فرق سر. به هر قسمت از بدنتان که امکان دارد ناراحت باشد توجه کرده، تنش‌های درونی‌تان را رها و ماهیچه‌هایتان را آرام کنید.

 

✓ تا ده بشمارید. چشمانتان را ببندید و به آهستگی تا ده بشمارید. دقت کنید که امکان دارد ذهنتان سرگردان شود؛ سپس به شمارش آهسته بپردازید.

 

✓ آگاهانه مشاهده کنید. یک شی را پیدا کنید که هنوز پیرامونتان وجود دارد؛ مانند یک فنجان یا خودکار. آن را در دست گرفته و بادقت روی آن متمرکز شوید. در این هنگام، بدون هرگونه سنجش با قضاوت ببینید که این شی چگونه است و چه حسی در دست‌تان دارد.

 

✓ یک لقمه غذا را آگاهانه بخورید. خوراکی کوچکی مانند کشمش یا مغز گردو را بردارید و با تمام وجود، به ارزیابی آن بپردازید، به آن نگاه کنید و به بافت و رنگش دقت کنید؛ سپس، ببینید در دست‌تان چه حسی دارد و به بوی آن توجه کنید. اکنون آن را دهانتان گذاشته و طعمش را بچشید. آن خوراکی را حداقل بیست ثانیه به‌آرامی بجوید و به طعم و حسی که به‌ دهانتان می‌دهد، توجه کنید.

 

 

چگونه پذیرش زمان تنهایی از شما آدم قوی‌تری می‌سازد

 

وقتی ونسا راه‌های کاهش افکار رقابتی‌اش را یاد گرفت، دیگر فکر نمی‌کرد برای کمک به خوابیدن به دارو نیاز داشته باشد. در عوض، قادر شد قبل از خواب از راه‌هایی مثل مراقبه و آگاهی برای آرام‌کردن ذهنش استفاده کند. هم‌چنین متوجه شد که مهارت‌هایش چگونه در زندگی حرفه‌ای او تفاوت به وجود می‌آورد. در طی روز، تمرکزش بهتر بود.

 

احساس می‌کرد می‌تواند پربارتر باشد و با وجود برنامه‌ریزی به‌هم‌ریخته‌اش، دیگر احساس حواس‌پرتی نداشت.

 

یادگیری مهارت‌هایی برای ساکت‌کردن ذهن و تنها بودن با افکارتان، تمرینی قدرتمند و متحول کننده است دن هریس در کتاب خود با این ده درصد شادتر، توضیح می‌دهد که مراقبه چگونه زندگی‌اش را دچار تغییر کرده است. او همکار مجری برنامه‌ی نایت لایت در شبکهٔ ای بی سی و مجری آخر هفتهٔ برنامه‌ی صبح بخیر آمریکا است و باید هرروز تمام قابلیت‌ها و استعدادهای خویش را در برنامه بروز دهد؛ اما یک روز میان خواندن یک گزارش خبری، دچار حملهٔ عصبی شد. وقتی این اضطراب یک‌باره او را دستپاچه کرد، نتوانست سخن بگوید و ناگهان دچار تفس‌تنگی شد. در نتیجه، مجبور شد برنامه را کوتاه کند. او بعدها فهمیده این حملهٔ عصبی، که خودش آن را خجالت‌آورترین لحظه‌ی زندگی‌اش می‌داند، احتمالا از تلاش برای درمان افسردگی با استفاده از اکستازی و کوکائین نشأت گرفته است. هرچند هفته‌ها دیگر سمت این مواد نرفته بود، همچنان آثار آن بر مغزش مانده بود. این حملهٔ عصبی منجر شد که او دست از خوددرمانی برداشته و در پی راه جدیدی برای مدیریت اضطرابش باشد.

 

در همین هنگام، از هریس درخواست شد درمورد سریالی با موضوع مذهب گزارش تهیه کندو به همین خاطر او با مراقبه آشنا شد. هرچند در آغاز گمان می‌کرد هیچ‌وقت علاقه‌ای به مراقبه نخواهد داشت، هرچه مطالب بیشتری در این مورد آموخت، ذهنش بازتر شد. در نهایت، کشف کرد که مراقبه چگونه قادر است روش‌های واقع‌بینانه‌ای در اختیارش قرار دهد تا افکار مضطرب درون ذهنش را آرام کند.

 

هرچند تأیید می‌کرد که در آغاز قادر نبود به‌سادگی به دیگران بگویید که شروع به مراقبه کرده است، متوجه شد گفتن داستانش چه اندازه به تمام اطرافیانش کمک می‌کند. برای او واضح است که مراقبه به‌صورت جادویی تمام مسائل زندگی‌اش را حل نکرد ولی خودش می‌گوید اخلاقش را تا ده درصد بهبود بخشید. به همین خاطر در کتابش می‌گوید تا وقتی به‌طور مستقیم به بررسی ذهنمان نپردازیم، واقعا نمی‌دانیم زندگی‌مان درمورد چیست.

 

زمانی را به‌تنهایی سپری کردن، فارغ از اینکه مراقبه کنید یا هنگامی را در آرامش به اهدافتان بیندیشید، بهترین راه شناخت خودتان است. باید زمانی را هم به شناخت خویش اختصاص دهید. ایجاد حس خودآگاهی، به شما کمک می‌کند تا همچنان به تشخیص آنچه جلوی رسیدن شما به ظرفیت کامل‌تان می‌شود ادامه دهید.

 

 

گره‌گشایی و تله‌های متداول

 

اگر تاکنون خود را تنها در یک صحرا تصور کرده باشید، یعنی زمان زیادی است که به کمی تنهایی نیازمند هستید. پس، از برنامه‌ریزی برای تنهایی نهراسید. این کار، نه هواخواهانه است نه اتلاف زمان. حتی یکی از مفیدترین اعمالی است که قادر به انجامش هستید، به شیوه‌های مختلف زندگی شما را بهبود داده و به‌جای آن‌که با عجله و بی‌توجهی از یک مار سراغ بعدی بروید، کمک می‌کند تا بیاموزید چگونه از لحظات زندگی‌تان لذت ببرید.

 

آنچه که کمک می‌کند:

 

این‌که قدر سکوت را بدانید.

 

هرروز چند دقیقه با افکارتان تنها باشید.

 

 

حداقل ماهی یک‌بار برای خلوت کردن با خودتان برنامه بریزید.

 

یاد بگیرید که مراقبه چگونه ذهنتان را آرام می‌کند.

 

تمرین مهارت‌های آگاهی برای این‌که هربار بر یک کار تمرکز داشته باشید.

 

عواطفتان را مرتب کنید و با دقت روی کاغذ بیاورید.

 

درمورد مقدار رشد در اهدافتان برنامه بریزید.

 

 

آنچه که کمک نمی‌کند:

 

این‌که همیشه یک صدای مزاحم را در پس‌زمینهٔ ذهنتان داشته باشید.

 

با عجله از یک فعالیت به فعالیت دیگر بروید.

 

بدون این‌که هیچ زمانی برای خودتان بگذارید، تقویمتان را با برنامه‌های اجتماعی پر کنید.

 

باور این‌که مراقبه، احتمالا هیچ کمکی در این راه به شما نمی‌کند.

 

این‌که در طی روز، هم‌زمان چند کار را با هم به انجام برسانید.

 

تصور اینکه برنامه‌ریزی مکتوب کارهای‌تان، اتلاف زمان است.

 

این‌که درمورد فرایند انجام کارهای‌تان، دلسرد شوید.

 

 


 

 Thirteen things that strong minded people don't do

NO.11

Written by : Amy morin

 

 

۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها